دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
شعر ولادت امام رضا | 20 شعر زیبای بلند و کوتاه در وصف میلاد امام رضا (ع)
5
زمان مطالعه: 21 دقیقه
در این مطلب از دلگرم گلچینی از زیباترین و برترین اشعار در مدح ولادت امام رضا (ع) را برایتان برگزیده ایم . با ما همراه باشید .

اشعار ویژه ولادت امام رضا (ع)

separator line

شعر ولادت امام رضا از علیرضا قزوه

خراسان در خراسان نور در جان تو می‌چرخد
مگر خورشید در چاک گریبان تو می‌چرخد؟

خراسان مُهر دریا می‌شود با گام‌های تو
به دست ابرها تسبیح باران تو می‌چرخد

اگر شوق وصالت نیست در آیینه‌ها، درها
چرا آیینه در آیینه، ایوان تو می‌چرخد

طواف عاشقان هم بر مدار چشم‌های توست
سماع صوفیان هم گرد عرفان تو می‌چرخد

به سقّاخانه ات زیباست رقص کاسه‌های نور
در این پیمانه، آن پیمانه، پیمان تو می‌چرخد

بیابان در بیابان گرگ شد، هر کوه، صیّادی
چقدر آهوی زخمی در شبستان تو می‌چرخد

در این آدینه لبریز از آغاز گل، شاعر!
شروع تازه‌ای در بیت پایان تو می‌چرخد

شعر امام رضا - شعر کوتاه در مورد ولادت امام رضا - زیباترین شعر ولادت امام رضا - دکلمه در مورد تولد امام رضا

شعر ولادت امام رضا از مهدی رحیمی

پرواز خواهم کرد سویت، پر که باشد

پر چونکه باشد می پرم باور که باشد

شاه و گدا فرقی نخواهد داشت این است

درک کریم از اینکه پشت در، که باشد

آری رضا گفتن مؤثر بوده برلب

تاثیر دارد خطبه بر منبر که باشد

مثل شراب از سرکه بودن ها گذشتیم

پای طلب معنی ندارد سر که باشد

دیگر نمی آیم من از باب الجوادت

روی لبم سوگند بر مادر که باشد

قم می شود دروازه ی مشهد یقینا

حرف برادر می شود خواهر که باشد

وقت وداع اینجا ضریحت را همیشه

شش گوشه می بینم دو چشمم تر که باشد

separator line

شعر ولادت امام رضا از محمد مهدی عبداللهی

بر گنبد تو ،دست توسّل مى زد

بر مصحف نام تو تفأّل مى زد

اینگونه شفاعت تو را حاجت داشت

"خورشید" که سوى حرمت زل مى زد

اشعار ولادت امام رضا امام هشت - اشعار میلاد امام رضا سازگار - شعری در وصف تولد امام رضا - شعر ترکی در مورد ولادت امام رضا

شعر ولادت امام رضا از علی زمانیان

آره تنهایى رو خیلى دوست دارم

مخصوصا وقتى تو مونسم باشى

اون روزى که هیچکى نیست دور و برم

تو رو جون مادرت قسم، باشى

اگه قسمتم نشه حرم بیام

یه سلام عرض مى کنم از دور آقا

لحظه هاى آخرم منتظرم

مثل سلمانىِ نیشابور آقا

من با هیچى مثل رفت و آمد از

صحن سقاخونه حظ نمى کنم

یه دقیقه موندن تو حرم و

باهمه دنیا عوض نمى کنم

حرمت اینقده جاى خوب داره

که یه گوشه ى مشخص ندارم

وقتى فکر و ذکر من امام رضاست

دیگه فرصت واسه هیچکس ندارم

همه لحظه هایى که از عمر من

توى این حرم گذشتُ دوست دارم

کفشامم فهمیدن از بس اومدم

خیلى کفشدارى هشتُ دوست دارم

separator line

شعر ولادت امام رضا از مهدی نظری

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دری از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است درِبیت امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست چه غوغا شده است

