
452
زمان مطالعه: 12 دقیقه
در مجموعه ای که پیش رو دارید اسامی دخترانه که با م شروع میشوند در فرهنگ ها گویش و زبان های مختلف (لری، فارسی، ترکی و . . ) را برای شما آورده ایم امید بر آن است که استفاده کافی را برده و اسم مورد نظر خود را برای ما ارسال نمایید.
اسم دختر با م
اسم دختر با م : برخی نام ها می توانند در شکل گیری شخصیت افراد موثر باشند. به عنوان مثال کسی که نامش علی است در دوران تحصیل نسبت به داستان زندگی امام علی(ع) حساسیت بیشتری داشته و آن را بهتر حفظ می کند. ممکن است بر همین اساس سعی نماید که از امام علی(ع) در زندگی الگو برداری کند.
داستان زندگی صاحب اصلی یک نام می تواند بر روی افراد تاثیر گذار باشد. شخصی که آرش نام دارد، ممکن است نسبت به دیگران عشق و علاقه ای دو چندان به ایران داشته و آمادگی بیشتری برای نثار جان در مسیر وطن پرستی داشته باشد.
چرا که احتمالا با داستان زندگی آرش بزرگ شده و دوست دارد آرش دیگری از خود بسازد. البته این تاثیرات حتمی نبوده و در مورد همه صدق نمی کند.
اسامی فارسی دخترانه که با م شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | مهربان | با محبت، با مهر، نیکی کننده، رحم کننده |
2 | مهرانه | (مِهران + ه (پسوند نسبت))، منسوب به مِهران، مهربان |
3 | مهرانوش | محبت جاوید، مهر و محبت جاویدان |
4 | مِهرانگیز | برانگیزانندهی محبت و دوستی، انگیزندهی شوق و مهر |
5 | مینا | گلی معمولاً سفید، نوعی شیشه رنگی به ویژه سبز که از آن انواع ظروف میسازند. |
6 | میگل | (می = شراب + گل)، (به مجاز) زیبا و مست کننده |
7 | مهیندخت | دختر بزرگ و بلند قدر؛ دختر ماهگونه، (به مجاز) زیبارو |
8 | مهین | بزرگترین (از نظر سال)؛ بزرگتر، بزرگترین (از نظر مقام و رتبه و ارزش |
9 | مهیسا | مهسا |
10 | مهیاس | (مَه = ماه + یاس)، ماهی که چون گل یاس است؛ 2 یاسی که چون ماه است؛ (به مجاز) زیباروی و با طراوت |
11 | مهوش | ماه وش، مانند ماه؛ (به مجاز) زیبارو |
12 | مینو | بهشت، فردوس |
13 | مهرجهان | (مهر = خورشید + جهان)، خورشیدِ عالم، آفتابِ عالم تاب؛ (به مجاز) زیبا رو |
14 | مهرجان | مُعرب از فارسی مهرگان |
15 | مهنور | (مه = ماه + نور) نورِ ماه ؛ (به مجاز) زیبارو. |
16 | مهربانو | بانوی مهربان و با محبت، زنِ مهربان |
17 | مهناز | ماه ناز |
18 | مهلقا | ماه رو، ماه روی، ماه لقا؛ کنایه از زیبارو(ی) است |
19 | مهگل | (مَه = ماه + گل)، 1- گلِ ماه؛ 2- (به مجاز) زیبارو |
20 | مهکامه | منسوب به مهکام؛ (به مجاز) آرزوی زیبای روی |
21 | مهروز | ماه روز، ماهی که در روز نمایان است؛ (به مجاز) زیبارو |
22 | مهرو | ماه رو، (به مجاز) زیبا رو |
23 | مارتا | در اوستا مشا و مارتا به معنای نوع انسان آمده است، فناپذیر، دنیایی |
24 | مادیار | (ماد = مادر + یار = کمک کننده، یاور، مددکار) یاور و کمک کننده مادر، مددکار برای مادر |
25 | ماتینا | گل سرخ در گویش مازندرانی |
26 | ماتیسا | ماهتیسا، در گویش مازندران ماه تنها |
27 | مهرآفرین | آفرینندهی مهر و محبت و دوستی |
