دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
کاملترین مرجع اسامی دخترانه که با حرف ب شروع میشوند
41
زمان مطالعه: 8 دقیقه
انتخاب اسم دخترانه با حرف ب که بتواند مکمل اسم پدر یا مادر و یا هردوی آنها باشد کاری دشوار میباشد. ما در این قسمت از مجله دلگرم بر آن شدیم تا فهرست کامل اسامی دخترانه با اول حرف ب را در اختیار شما قرار دهیم.

اسم دختر با ب

اسامی دخترانه که با ب شروع میشوند

اسم دختر با ب : انتخاب اسم مناسب برای فرزندان از وظایف مهم و در عین حال لذت بخش والدین است. می‌توانید معنی و ریشه نام خود را نیز در میان اسامی سایت بیابید. پیش از آن چند نکته را در نظر داشته باشید:

  • برخی از اسامی در هر دو گروه اسم دختر و پسر قرار دارند و برای هر دو گروه (امروزه یا در گذشته) استفاده می‌شوند.
  • برخی از اسامی با یک شکل نوشتاری یکسان و با تلفظ متفاوت معنای متفاوتی دارند.
  • برخی از اسامی با شکل نوشتاری و تلفظ یکسان، در فرهنگ و ریشه متفاوت دارای معنای متفاوتی هستند.

اسم دختر با ب

اسم فارسی دختر با ب

اسممعنی
بهرامهابریشم، بیدمشک
بهرانهمرکب از بهر (فایده، سود) + انه (پسوند نسبت)
بهروخوبرو، نیک منظر، دختر زیبا، خوش چهره
بهروزهخوشبخت، سعادتمند، نام همسر شاه اسماعیل صفوی
بهکامهمرکب از به (بهتر، خوبتر) + کامه (آرزو)

بهمن دخت

دختری که در بهمن به دنیا آمده، دختر بهمن
بهنازمرکب از به (زیباتر، خوبتر) + ناز (کرشمه، غمزه)
بهنوازمهربان‌ترین فرد، دختر مهربان، مرکب از به و نواز که به ترتیب به معنای بهترین و اسم فاعلی مرخم نوازنده به معنای نوازش کننده و مهربان است.
بهنوشمرکب از به (بهتر یا خوب) + نوش (عسل)
بهینمرکب از بهین (بهترین) + آفرین (آفریننده)
بهین بانومرکب از بهین (بهترین) + بانو
بهین دختمرکب از بهین (بهترین) + دخت (دختر) نام دختر ایرانی
بیناآن که توانایی پیشبینی و سنجش درستِ امور را دارد، بصیر؛ آن که می‌تواند ببیند.
بیدگلنام شهری از بخش آران شهرستان کاشان

بیدخت

نام ستاره زهره
بیتابی‌مانند، بی‌همتا، یکتا
بِهیخوبی، نیکی، نیکویی؛ تندرستی، سلامت؛ نیکبختی، سعادت. (این کلمه چنانچه بَهی تلفظ شود به معنی زیبا، نیکو و خوب است).
بهینهبهترین، خوبترین
به نگارخوب چهره، نیکو صورت
بهدیسمانند به (به میوه‌ای خوش عطر و بو)

بهتا

مرکب از به (بهتر، خوبتر) + تا (یار، همتا)
بهگلمرکب از به (زیباتر) + گل
بِهشیدتابناک و دارای فروغ و روشنایی.
بهشتهمنسوب به بهشت؛ (به مجاز) زیبا رو.
بهشتدر ادیان جایی بسیار سرسبز و خرّم، با نعمت‌های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت، جنت در مقابل دوزخ؛ (به مجاز) با صفاترین و بهترین جا؛ (به مجاز) دختر زیبا و با طراوت.

بِهسا

(به + سا (پسوند شباهت))، نیک چون خوبان و نیکان.

