49
زمان مطالعه: 11 دقیقه
از آنجا که انتخاب نام برای مادران امروزی از حساسیت بالایی برخوردار است ما در مجله دلگرم بر آن شدیم تا مجموعه ای کامل از فهرست نام های دخترانه که با حرف الف شروع میشوند و از ریشههای فارسی، ترکی، کردی، عربی، اوستایی-پهلوی، عبری گرفته میشود را برای...
اسامی دخترانه که با الف (اَ.اِ.اُ) شروع میشوند
در این قسمت از مجله اینترنتی دلگرم قصد داریم شما را با فهرست کامل اسامی دخترانه که با الف (ا) شروع میشوند آشنا کنیم تا تصمیم گیری بهتری برای انتخاب نام دلبندتان داشته باشید. تا انتها با ما همراه باشید و این مقاله را با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
اسم دخترانه با الف
اسم | معنی |
ایواز | آراسته و پیراسته |
المیرا | ال (ترکی) + میرا (فارسی)، ایل میرا فدایی ایل |
ایدا | یاری نمودن |
ایلیکا | هل، گیاهی از تیره زنجبیلیان |
ایزدچهر | دارای چهرهای چون فرشتگان |
ایرن | گونهای دیگر از واژه ایران |
الناز | ال (ترکی) + ناز (فارسی)، ایل ناز موجب نازش ایل |
ایرسا | زنبق سفید، سوسن، آیرس، نام بیخ سوسن آسمون گون، آلیسا، رنگین کمان، به بوته سوسن کبود نیز بدان جهت که دارای گلهای زرد و سفید و کبود است ایرسا گویند. |
ایرانه | ایران + ه (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی، منتسب به ایران زمین. |
ایران ناز | موجب فخر و مباهات ایران |
ایراندخت | (ایران + دخت = دختر)، دختر ایران، دختر ایرانی، دختر آریایی. |
ایرانا | ایران + ا (پسوند نسبت)، منسوب به ایران، مربوط به ایران، ایرانی |
اویسا | آویسا، پاک و تمیز مانند آب |
انوشک | نام زنی در زمان ساسانیان |
انوشه | جاوید، باقی، پایدار، به طور همیشگی، جاویدان، ابدی، شادمان، خوشحال، از شخصیتهای شاهنامه، نام شاهزادهای ساسانی در تیسفون |
اَنوشا | بیمرگ و جاویدان. |
انگیزه | آنچه یا آن که کسی را وادار به کار کند، محرک |
اندیشه | آنچه از اندیشیدن حاصل میشود، فکر؛ توجه، غمخواری. |
انارگل | گل انار |
انار | میوهای خوراکی با دانههای قرمز یا سفید فراوان و مزه ترش یا شیرین |
امیتیس | آمیتیس، نام دختر خشایار پادشاه هخامنشی |
الیا | گل خطمی صحرایی |
افشید | روشنایی خورشید |
اَفشان | افشاننده، پریشان، پراکنده، پاشان، ریزنده، آشفته و پریشان مانند زلف |
اَفسون | نیرنگ، حیله، مکر؛ سحرانگیزی، جاذبه، آنچه جادوگران برزبان میرانند، سخنی که برای فریب دادن و تحت تأثیر قرار دادنِ دیگران گفته میشود؛ (به مجاز) ویژگی دختری که به لحاظ زیبایی جاذبه دارد و دیگران را افسون میکند. |
افسانه | سرگذشت، قصه، داستان، سرگذشت و حکایت گذشتگان؛ افسون، سحر؛ ترانه |
افسرخاتون | افسر (فارسی) + خاتون (فارسی)، تاج بانو، سر آمد همه زنان |
افسردخت | افسر (تاج) + دخت (دختر) سرآمد همه دختران |
افسر | کلاه پادشاهی، تاج |
افرینا | آفرین، نام دختر سیامک پیشدادی |
افروزه | آنچه بدان آتش گیرانند، آتش گیره؛ شهاب. |
افروز | افروختن، افروزنده |
افروغ | تابش روشنی، شعاع آفتاب تابش ماه، نام یکی از شارحان اوستا که در اواخر عهد ساسانیان میزیسته است. |
افرا | درختی از تیرهی افراها، اسپندان، اسفندان، کلمه تحسین به معنی آفرین، مرحبا، درختی که برگهای پنجه ای و میوه بالدار دارد. |
اشک ناز | مرکب از اشک و ناز، کنایه از دختر زیبا روی و لطیف |