28 | مهنیا | آن که نیاکان و اجدادش از بزرگان و سروران است، بزرگ زاده |
29 | مهنوش | ماه نوش |
30 | میهن | وطن |
31 | مینودخت | دختر بهشتی.و زیبارو |
32 | مهرآسا | مثل خورشید، مانند خورشید؛ (به مجاز) زیبارو |
33 | مهرآرا | ویژگی آن که به مهربانی و محبت آرایش شده، آراسته به مهربانی؛ مهربان و با محبت |
34 | مهرنیا | (مهر = مهربانی، محبت + نیا)، از نژادِ مهربانان؛ 2-(به مجاز) مهربان و با محبت |
35 | مهرنوش | زیبایی جاوید و همیشگی، همیشه زیبارو |
36 | مهرنِگار | خورشید زیباروی، (به مجاز) معشوق زیباروی، دختر یا زنِ زیباروی |
37 | مهرناز | نام خواهر کیکاووس که وی را به همسری رستم داده بودند، خورشید ناز |
38 | مهرخ | ماه رخ، آن که دارای رخساری چون ماه است؛ (به مجاز) زیبا، خوبرو |
39 | مهراندخت | دختر دارندهی مهر و محبت، دختر مهربان |
40 | مهرانا | منسوب به مهران |
41 | مهرآفاق | مهربان و با محبت |
42 | مهرگل | گل آفتاب، گل آفتاب گردان؛ زیبا و لطیف |
43 | مهرگان | جشنی که در ایران قدیم در شانزدهم مِهر به مناسبت یکی شدنِ نام روز با نام ماه بر پامیشده است؛ پاییز |
44 | مهرابه | دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد |
45 | مهرا | منسوب به مِهر، مِهر |
46 | مهراوه | متنند خورشید |
47 | مهرآنا | مهربانی و محبت و دوستی مادر |
48 | ماندگار | کسی که در جایی اقامت دایمی و طولانی کند |
49 | ماندانا | عنبر سیاه؛ زن کمبوجیهی اول و مادر کوروشِ کبیر |
50 | مانا | ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن |
51 | مامک | مادر؛ خطاب محبت آمیز به فرزند دختر؛ زن پیر |
52 | مهرآذین | در آیین و روش مهربانی و محبت، دارای آیین و رسم مهربانی و محبت؛ مهرورز، با محبت، مهربان |
53 | مهرآذر | آتشِ مهربانی و محبت؛ بسیار مهربان و با محبت، پر عاطفه و احساس |
54 | مهدیسا | مانند ماه، شبیه ماه، بسیار زیبا و سفید |
55 | ماهنوش | ماه جاویدان و همیشگی؛ (به مجاز) زیباروی همیشه زیبا |
56 | مهرک | شبیه به خورشید؛ (به مجاز) زیبارو |
57 | مهرشید | خورشید |
58 | مهرسا | مثل خورشیدزیبارو |
59 | مهدیس | مانند ماه؛ زیبارو |
60 | مهدیا | دختر هدایت شده |
61 | مهدخت | ماه دخت ، دختر ماه |
62 | مهتاج | تاج ماه؛ زیبای زیبایان |
63 | مهتاب | نور و روشنایی ماه؛ مهتابی |
64 | مهتا | همانند ماه، چون ماه؛ زیبارو |
65 | مهبانو | بانوی بانوان، سرور بانوان، بزرگ زنان |
66 | مهبان | ماه بان، زیبا و مهتاب رو |
67 | مهان | مثل و مانند ماه |
68 | مرمرین | ساخته شده از مرمر یا از جنس مرمر |
69 | مروا | فال نیک و دعای خیر |
70 | مایسا | نام گیاهی کوچک ویک ساله که بسیار ظریف است. مثل مادر. بی نظیر یگانه |
71 | ماهین | زیبا رو . درخشان و نورانی |
72 | ماهوش | مهوش، ماه مانند، مانند ماه؛رعنا و زیبا و معشوقه، زیبا و درخشان |
73 | ماهور | دارای ویژگی و صفت ماه؛ زیبارو |
74 | مهردخت | دختر مهربان و با محبت |
75 | ماهنگار | معشوقهی زیبارو |
76 | ماهناز | ماهروی زیبا |
77 | ماه گل | گلِ ماه؛ (به مجاز) زیبارو |
