
آموزش لهجه غلیظ اصفهانی
لهجه اصفهانی یکی از لهجههای زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجهای از فارسی معیار است که با آن تفاوتهای آوایی، واژگانی و گهگاه ساخت واژهای دارد.
تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجه های زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژهها میباشد، و هم در آهنگ ادای جملهها است. در لهجه اصفهانی، واژههایی نیز به کار میرود که در دیگر لهجهها کمتر به کار میروند و یا فراموش شدهاند.
لهجه کنونی مردم اصفهان باز مانده، دگرگون یافته و سائیدهٔ زبان پهلوی از دوره پارسی میانه میباشد.
لهجه اصفهانی، به عنوان گونه محاورهای ویژه مردمان اصفهان، از همان روزگار ساسانیان، در کنار زبان پهلوی (پارسیک) وجود داشته و پا به پای دیگر لهجههای پهلوی درگوشه و کنار سرزمین ایران و گویشهای آغازین آنها، میبالیده است.
به دلیل اینکه لهجه اصفهانی، از لهجههای مرکزی ایران میباشد، میتوان گفت که لهجه اصفهانی گونه محاورهای از پهلوی بوده که در اصفهان به آن سخن گفته می شده است.
مردم اصفهان به زبان فارسی و لهجهی شیرین اصفهانی سخن میگویند . از ویژگیهای لهجهی اصفهانی ، اضافه کردن حرف « س » به آخر واژگان است ، که به جای است ، گفته میشود .
یهودیان به زبان عبری و ارمنیها با خودشان به زبان ارمنی سخن میگویند . سکنه جلفا و چند روستا ازفریدون زبان مخصوص ارمنى دارند.
بختیاریهای شهر اصفهان به گویش لری گفتگو میکنند .شماری از اصفهانیها به زبان کنینانی ، که آمیختهای از زبان فارسی پیشین و امروزی است ، سخن میگویند .
آموزش دستور زبان اصفهانی
1. یکی از دستور زبان های لهجه اصفهانی این است که مضاف و موصوف همیشه «ی» میگیرد. مثال:
درِ باغ —» دری باغ
گل قشنگ —» گلی قشنگ
آدم خوب —» آدمی خُب
2. «د» ما قبل ساکن قلب به «ت» میشود. مثال:
پراید —» پرایت
آرد —» آرت
کارد —» کارت
آموزش اصفهانی حرف زدن
3. واو ساکن آخر کلمه قلب به «ب» میشود مثال:
گاو —» گاب
4. اصولاً در هر کجا که فتحه قشنگ باشد کسره بکار میرود و هر کجا که کسره کلمه را زیبا میکند فتحه بکار میرود! مثال برای فتحه:
اَز —» اِز
قفَس —» قفِس
اَزَش —» اِزِش
بِزَن —» بِزِن
مثال برای کسره:
اِمروز —» اَمروز
جمعِه —» جمعَه
سِفید —» سَفید (سیفید)
حِیفِ —» حَیف
فِشار —» فَشار
5. در لهجه اصفهانی صدای « اُ » هیچ جایگاهی نداشته و به «او» تبدیل میشود. مثال:
شما —» شوما
کجا —» کوجا
چادر —» چادور
6. در مورد کلمه «پس»؛ اغلب “س” آن حذف میشود.
کجایین پس ؟ —» کوجاین پَ ؟
پس تو کجایی ؟ —» پَ تو کوجای ؟
پس کجایید؟ —» پَ کوجایْن؟
پس چرا نمیآیی؟ —» پَ چرا نیمییَیْ؟
7. حرف «و» در قالب حرف ربطی به «آ» تبدیل میشود. مثال:
من و تو و حسن —» منا تو آ حسن
8. اصولا خود « آ » به عنوان یک حرف ربط به کار میرود مثال:
من هسم، آ بابامم حسن
گل و بلبل و سنبل —» گلا بلبلا سنبل
خوبی و بدی —» خُبیا بدی
شیرین و فرهاد —» شیرینا فرهاد
در ضمن حرف « آ » به معنای «به علاوه» هم به کار میرود مثال:
۵+۴+۳ —» ۵ آ ۴ آ ۳
9. حرف « ه » در لهجه اصفهانی حذف شده! مثال:
بچهها —» بِچا
گربهها —» گربا
میجهد —» میجد
حرف «ه» در آخر افعال به «د» ساکن بدل میشود. مثال:
بره —» برد
بشه —» بشد
«ه» (جایی که به معنای «است» بکار رود) به «ی» تبدیل میشود:
بهتر —» بیتِرِس
سر راهی —» سری رایِس
مواقعی که «ه» به «ش» تبدیل میشود: مثال:
بهش میگم —» بشش میگم
مواقعی که « ه » به « و » بدل میشود. مثال:
ما هم میآییم —» ما وَم میَیم
10. به غیر اول شخص مفرد حروف « خوا » به « خ » تبدیل میشود مثال:
میخواهی —» میخَی
11. در برخی افعال حرف « ی » به « اوی » تبدیل میشود! مثال:
میشنوی —» میشنُوی
میگی —» میگوی
12. اگر حرف اول کلمه «ب» یا «ن» باشد و حرف سوم « ی »، یک « ی » بعد از « ب » یا « ن » اضافه میشود مثال:
بگیر —» بیگیر
بشین —» بیشین
بریز —» بیریز
ببین —» بیبین
13. «و» ما قبل «ی» به «ف» مثال :
دیوار —> دیفال
14. در لهجههای سوپر اصفهانی «د» به «ز» تبدیل میشود مثال:
گنبد —> گنبِز
آموزش کامل لهجه اصفهانی
15. گاهی برای تاکید بر انجام کاری از دِ استفاده میشود:
دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ پَ چرا نیمیای؟
دِ جَل باش دِ
بُخوریا، بسونیا، بوگویا
16. شناسهٔ واژه دوم جمع، در بیشتر موارد ” این in” است.