اشک | آبی که از چشم میریزد. |
اشلی | نام کوهی در مازندران |
استرا | در گویش سمنان ستاره، نام همسر یهودی انوشیروان که مدفن او در همدان است. |
استاتیرا | نام زن داریوش سوم، نام دختر داریوش سوم (او با مادر خود همنام بود)، نام ملکهی اردشیر، همسر اردشیر دوم پادشاه هخامنشی. |
اسپنتا | پاک و مقدس |
اسپانتا | سپنتا، مقدس قابل ستایش |
اریکا | پوفل، درختی از تیرهی نخلها که در مناطق گرم آسیا میروید، نخل هندی؛ |
ارکیده | گلی با رنگهای درخشان که یک گل برگ آن از دو گل برگ دیگرش بزرگتر است. |
اَرنیکا | آریایی نیکو کردار، آریایی نیکو رفتار، آریایی خوب و زیبا. |
اروشه | اروشا، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید |
اَرنَواز | آن که سُخنش رحمت میآورد؛ نام خواهر جمشید که ضحاک او را به همسری خود درآورد. |
ارناز | از نامهای باستانی |
ارغوان | درختی است زینتی از تیرهی پروانه واران با گلهایی به رنگ سرخ مایل به بنفش |
ارشیدا | آرشیدا، بانوی درخشان آریایی، بانوی آراسته و درخشان |
ارشامه | هم معنی با آرشامه. قوی بودن |
ارسان | والی منسوب از طرف داریوش سوم که حاکم ناحیه ی دربند کیلیکیه بود، نام همسر نرسی پادشاه ساسانی |
ارزینه | ارزنده، گرانبها |
ارزنده | دارای ارزش، ارزشمند، ارزمند، شایسته و لایق، (به مجاز) محترم، با شخصیت، مورد احترام - محترم، دارای احترام |
الوا | ستاره |
اردیبهشت | نام ماه دوم از سال شمسی، نام فرشتهای که نماینده پاکی است و نگهبانی آتش با اوست، نام روز سوم از هر ماه شمسی در ایران قدیم. |
ادلیا | شکر خدا، سپاس از خدا |
اروانه | نام گلی کوهی است |
اختر | ستاره، کوکب، نجم؛ نام گل و گیاهی است؛ در باور قدما ستارهی بخت واقبال؛ سرنوشت، بخت، طالع؛ پرچم، عَلَم، درفش. |
اسامی دخترانه با الف به زبان عربی
اسم | معنی |
الیسا | دختری که مانند گل انار لطیف است + مرکب از الیس (عربی) به معنای گل انار و الف تانیث فارسی |
اِلهه | ربالنوع؛ پرستش کردن؛ ماه نو؛ آفتاب؛ بتان |
ایمنه | انس، مؤانست، انس دادن، خو گرفتن، انس یافتن، دمسازی. |
ایمانه | منسوب به ایمان |
ایما | چیزی را با حرکتِ دست یا چشم و ابرو نشان دادن، اشاره؛ بیان موضوعی به طور رمز یا خلاصه. |
اَنیسه | زن انس گیرنده و همدم، زن مصاحب و همنشین. |
اَنیسا | منسوب به اَنیس |
اَنیس | انس گیرنده، همدم، مصاحب، همنشین؛ (به مجاز) محبوب و مطلوب. |
انور | روشنتر، روشن، نورانی؛ (به مجاز) مبارک، گرامی. |
اِنسیّه | مربوط به انس، منسوب به انس، انسانی، آدمی. |
اِنسی | مربوط به انس، انسانی؛ فردی از انس، انسان. |
امینه | مؤنث امین، زن مورد اطمینان و درستکار |
امین دخت | امین (عربی) + دخت (فارسی) دختر امین، دختر درستکار |
امینا | زن درستکار، امین (عربی) + ا (فارسی)، مورد اعتماد، امین |
امیره | مؤنث امیر |
امیده | منسوب به امید، امید. |
اُمکلثوم | شیر ماده؛ سومین دختر پیامبر اسلام(ص)، دختر علی ابن ابیطالب(ع) |
اُمفَروه | مادر امام جعفر صادق(ع)؛ نام دختر امام موسی بن جعفر(ع). |
اُمسلمه | نام یکی از همسران پیامبر اسلام(ص) |
اَمانه | اطمینان و آرامش قلب. |
اُمالبنین | مادر پسران، لقب فاطمهی کلابیه دومین همسر امیرالمؤمنین علی(ع) و مادر حضرت عباس(ع). |
اِلینا | نیکویی و نعمت برای ما |