78 | ماهک | زیبا روی و یا خوبروی دوست داشتنی و زیبا روی محبوب - ماه کوچک |
79 | ماهرو | ماه چهر |
80 | ماه رخسار | ماه چهر، کسی که صورتش مانند ماه باشد |
81 | ماهرخ | کسی که صورتی مانند ماه زیبا و نورانی داشته باشد |
82 | ماهدخت | دختر ماه، دختری که مانند ماه است؛ زیبارو |
83 | ماه جهان | زیبای جهان |
84 | مها | زیبارو، با فتح میم به معنای بزرگ، بزرگتر |
85 | موژان | گل نرگس، خمار، پر کرشمه (چشم شهلا) |
86 | منیژه | در شاهنامه نام دختر افراسیاب، که عاشق بیژن پهلوان ایرانی شد |
87 | مژگان | مژهها، موی پلک چشم، اشاره به سنان و نیزه و پیکان و تیر که از کرشمه و غمزههای معشوق به هدف سینه ی عاشق می رسد. |
88 | مژده | خبر خوش و شادی بخش، بشارت |
89 | مژان | نرگس نیمه شکفته |
90 | ماهتابان | آن که چهرهاش مثل ماه تابان است؛ (به مجاز) زیبارو |
91 | ماهتاب | پرتو ماه، شعاع ماه، نور ماه، مهتاب |
92 | ماه پیکر | صفت آن که پیکرش مانند ماه زیبا و دل انگیز باشد؛ (به مجاز) معشوقِ زیبا |
93 | ماه پسند | قبول شونده، پسندیده، (به مجاز) زیباروی چون ماه |
94 | ماهپری | مانند پری، بسیار زیبا |
95 | ماهانا | زیبا و روشن مثل ماه |
96 | ماه آفرید | آفریدهی ماه؛ زیبارو |
97 | ماه | قمر؛ بسیار خوب و دوست داشتنی |
98 | مهفام | به رنگ ماه، به رنگ مهتاب؛ زیبارو |
99 | مهشاد | ماهشاد |
100 | مهشید | پرتو ماه، ماهتاب |
101 | مهستا | دختر بزرگتر و مهمتر؛ دارای قدر و مرتبه ی عالی |
102 | مهسان | مهسا، مانند ماه، زیبا |
103 | مهسا | مثل ماه، مانند ماه؛ زیبارو |
104 | مهرین | منسوب به مهر، نام آتشکدهای در قم |
105 | مهری | دارای مهر و محبت |
106 | مهروش | مثل خورشید، مانند خورشید؛ زیبا رو |
107 | مانلی | پری دریایی در گویش مازندران بمان برایم، نامی دخترانه در شمال ایران، |
اسامی زیبای عربی دخترانه با حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مرضیه | مرضی. پسندیده. مورد رضایت. مطبوع. خشنود. دارای خویهای پسندیده. |
2 | محبوبه | جانانه، دلارام، دلبر، دلبند، دلدار، دلستان، دوست، سوگلی، معشوقه، یار، گل محبوبه، گل شب |
3 | ملاحت | حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی مینماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن. |
4 | مکیه | مربوط یا متعلق به مکه، اهل مکه |
5 | میمنت | سعادت، فرخندگی، مبارکی |
6 | میسون | وزین، با وقار، بردبار، گرانمایه |
7 | میسا | زنی که با برازندگی و تکبّر راه میرود، متکبر و با تبختر راه میرود. |
8 | مهیلا | حرکت آهسته، روان؛ از واژه های قرآنی |
9 | مهنا | در خور، شایسته؛ گوارا و خوش؛ دور از رنج |
10 | مکرمه | زن گرامی و عزیز |
11 | مؤمنه | مؤنث مؤمن، دیندار، متدین |
12 | مائده | مؤنث مائد، خوردنی، طعام؛ سفرهای که بر آن غذا میگذارند؛ سورهای از قرآن کریم |
13 | متینه | مؤنث متین |
14 | مهدیه | کسی که خداوند رستگاری را و راه راست را برایش تعیین کرد. |
15 | مهدا | اول شب، پاسی از شب، آرامش شب |
16 | موهبت | هر چیز ارزشمندی که به کسی بخشیده میشود یا او از آن بهرهمند است. |