بهرو

نیکو چهره
بهرخخوشگل و نیک منظر.
بِهدخت(به + دخت = دختر)، دختر نیک و خوب.
به خاتونبهترین بانو

بهاور

گرانبها، پر ارزش، مرکب از بها (ارزش) + پسوند دارندگی
بهانهدلیل، علت
بهامین(دخترانه و پسرانه) به ضم ب، فصل بهار، بهار

بهارین

منسوب به بهار، بهاری
بهارنازموجب فخر و نازش بهار
بهارگلگلی که در بهار می‌روید.
بهاررخآن که چهره‌ای زیبا و شاداب چون بهار دارد.
بهاردخت

دختر بهار

بهاره

مربوط به بهار؛ به عمل آمده در بهار؛ منسوب به بهار.
بهارکبه معنای مانند بهار، همچون بهار؛ (به مجاز) زیبا با طراوت
بهارانهنگام بهار، موسم بهار؛ (به مجاز) زیبا و با طراوت.
بهارابهارا. نغمه و سروده از بهار
بهارآفرینآفریننده بهار

بهار

فصل اول سال؛ گیاهی زینتی؛ (به مجاز) دوره‌ی شادابی هر چیز؛ (به مجاز) سبزه و علف؛ (در موسیقی ایرانی) یکی از دستگاهها یا ادوار؛ در سنسکریت بتخانه و بتکده
به‌آییندارای آیین بهتر
بِه‌آفرینخوب آفریده؛ خوش سیما، خوش منظر؛ در شاهنامه خواهر اسفندیار، که ارجاسپ تورانی او را زندانی کرده بود و اسفندیار آزادش کرد.
به‌آفریدبه (بهتر، خوبتر) + آفرید (آفریده)، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر گشتاسپ پادشاه کیانی و خواهر اسفندیار
بویهآرزو. آمال

بوژنه

شکوفه، غنچه اسم دختر
بوستانبُستان، باغ و گلزار

بنیتا

دختر بی همتای من
بَنفشهنام گل، (به مجاز) مو، زلف؛ در اصطلاح شاعرانه بنفشه یا دسته‌ی گل بنفشه تداعی کننده زلف آشفته یا مجعّد یا جعد گیسوی یار، نزد شاعران است.
بمانینامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند.
بلوطگیاهی درختی و جنگلی که میوه آن خوراکی است.
بَرفینبرفی، از جنس برف؛ سفید مانند برف؛ (به مجاز) زیبا چهره.
برهونهاله، خرمن ماه
برومند(اسم دختر و پسر) خوش قامت، نام مادر بابک خرمدین

برگ

به ضم ب، ابرو
باخترمغرب؛ (در پهلوی) به معنی ستاره است.
بادامنام میوه‌ای کوچک و کشیده با دو پوسته که یکی نرم و سبز بوده و دیگری سخت و چوبی است.

بادامک

بادام کوچک، نوعی درخت بادام
برزآفریدآفریده با شکوه، نام مادر فرود
بخشنده(صفت فاعلی از بخشیدن) آنکه چیزی را بی آنکه عوضی بخواهد میبخشد؛ عطا کننده.
بخت آفریدآفریده بخت و اقبال

باور

مجموعه اعتقادهایی که در یک جامعه مورد پذیرش قرار گرفته است، حالت یا عادتی که باعث اعتقاد یا یقین انسان می‌شود.
بانوگشسباز شخصیتهای شاهنامه، نام دختر رستم پهلوان شاهنامه و همسر گیو و مادر بیژن
بامیننام روستایی در نزدیکی هرات
بامیدرخشان، لقب شهر بلخ
بامکبامداد، صبح

بالنده

آن که یا آنچه در حال رشد یا ترقی و پیشرفت است.

باستیان

بردبار، شکیبا
بارنکنام درختی است.

بالیده

رشد و نمو کرده
بانوعنوانی احترام آمیز برای زنان، ملکه، خانم، بصورت پسوند همراه با بعضی نام‌ها می‌آید و نام جدید می‌سازد، مانند ماه بانو، گل بانو

بدن گل

آن که بدنی لطیف و زیبا
بخشایش

(اسم مصدر از بخشودن و بخشاییدن)، گذشت و چشم پوشی کردن گناه یا کار نادرست کسی، عفو، رأفت، رحمت و شفقت.

برشیدبر(میوه) + شید (خورشید)، میوه خورشید
بارانقطره‌های آب که بر اثر مایع شدن بخار آبِ موجود در جو زمین ایجاد می‌شود؛ (در عرفان) باران کنایه ازفیض حق تعالی و رحمت اوست. غلبه عنایات را نیز که در احوال سالک حاصل شود از فَرَح و تَرَح باران گویند.