الهام | به دل افکندن، در دل انداختن؛ القاء معنی خاص در قلب به طریق فیض؛ رسیدن فکر به ذهن و در معارف اسلامی القای امری از سوی خداوند به دل کسی؛ دریافت و شعور غریزی. |
الوان | رنگها، نوعها، رنگارنگ، رنگین؛ گوناگون، گونهگون |
اُلفت | خوگیری، انس، محبت، دوستی، همدمی، عادت کردن به کسی (چیزی) همراه با دوست داشتن او (آن). |
الحان | آوازها، آهنگ ها، آوازهای خوش، نغمههای دلکش، صداهای موزون و خوشایندی که انسان یا بعضی پرندگان یا آلات موسیقی تولید میکنند. |
اِلتفات | توجه، نگرش؛ مهربانی، لطف. |
اَکرم | گرامیتر، آزادتر، بزرگتر، بزرگوار، گرامی؛ از نامهای خداوند. |
اَقدس | پاکتر، پاکیزهتر، مقدستر؛ عنوانی احترام آمیز برای بزرگان یا مکانهای مقدس |
اِقبال | بخت و طالع؛ رویآوردن، رویآوردن دولت؛ سعادت، نیک |
اَفضل | فاضلتر، برتر از دیگران در علم و هنر و اخلاق و مانند آنها، برترین، بالاترین |
اِفراح | شاد کردن |
اِفتخار | فخر، فخر کردن، نازش، نازیدن، سرافرازی |
اَعظم | بزرگ، بزرگتر، بزرگترین، بزرگوار، بزرگوارتر؛ از صفات خداوند. |
اَطهره | اطهر + ه (پسوند نسبت) منسوب به اطهر، اطهر |
اصیلا | اصیل + الف تانیس، منسوب به اصیل، با نوی با اصالت |
اُسوه | پیشوا، رهبر، مقتدا، خصلتی که شخص بدان لایق مقتدایی گردد؛ از واژههای قرآنی. |
اَسنا | ارفع، بلندتر، عالیتر. |
اَسمر | گندمگون؛ سبزه. |
اَسما | نامها، اسامی؛ معارف، حقایق؛ در تصوف به معنای معارف، حقایق و علوم آمده است؛ نام همسر پیامبر اسلام(ص). |
ادیبه | مؤنث ادیب |
ادنا | از واژههای قرآنی؛ کمترین، جزئیترین؛ پایینتر |
اَحلام | جمع حلم، بردباریها، وقارها؛ عقلها؛ جمع حلیم، بردباران. |
اِحترام | حرمت داشتن، محترم بودن؛ حرمت، پاس، بزرگداشت؛ رفتار و گفتاری که نشان دهندهی بزرگداشت و اهمیت دادن به کسی یا چیزی است. |
اِجلال | بزرگ داشتن، تجلیل؛ شوکت و جلال، بلندی مقام؛ کبریا و عظمت پروردگار. |
اسرا | به شب راه رفتن، در شب سیر کردن، معراج پیغمبر اکرم (ص)، نام هفدهمین سوره ی قرآن کریم دارای صد و یازده آیه، در گویش سمنان اشک |
اَزهار | جمع زَهر، گلها، شکوفهها |
اِبتسام | لبخند زدن، تبسم کردن؛ تبسم، لبخند. |
انتصار | یاری دادن، کمک کردن؛ - یاری یافتن، نصرت یافتن، |
ایناس | انس، مؤانست، انس دادن، خو گرفتن، انس یافتن |
اشواق | جمع شَوق، شوق ها، آرزومندی |
اشرف | گرانمایه تر، شریفتر؛ شریفترین، والاترین؛ 2- (در قدیم) بالا |
اریسا | (معرب یونانی) (= ایرسا)، (ایرسا) |
اسامی ترکی دخترانه با الف (اَ.اِ.اُ)
اسم | معنی |
ایناز | آیناز، آی (ترکی) + ناز (فارسی) موجب فخر و مباهات ماه |
ایل ناز | ایل (ترکی) +ناز (فارسی )، مایه ناز ایل، الناز |
ایپک | ابریشم، حریر، ابریشمی. |
اولدوز | ستاره، اختر، کوکب، نجم. |
اماندا | در امان، در پناه تو، آماندا |
الین | ال= ایل+ ین (پسوند نسبت)، منسوب به ایل؛ هم نژاد و هم خون |
الیانا | نیکی و هدیه، (به مجاز) به معنی مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل. |
الکا | نیکی و هدیه، (به مجاز) به معنی مأنوس؛ دوست داشتن ایل، دوست مشوق ایل. |
اِلناز | مایه افتخار ایل، باعث فخر و تفاخر شهر و ولایت؛ موجب نعمت و رفاه و آسایش. |
المینا | شهری است در غانا (غنا) در ساحل غربی افریقا (خلیج گینه). |
المیرا | (ال = ایل + میرا) (به مجاز) فدائی ایل. |