17 | مونس | هم نشین و همراز، همدم |
18 | مونا | تک، یکتا، در متون ایران باستان به مُحبَّت هم معنا شده است، گل یاس، امید |
19 | مولوده | مؤنث مولود |
20 | مولود | آن که به دنیا آمده، زاده شده، فرزند؛ تولد، میلاد؛ (به مجاز) نتیجه، حاصل |
21 | ملایم | فاقد شدت و تندی؛ (به مجاز) دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو، خوشایند |
22 | ملاحت | حالتی در چهره که شخص را دوست داشتنی مینماید، نمکین بودن، با نمک بودن؛ خوشایند بودن، دوست داشتنی بودن |
23 | میمنت | سعادت، فرخندگی، مبارکی |
24 | موحده | مؤنث موحد، یکتا پرست |
25 | منیره | نورانی و روشن و درخشان |
26 | منیراعظم | درخشندگی و تابندگی زیاد؛ (به مجاز) بسیار زیبارو |
27 | منوره | نورانی |
28 | منور | روشن، درخشان، نورانی؛ (به مجاز) روشن فکر |
29 | منظر | آنچه بر آن نظر بیفتد و به چشم دیده شود؛ جلوهی ظاهری هر شخص؛ صورت و چهره |
30 | منصوره | پیروز، چیره، غالب |
31 | منزه | به دور از آلودگی، پاک، پاکیزه؛ بی عیب |
32 | منزلت | ارزش و اهمیت؛ مقام، درجه؛ نظم و انضباط؛ حد، پایه |
33 | منا | امیدها، آرزوها، مقاصد |
34 | ملیکه | صاحب، مالک |
35 | ملیسا | زمانی بین مغرب و نماز عشا؛ ماهی بین آخر گرما و زمستان |
36 | ملیحه | مؤنث ملیح، ملیح، زیبا و خوشایند، دارای ملاحت، با نمک |
37 | ملوک | پادشاهان |
38 | ملک نسا | پادشاه زنان، سرور زنان؛ فرشته رو و زیبا در میان زنان |
39 | متینا | باوقار_بامتانت_ سنگین و رنگین |
40 | متین | (دخترانه و پسرانه) دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند. |
41 | مقصوده | مطلوب و خواسته شده و محبوب و مورد پسند؛ مورد علاقه |
42 | مقدسه | مؤنث مقدس، آنکه از پلیدی و زشتی و گناه دوری میکند، پارسا |
43 | محترم | قابل احترام، عزیز و گرامی |
44 | ماهده | گسترنده، گستراننده |
45 | ماریه | زنِ سفید و براق، بسیار درخشنده |
46 | ماجده | زنِ بزرگوار |
47 | مریم | گلی سفید و خوشبو و دارای عطر بادوام، نام مادر عیسی (ع )، نام سورهای در قرآن کریم |
48 | محیا | زندگانی، زمان و مکان زیستن |
49 | محسنه | مؤنث محسن، آراسته و زیبا؛ زن احسان کننده، زن نیکوکار |
50 | محدثه | یکی از القاب حضرت زهرا(س) |
51 | محجوبه | محجوب. با شرم و حیا |
52 | متانت | حالت استواری و سنگینی در رفتار همراه با پرهیز از نشان دادنِ هیجانهای درونی، وقار |
53 | مبینا | مؤنث مبین، روشنگر، هویدا |
54 | مبارکه | باشگون، خجسته، فرخنده، متبرک |
55 | ماهره | آزموده، استاد |
56 | معصومه | زن بی گناه و پاک معصوم |
57 | مطهره | پاک و مقدس |
58 | مهلا | آهسته، بی شتاب،دوستانه |
59 | مریس | خرمای تر که در آب و شیر و جز آن نهاده شود، چیزی لغزان و تابان |
60 | ملایم | فاقد شدت و تندی؛ دارای اخلاق خوش و سازگار با دیگران، مهربان، نرمخو، خوشایند |
اسامی فارسی _ عربی دخترانه با اول حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مه جبین | دارای پیشانی سفید و زیبا، زیباروی. |
2 | مهستی | ماه خانم، ماه بانو |
3 | ملک ناز | موجب افتخار پادشاه ؛ آن که ناز و کرشمهای شاهانه دارد. |
