163
زمان مطالعه: 6 دقیقه
انتخاب اسم دختر با حرف (د) شاید برای بعضی افراد سخت و غیر قابل درک باشد. از این رو ما در مجله دلگرم در صدد برآمدیم تا مجموعه ای کامل از این اسامی را برای شما عزیزان تهیه نماییم. امیدوارم پس از استفاده از این اسم ها، این صفحه را با دوستان خود به...
اسم دختر با د (دال)
انتخاب نام نوزاد همیشه یکی از شیرین ترین دغدغه های پدر و مادرها است. البته این دغدغه در خانواده های ایرانی فقط مختص پدر و مادرها نیست بلکه خاله و عمه و مادربزرگ و دایی و... هم از چند ماه قبل از به دنیا آمدن نی نی شما شروع میکنند به مشورت و رایزنی! تا یک اسم زیبا و شایسته برای مهمان جدید خانواده پیدا کنند و به نوعی انتخاب اسم به یکی از سوژه های اصلی گفتگو در دید و بازدید ها و صحبت های تلفنی شما و خانوادتان تبدیل می شود. چه قند عسلتان پسر کاکل زری باشد چه دختر گیس گلابتون، لیست های آشنایان از قبل آماده شده است.
اسامی فارسی دخترانه که با دال (د) شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | دیدار | ملاقات، دیدن یکدیگر، دیدن؛ (در تصوف) مشاهده؛ 3- (به مجاز) چهره، روی و چشم. |
2 | دیبا | نوعی پارچهی ابریشمی معمولًا رنگین. |
3 | دیانا | (اوستایی) نیکی رسان، نیکویی بخش؛ (در اسطورههای رومی) الههی ماه، جنگلها، جانوران و زایمان، همتای آرتمیس یونانی. |
4 | دِنا | قسمتی از کوهستان شمال غربی فارس که قلهای معروف به همین نام دارد؛ 2) نام شهرستانی در شرق استان کهگیلویه و بویراحمد. |
5 | دلنواز | مایهی آرامش دل، آرامش بخش؛ نوازشگر، مهربان و دلسوز، محبوب و معشوق. |
6 | دلناز | (دل + ناز = نوازش)، نوازشِ دل، دلنواز. |
7 | دل فروز | مایه شادی دل، زیبا، پسندیده و گرامی - موجب شادی دل، زیبا و پسندیده |
8 | دلپذیر | پسندیده، مطبوع - مطبوع، پسندیده |
9 | دلبند | عزیز و دوست داشتنی؛ معشوق، اسیر کنندهی دل، جذاب و گیرا. |
10 | دلدار | معشوق و محبوب، مهربان، با محبت، (در تصوف) حق، خداوند - معشوق، محبوب، شجاع، مهربان، با محبت |
11 | دلجو | خوب، زیبا پسندیده، (در قدیم) تسلی دهندهی دل، غم خوار، عاشق، معشوق - زیبا و پسندیده، غمخوار، تسلی دهنده دل، معشوق |
12 | دلشاد | خوشحال و شادمان، در حال شادمانی. |
13 | دلربای | زیبا، جذاب، معشوق، محبوب، نام نوعی عتیق که دارای دانه های ریز براق است |
14 | دلپرور | بسیار مطبوع، پرورش دهنده دل |
15 | دلبر | دارای زیبایی، جذابیت و توانایی جلب عشق و علاقهی دیگران؛ معشوق. |
16 | دلافروز | (به مجاز) مایهی شادی و خوشی دل، محبوب و خوشایند؛ شاد و خرم، معشوق؛ در شاهنامه دل افروز فرخ پی نامِ زنی رومی و ایرانی نژاد که شاپور او را از اسارت رومیان رهانید و این نام را بر او گذاشت. |
17 | دل بهار | کسی که قلبش مانند بهار سبزو زنده است. |
18 | دل انگیز | پسندیده، خوب و زیبا |
19 | دَریا | (در جغرافیا) تودهی بسیار بزرگی از آب، دریاچه، (به مجاز) شخص بسیار آگاه و دانشمند، (به مجاز) (در تصوف) حقیقت یا ذات حق. |
20 | دل آسا | موجب تسکین و آسایش دل |
21 | دریادخت | مرکب از دریا + دخت (دختر) |
22 | دلارام | (به مجاز) موجب آرامش خاطر، محبوب، معشوق، با آسودگی خاطر. |
23 | دریاناز | مرکب از دریا و ناز، مایه ناز و مباهات دریا یا به معنای دریای ناز، دارای زیبایی و لطافت فراوان، زیبا و قشنگ |
24 | دلآرا | موجب آرامش و شادی دیگران؛ محبوب، معشوق، نام همسر دارا (داریوش سوم) و مادر روشنک بنا بر روایات ایرانی. |
25 | دل آویز | زیبا، دلنشین، محبوب |