اِلآی | ماه ایل؛ (به مجاز) زیباروی ایل. |
ارمغان | تحفه ای که از جایی دیگر برند، سوغات، ره آورد، هدیه |
اِلسانا | مثل ایل، مثل مردم ایل و شهر و ولایت، چون خویشان. |
اِلسا | ال= ایل+ سا (پسوند شباهت) مثل ایل، همانند ایل. |
ارتاش | مرکب از ار (شوهر) + تاش (پسوند همراهی) |
اُلگا | سرزمین، ناحیه؛ (اَعلام) قدیسه الگا |
الین | (ال= ایل+ ین (پسوند نسبت))، 1-منسوب به ایل |
ایپک | ابریشم، حریر، ابریشمی. |
فهرست اسامی دخترانه کردی با الف
اسم | معنی |
ایوان | ایوان، تراس |
اوینار | عشق و دوست داشتن در حد کمال، عشق آتشین |
اَسرین | اشک، سرشک. |
ارینا | آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی |
اسامی یونانی دخترانه با الف
اسم | معنی |
ایساتیس | مقدس و فرخنده، نام شهر یزد در متون یونانی |
اورنینا | ربة النوع فراوانی نعمت |
اِلِنا | هلن و هلنا |
الماس خاتون | الماس (یونانی) + خاتون (فارسی) بانوی مانند الماس |
الماس | سختترین ماده طبیعی است و کاربردهای تزیینی و صنعتی دارد. |
اُلگا | اولین قدیسهی روسی، همسر و نایب |
اِقلیما | (معرب از یونانی)، مادهای که از گداختن برخی از فلزات مانند طلا و نقره به دست میآورند؛ نام دختر آدم (ع) که به نقل تاریخ در ازدواج هابیل بود. |
اقاقیا | (معرب از یونانی) (در گیاهی) درختی است از راسته ی شبدرها که گلهای خوشه ای سفید یا صورتی خوشبو دارد. |
اقاقی | اقاقیا، درختی زینتی که گلهای سفید خوشه ای ومعطر دارد. |
اطلسی | منسوب به اطلس، از جنس اطلس، اطلس، گلی شیپوری و خوشبو به رنگهای سفید، صورتی، ارغوانی، یا سرخ |
اطلس | (معرب از یونانی)، پارچهی ابریشمی، پرنیان، دیبا، ابریشم گرانبها؛ (در نجوم) فلک نهم، فلک اطلس. |
ارغنون | نام سازی است. |
اسامی دخترانه عبری با الف
اسم | معنی |
ایلانا | دختر سرزنده، نام نوعی درخت است |
انوشکا | زیبا، خوش اندام، جذاب، این اسم در هندوستان نیز رایج است. |
استر | ستاره، همسر یهودی خشایار پادشاه هخامنشی |
ابناس | خواهر حضرت یعقوب و عمه حضرت یوسف، همچنین نام قریهای در مصر |
ابریشم | رشتهای که از تارهای پیله برای دوختن و بافتن سازند، حریر، گلی به صورت رشته های باریک آویخته به رنگ زرد یا سرخ که در تابستانها میروید |
اسامی دخترانه اوستایی - پهلوی با الف
اسم | معنی |
اویتا | بی همتا، تک |
اروشا | اروشه، به فتح الف، سفید، روشن، دختری با روی سپید |
اروس | سپید، درخشان و زیبا |
اسامی دخترانه آشوری با الف
ادرینا : تکیه گاه
اسامی دخترانه سانسکریت (زبان باستانی و ابتدایی مردم هندوستان)
- اِلیکا : هِل، دانهی معطر گیاهی از تیرهی زنجبیلها
- اوریسا : نام یکی از ایالتهای هندوستان
بیشتر بخوانید :
۲۹۵ اسم دخترانه فارسی جدید به همراه معنی
۵۶ اسم گل برای انتخاب نام دخترانه
۱۳۰ اسم دخترانه پرطرفدار در ایران + معنی و فراوانی نام
برای دیدن مجموعه های بیشتر اسامی دخترانه با حرف مد نظر خود از اسامی دخترانه به جدول زیر مراجعه نمایید :
اسامی دخترانه به ترتیب حروف الفبا
جدول اسامی دخترانه با اول حرف مورد نظر | |||||||
الف (اَ.اِ.اُ) | آ | ب | پ | ت | ث | ج | چ |
ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س |
ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف |
ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه (ه،هـ) |
ی |
دیدگاه ها