4 | مه سیما | ماه سیما و ماه چهر |
5 | ماه طلعت | ماه سیما، ماه چهره؛ زیبارو |
6 | ماه صنم | دلبر و معشوقی که چون ماه و چون طلا باارزش است |
7 | مهرنسا | خورشید زنان؛ زیباروی در میان زنان |
8 | ماه منیر | ماه درخشان و تابان؛ زیبارو |
9 | ماه منظر | آنچه که دارای منظری چون ماه باشد، ماه چهر |
10 | ماه نسا | ماهِ زنان؛ زیبا رو در میان زنان، زیبارو. |
اسامی خاص عبری دختر با حرف م
ردیف | اسم | معنی |
1 | مهیمِن | آگاه به حاضر و غایب؛ از نامها و صفات خدا |
2 | مرسانا | هدیه خداوند |
3 | ماریان | انگلیسی از عبری، مریم |
4 | ماریا | ، ماریا نوعی گشتار آوا شناختی از مریم در زبانهای اسپانیایی و آسیایی است. |
5 | ماری | هلاک شده و کشته گردیده را گویند. مار بودن. زهرآگین بودن. گزنده بودن |
اسامی ترکی دختر با حرف م
- مارال : مرال، گوزن، آهو؛ (به مجاز) زیبا و خوش اندام.
اسامی اوستایی دخترانه با حرف م
- مایا : منش نیک، بخشنده؛ (در روم باستان) اِلههی فراوانی سبزه و بهار در نزد رومیان
- مَهیا : بزرگ
- میترا : مهر، خورشید؛ پیمان؛ مهر
اسامی تک دخترانه یونانی با حرف م
- مانیا : (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
- مایا : در اساطیر یونان مادر هرمس، در اساطیر روم الهه بهار و حاصلخیزی
- ملیکا : گروهی از گیاهان علفی چند ساله از خانوادهی گندمیان که خودرو هستند.
اسم خاص دختر سریانی با اول حرف م
- مرجان : معرب از سریانی، جانور بی مهره کوچک دریایی، بقایای قرمز رنگ رسوب یافته از همین جانور که در جواهرسازی کاربرد دارد.
اسامی شیک خارجی دخترانه با حرف م
- مریلا : شاد و مسرور
- ملینا : نام گل، حق شناس، سپاسگزار
- ملودی : توالی تعدادی از اصوات در موسیقی سازی و آوازی، به گونهای که یک واحد مستقل را بسازد و معمولًا قابل زمزمه کردن باشد.
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
با تشکر از همراهی شما عزیزان با مجله اینترنتی دلگرم :
اسم دختر با م را در این مجموعه برای شما تهیه کرده ایم. امید بر آن است بعد از استفاده بردن از اسامی دخترانه که با حرف م شروع میشوند این صفحه را با دیگر والدین به اشتراک گذاشته و اسم مورد نظر خود را برای ما ارسال نمایید. اسم دختر با م دیگر چه نام هایست ؟
اسم دختر با م را در این مجموعه برای شما تهیه کرده ایم. امید بر آن است بعد از استفاده بردن از اسامی دخترانه که با حرف م شروع میشوند این صفحه را با دیگر والدین به اشتراک گذاشته و اسم مورد نظر خود را برای ما ارسال نمایید. اسم دختر با م دیگر چه نام هایست ؟
اسم خواهرم هم ملیسا هستش
و هر سه یه معنی میدن
به معنی خبر خوب
من یه مطالعه کوتاهی کردم و به اسم های،
مهنوش، ماه رخ، مِهرانه، مَلکا، مَلیکا، مِلینا، مٌنا، مَنیژه، مٌنیره، مهتاب، مٌحدثه، مَهسا، مَهدیه، مَهدیس، مِهری، مَلیحه، مُحنا ... و خیلی اسم های دیگه
برخورد نداشتم اگه این اسم ها توی لیست نیس وارد کنید، میسی
که به مهشید بیاد سراغ دارید؟!
اسم دخترم مَهلا.مهیا
خوبه
ی اسم پسر میخوام به مهدی بخوره
مهدیار
مهناز
محسن
حدیث