26 | دُرناز | (دُر= مروارید، لؤلؤ + ناز = زیبا و قشنگ) (به مجاز) زیبا رو و گران بها. |
27 | درگل | در (عربی) + گل (فارسی) مروارید گلها |
28 | دُردانه | بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی. |
29 | درخشنده | بسیار محبوب و گرامی، عزیزکرده، ناز پرورده؛ نیز فرزند بسیار گرامی. |
30 | درتا | در (عربی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید، همتای دُر |
31 | دالیا | نوعی از گلِ کوکب |
32 | درخشا | نورانی، تابنده ، درخشان |
33 | در-بها | بانوی ارزشمند، دختری که مانند مروارید ارزشمند است، نام همسر کورش کبیر |
34 | در-بانو | در (عربی) + بانو (فارسی) مرکب از در (مروارید) + بانو |
35 | دایانا | (دایا (زر سرخ و طلا) + پسوند اسم سازِ (نا) ) به معنی مثل زر سرخ و (به مجاز) زیبا روی، زیبا و گرانمایه مانند زر سرخ، همچنین نام دیگر آناهیتا الهه آب |
36 | درخشان | دارای درخشش، روشن و تابان، درخشنده، (به مجاز) جالب توجه و چشم گیر و خوب و موفقیت آمیز. |
37 | دارینا | زرگر، طلاساز، مجازا ارزشمند و گرانبها |
38 | دارانا | نام روستایی در نزدیکی اهر |
39 | دادآفرید | از داد آفریده شده، از نامهای خداوند، (در موسیقی) از الحان قدیم موسیقی ایران، مرکب از داد (عدل) + آفرید (آفریده )، خداوند، نام یکی از سرودهای موسیقی |
40 | دارینه | نام روستایی در نزدیکی سقز |
41 | دامینه | زیبا، جاری و روان، همچنین به معنای دانش و دانایی نیز آمده است. |
42 | دُرافشان | آن که مروارید میافشاند؛ (به مجاز) بخشنده؛ دارای فصاحت و زیبایی، باران ریز. |
43 | دُرسا | دُر= مروارید، لؤلؤ + سا (پسوند شباهت)، شبیه به دُر؛ (به مجاز) گران قیمت و ارزشمند. |
44 | درستی | پاکی، حقیقت، صحت، نام دختر انوشیروان پادشاه ساسانی |
45 | درفام | مانند در درآسا دُرمانند به رنگ دُر |
46 | درفشان | درخشان و روشن |
اسامی عربی دخترانه با حرف د
ردیف | اسم | معنی |
1 | دُریه | (دُر + ایه (پسوند نسبت)، مانند دُر، درخشان، روشن. |
2 | دلیله | راهنما، هدایت کننده، (در تورات) (به معنی معشوقه) معشوقهی شمشون، که راز نیرومندی او را یافت و با افشای آن به دشمنان وی، موجب گرفتاری او شد. |
3 | دریم | پرگوشت، خوش اندام |
4 | درهالتاج | مرواریدی که بر تاج نصب کنند. |
5 | دُرین | دُر + ین (پسوند نسبت)، از دُر، ساخته شده از دُر؛ (به مجاز) گران بها و قیمتی. |
6 | دریتا | در (عربی) + ی (فارسی) + تا (فارسی) مانند در، مانند مروارید |
7 | دنیا | (در نجوم) کیهان؛ جهان، گیتی. |
اسم کردی دختر با حرف دال
- دانژه : غنچه گل نیمه باز
- دلنیا : آسوده خاطر، مطمئن، فارغ البال؛ اطمینان، تضمین.
- دلینا : مطمئن
- دیلان : رقص گروهی، نوعی آهنگ؛ نام منطقهای در کردستان.
اسم هندی دخترانه با حرف د
- دانیا : گشنیز، نوعی سبزی خوردنی از تیره چتریان
اسامی ترکی دخترانه با د
- دادلی : شیرین و نمکین
- دُرنا : پرندهی آب چرِ بزرگ، وحشی و حلال گوشت، کُلنگ.
- دنیز : دریا، بحر
اسامی دخترانه یونانی با حرف دال
- دنیس : نام یکی از پادشاهان یونان که افلاطون مدتی در دربار او بود
- دینارگیس : دینار (یونانی) + گیس (فارسی)، دارای مویی به رنگ طلا، نام زنی در منظومه ویس و رامین
اسامی عبری دختر با دال (د)
- دینا : داور، داوری؛ (در اوستایی) دین؛ (در عبری) (= دینه) انتقام یافته؛ نام خواهر یوسف(ع).
- دینه : انتقام یافته، نام دختر یعقوب (ع) و خواهر یوسف (ع)
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
۱ دیدگاه