رفتید —> رَفدین
گفتید —> گفدین
میرَوید —> میرین
میگویید —> میگویْن miguːyn
17. گاهی حرف «ر» تبدیل به «ل» میشود.
بلگ —> برگ
قیل —> قیر
مالمالی —> مارمولک.
18. در برخی موارد حرف «ژ» به «ج» تبدیل میشود. مثال:
ماساژ —> ماساج
پاساژ —> پاساج
برخی نسبتهای فامیلی در لهجه اصفهانی
جالب است بدانید که در لهجه اصفهانی برخی نسبت های فامیلی نیز اصطلاح خاصی دارد. نسبت های فامیلی به اصفهانی عبارتند از:
- بُسوره: پدر زن یا پدر شوهر
- خارسو: مادر شوهر یا مادر زن
- همریش: باجناق
- یاد: جاری. نسبت همسر دو برادر
چند اسم با تلفظ اصفهانی
اصفهانی های عزیز برخی از اسم ها را به گونه ی متفاوتی تلفظ می کنند. تلفظ اسم ها به اصفهانی عبارتند از:
- مُژدوا: مجتبی
- حَسِجّلال: حاج سید جلال (قاعده ادغام بنیادی).
- حَج مَم باقر: حاج محمد باقر
- حَج مَم دَسن: حاج محمد حسن
- حَبّاد: حبیب آباد. مکانی نزدیک اصفهان. قاعده اضمحلال ۵ حرف در یک تشدید
لغات و اصطلاحات اصفهانی
برخی از لغات و اصطلاحات اصفهانی عبارتند از:
چُماله: مُچاله تهرونی
آونگون: آویزون
بولونی: خمره. گاهی جهت ابراز محبت به دیگران هم به کار میزود. مثال: بولونی پَ کوجای پَ؟ (معادل عبارت”پس کجایی عزیزم؟”).
بلکی: شاید
چرکوندِی: همان چرک و کثیف است که بار تنفری زیادتری دارد. مثال: دِ آره دِ جونم مرگ شده با یه زا لباسی چرکوندی اومِده بود.
دَمادولا: نزدیکیها. مثال: لباسا من کوجاس؟ -همین دمادولاس
چوری: جوجه
ورمالید: رفت. مثال: چوریا ورمالیدن تو سیبه. یعنی جوجهها داخل بنبست رفتند. مثال: وَرپِریده پاچاشا ورمالیدس. یه اصطلاحیه در مورد شلوارای برمودا
مادی: جوی آب. در اصفهان مواقعی که از واژه مادی استفاده نمیشود از واژه «جوق» یا «جوقچی» استفاده میشود.
سَکاسینه: سر و سینه با هم. سکا سینِم گرفتس.
سَکاصورت: صورت
ناقولوسی: نای و یا همان خرخره. مثال: اتوبوسِ تا تو ناقولوسیش پر کردس.
سمسوری: طالبی
بُندرتخت: پا تختی (مراسم روز عروسی)
چِمچِمال: آماده لبریز شدن ، پُر. مثال: هوا چمچمالس: آماده بارش. طرف چمچمالس: مظطرب و آماده طغیان
دلم انقلابِس: همون تو دلم چمچماله یا وضعیت مزاجیم خوب نیست.
دلمالِش: یه نوع خاصی از حالات نامساعد مزاجی
یه زا: یه مشت، یک عده . مثال: یه زا آدمی بی معنی
گوترِی: بدون نظم
الحدگی: از روی عمد (alhadeghi)
توتولی: زگیل.
آکله: خوره. مثال: اِلای آکِله بیگیری: یعنی الهی مرض خوره بگیری.