اسامی عربی دخترانه که با ب شروع میشوند


اسممعنی
بلورین(معرب ـ فارسی) بلوری، به شکل بلور، ساخته شده از بلور، (به مجاز) شفاف و درخشان مانند بلور
بی‌نظیربی‌مانند، بی‌همتا

بِهیه

تابان، روشن؛ فاخر، شکوهمند
بهجتشادمانی، نشاط
باقیه(مؤنث باقی)، عمل صالح؛ آن که یا آنچه وجود دارد، موجود؛ پاینده، پایدار
باهِره(مؤنث باهر)، باهر، درخشان، تابان.
بتولکسی که از دنیا منقطع شده است و به خدا پیوسته است؛ زن بریده از دنیا برای خدا؛ لقب حضرت فاطمه(ع).
بَدرالزمانماه زمانه، ماه روی روزگار؛ (به مجاز) زیباروی زمانه
بِنت‌الهدیدختر هدایت شده
بِشارتخبر خوش، مژده، مژده دادن، مژده آوردن؛ (در ادبیات عرفانی) بشارت به وصل حبیب به سوی حبیب است.
بَصیرتبینایی؛ (به مجاز) آگاهی داشتن از امری و جزئیات آن را در نظر داشتن، آگاهی و دانایی؛ (در تصوف) نیروی باطنی که سالک با آن حقایق و باطن امور و اشیا را در می‌یابد.
بَصیرامنسوب به بصیر؛ منتسب به دانایی؛ (به مجاز) دختری که بینا و دانا باشد.
بُشری (بشرا)بشارت، مژده، مژدگانی؛ از واژه‌های قرآنی
بَرکت

فراوانی و بسیاری و رونق؛ خجستگی، یمن، مبارک بودن؛ نعمت های موجود در طبیعت، چنان که نان.

بَدریبارانی که پیش از زمستان ببارد، بارانی که پیش از سرما بیاید؛ بدر بودن، ماه تمام و دو هفته بودن، حالت ماه دو هفته.
بدریهمنسوب به بدر (بدر = ماهی که به صورت دایره‌ی کامل دیده میشود، ماه شب چهاردهم، (به مجاز) ماه مانند و زیبارو.

بَدیعه

مؤنث بدیع


اسم کردی دختر با حرف ب


اسممعنی
بریارقرار، عهد

بالین

کمکی دیوار و ستون، چوبی که ‏پشت در نهند، کلون

بیژه

ویژه، خالص

باوان

خانه‌ی پدری؛ جگر گوشه و عزیز
بیریوانشیردوش، زن یا دختری که در شیردوشگاه شیر گوسفندان را می‌دوشد.

باروشه

بادبزن

بانواز

باخبر ساختن مردم با صدای بلند
بلواژآبگینه
بیکژهموار، صاف

بریا

واژه ایکاش

اسامی ترکی دخترانه با حرف ب

  1. بالی : (بال= عسل + ی (پسوند نسبت))، عسلی
  2. بارلی : بار(فارسی) + لی (ترکی) میوه دار، سودمند
  3. بی بی گل : بی بی (ترکی) + گل (فارسی)، بی بی عنوانی احترام آمیز برای زنان سالخورده
  4. بی بی ماه : بی بی (ترکی) + ماه (فارسی)
  5. بی بی ناز : بی بی (ترکی) + ناز (فارسی)
  6. بیگم : خانم، بانو، خاتون، به صورت پسوند همراه با بعضی نامها می‌آید و نام جدید می‌سازد مانند فاطمه بیگم، عنوان زنان منسوب به خانواده‌های سلطنتی و بزرگان

اسم عبری دخترانه با ب

بسمه : نام دختر اسماعیل (ع)


بیشتر بخوانید :

اسم پسر با آ : ۲۴۰ اسم زیبای پسرانه که با حرف آ شروع میشوند

۱۳۰ اسم دخترانه پرطرفدار در ایران + معنی و فراوانی نام

۲۹۵ اسم دخترانه فارسی جدید به همراه معنی

۵۶ اسم گل برای انتخاب نام دخترانه

۲۷۵ اسم دختر که با حرف آ شروع میشوند

اسامی عجیب پسرانه و دخترانه در ایران کدامند ؟

لیست اسامی دخترانه که با الف شروع میشوند

اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا

جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر
الف (اَ.اِ.اُ)آبپتثجچ
حخدذرزژس
شصضطظعغف
قکگلمنوه (ه،هـ)
ی



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.3 از 5 (41 رای)  

    دیدگاه ها

    اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !

    
    hits