پُکیدن: ترکیدن. مثال: الای بُپُکی: الهی بترکی (معمولا به شخص گفته میشود که پرخوری کرده باشد)
جَخ: تازه مثال: من جَخ رسیدم (که در بعضی موارد با هم بکار میرود —> من جَخ تازه رسیدم )
کلمه سیزده که “سینزَ ” تلفظ می شود و نوزده که “نونزَ ” و دوازده که “دوازَ” خوانده میشود.
فعل «اِسِدم» به معنای «گرفتم» (ستاندن). صرف آن به این شرح است: اِسِدم – اِسِدی – اِسِد -اِسِدیم – اِسِدید – اِسِدند
جل باش: “عجله کن” (زود باش) که (ع) و (ه) اول و آخر کلمه از بین رفته است.
غِلاغ: کلاغ
دُکان (مغازه): دُکون
تُریدن: چرخ خوردن
چزوندن: چزاندن (زخم زبان زدن). مثال: آدِما میچِزونِد. یعنی به آدم، زخم زبان میزند
درا پیش کردن: در را کامل نبستن
لووه زِدِس: التماس کرده
گوسولدن: گوسلیدن، گسلاندن (پاره کردن)
گوسوختن: گسیختن
خِف افتادِس: گیر کرده
کُچه زِدِس: جوانه زده، رشد کردده
چوقولی کردن (chogholi): بدی کسی را به دیگری گفتن. مثلا به بچهای شیطونی میکنه میگن: خره حالا باباد که اومِد چوقولیدا بِش میکونم!
یه کُپه وخت: زمان زیاد
سَتمه خوردن: زحمِت کشیدن
بیبین کارادا: معمولا زمانی گفته میشود که شخصی کاری را درست انجام ندهد یا خرابکاری کند.
آموزش اصطلاحات لهجه اصفهانی
اصطلاحات تعجب اصفهانی ها
اصفهانی های عزیز هنگام تعجب کردن اصطلاحاتی را بکار می برند که عبارتند از:
- ﭼﯿﻄﻮ مِگه؟
- حضرتباسی؟
- جونی ننِد؟
- برا ﭼﯽ ﭼﯽ؟
- ﺧﺪﺍ ﻭﮐﯿﻠﯽ؟
- جونی دوتای؟
- ﻧﺎﻣﻮسن؟
- ﻧﻪ آمو؟ (آمو: عمو)
- ﺁﻣﻮ ﻓﯿﻠﻤﻤﻮن نکون!
اصطلاحات پیچیده اصفهانی
ازتسمسش (eztesmeshes): اصطلاح یک مکانیک اصفهانی زمانیکه تسمه ماشین ایراد فنی دارد.
پکوکومنکو (pakookoomankoo): جملهی یک اصفهانی اصیل سری سفره برا خوردنی کوکو!
پَ یالین سِسا: پس زود باشین ساعت سه شده دیر شد.
آدُووندَندِدون (adovoondandedoon): پرسش یک مادر اصفانی از پسر سربازش: “آیا شما را وادار به دویدن کردند؟”
اِز نِیشِسّاوا: جملهی یک اصفانیه اصیل زمانیکه قلیونش خوب کام نمیده و مشکل از نی قلیونشه!
چَند مِگِس مِگِه؟! : تعجب یک اصفهانی از حجم فلش مموری!
برخی از کلمات خاص که در گویش اصفهانی به کار میروند، عبارتند از:
- حَسِجّلال: حاج سید جلال (قاعده ادغام بنیادی)
- سُکّربیت: چوب کبریت
- آونگون: آویزان
- شبی چراغی: تا قبل از 12 شب، تا زمانی که چراغ ها روشنند.
- بولونی: خمره، گاهی جهت ابراز محبت به دیگران هم بهکار میرود. مثال: بولونی پَ کوجای پَ؟ ... ترجمه: پس کجایی عزیزم؟!!
برخی از کلمات که مؤید اعضای بدن انسان میباشند، عبارتند از:
ناقولسی: نای یا همان خرخره. مثال: اتوبوسه تا تو ناقولسیش پر کردس.
گُلی کمر خنجر: مهرههای آخر ستون فقرات. یه جمله معروف هم هست که میگه: اِگه این کارا بوکونی گُلی کمر خنجرد میشکِنِد ... یعنی این کار برایت خیلی سخته ...
چکاچیول: صورت
چَکی لُپ: دهان
برخی از کلمات که بر امراض دورنی و بیرونی دلالت دارند، عبارت است از:
کمرم شیت شد: کمرم داغان شد.
سرم بانگس: سرم درد میکنه.
توتولی: زیگیل
نام برخی از جانداران در گویش اصفهانی
مالشتی مال: سوسک های بزرگ و پهن
پاختِر: یاکریم
خرخاسِکی سه پَلو: خرخاکی
همچنین بخوانید:
آموزش صحبت کردن به زبان لری (Speaking Larry)
آموزش زبان کردی و 368 کلمه برای صحبت کردن