همگی با دلتان راهی آنجابشوید

همه تبریک بگویید که بابا شده است

آنکه عالم همگی محو جمالش هستند

به رخ گل پسرش محو تماشا شده است

آمده آنکه نوشتند شبیه زهرا

پاره جان و تن حضرت طاها شده است

پسر حضرت موسی به جهان آمده و

پارکابش همه جا حضرت عیسی شده است

السلام ای همه جا حضرت خورشید شده

روز میلاد تو در هر دو جهان عید شده

با تو هر روز خراسان به خودش می بالد

نه خراسان همه ایران به خودش می بالد

نه خراسان و نه ایران به خداوند قسم

همه عالم امکان به خودش می بالد

چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاریست

ثانیه ثانیه قرآن به خودش می بالد

منتسب بر تو شده گنبد و ایوان طلا

این شده گنبد تابان به خودش می بالد

من قسم می خورم این واژه برازنده توست

با شما واژه سلطان به خودش می بالد

چونکه درگوشه ایوان تو جا خوش کرده

برسرخوان تو مهمان به خودش می بالد

یوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند

پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند

سجده در گوشه ایوان طلایی عشق است

نوکری بر سرکوی تو خدایی عشق است

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است

در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش

اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست

اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

همه عرش و زمین را به گدایی بدهند

باز می گوید از این خانه گدایی عشق است

کعبه و کرب و بلا هر یکشان عرش خداست

اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است

ای که در کشور ما عرش معلا داری

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

ای که در چهره خود شمس منور داری

در شجرنامه خود نام پیمبر داری

نوه صادقی و ذریه شیرخدا

خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری

فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه

تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری

همه در صحن تو مشغول به کاری هستند

چقدر دور وبرت خادم ونوکر داری

چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند

تو خودت ماهی و دور و برت اختر داری

با جوادت برو در سوریه زینب تنهاست

تو حسین ابن علی هستی و اکبرداری

تیغ بردار و پناه حرم زینب شو

ماسپاهیم و تو صاحب علم زینب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری

در دلت روضه ی آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری

از همین دور هوای حرمش راداری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش

حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود

به گمانم که تو در سینه غمش راداری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند

مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمه من خود سپرمولا بود

بنویس از ته دل، تو قلمش راداری

بنویس عمه ما مثل دری در صدف است

هر که توهین بکند با خود مولا طرف است

separator line

شعر ولادت امام رضا از محمد جواد پرچمی

باز در عرش خدا ولوله برپاشده است

دری از عرش به سمت دل ما واشده است

ازدحام است درِبیت امام هفتم

جن و انس و ملک آنجاست چه غوغا شده است

همگی با دلتان راهی آنجابشوید

همه تبریک بگویید که بابا شده است

آنکه عالم همگی محو جمالش هستند

به رخ گل پسرش محو تماشا شده است

آمده آنکه نوشتند شبیه زهرا

پاره جان و تن حضرت طاها شده است

پسر حضرت موسی به جهان آمده و

پارکابش همه جا حضرت عیسی شده است

السلام ای همه جا حضرت خورشید شده

روز میلاد تو در هر دو جهان عید شده

با تو هر روز خراسان به خودش می بالد

نه خراسان همه ایران به خودش می بالد

نه خراسان و نه ایران به خداوند قسم

همه عالم امکان به خودش می بالد

چونکه روی لب تو لحظه به لحظه جاریست

ثانیه ثانیه قرآن به خودش می بالد

منتسب بر تو شده گنبد و ایوان طلا

این شده گنبد تابان به خودش می بالد

من قسم می خورم این واژه برازنده توست

با شما واژه سلطان به خودش می بالد

چونکه درگوشه ایوان تو جا خوش کرده

برسرخوان تو مهمان به خودش می بالد

یوسفان در دو سرا محو رخ ماه تو اند

پادشاهان جهان بنده درگاه تو اند

سجده در گوشه ایوان طلایی عشق است

نوکری بر سرکوی تو خدایی عشق است

هر کسی عاشق پابوسی لیلای خود است

در دم مرگ کنارم تو بیایی عشق است

ضامن آهوی صحرا شدنت جای خودش

اینکه در روز جزا ضامن مایی عشق است

تا ابد قبله نمای دل من سمت شماست

اینکه در کشور ما قبله نمایی عشق است

همه عرش و زمین را به گدایی بدهند

باز می گوید از این خانه گدایی عشق است

کعبه و کرب و بلا هر یکشان عرش خداست

اینکه هم کعبه و هم کرببلایی عشق است

ای که در کشور ما عرش معلا داری

آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری

ای که در چهره خود شمس منور داری

در شجرنامه خود نام پیمبر داری

نوه صادقی و ذریه شیرخدا

خوش به حال تو که چون فاطمه مادر داری

فرصت جنگ نشد تا که بفهمند همه

تو به بازوی خودت قدرت حیدر داری

همه در صحن تو مشغول به کاری هستند

چقدر دور وبرت خادم ونوکر داری

چه بزرگان که میان حرمت خاک شدند

توخودت ماهی و دور و برت اختر داری

با جوادت برو در سوریه زینب تنهاست

تو حسین ابن علی هستی و اکبرداری

تیغ بردار و پناه حرم زینب شو

ماسپاهیم و تو صاحب علم زینب شو

تو خودت بر سر دوشت علمش را داری

در دلت روضه ی آن قد خمش را داری

گرچه در کشور ما از حرم او دوری

از همین دور هوای حرمش راداری

بارها سوریه رفتی به طواف حرمش

حتم دارم که غبار قدمش را داری

بار آخر که رسیدم حرمت، محزون بود

به گمانم که تو در سینه غمش راداری

بکش آهی که پلیدان همگی دق بکنند

مطمئنم که تو در سینه دمش را داری

بنویس عمه من خود سپرمولا بود

بنویس از ته دل، تو قلمش راداری

بنویس عمه ما مثل دری در صدف است

هر که توهین بکند با خود مولا طرف است

separator line

شعر ولادت امام رضا از محمود مربوبی

باز هم ناله و فریاد دلم می خواهد

هشتمین نور خداداد دلم می خواهد

شوق پابوسی شیرین به سرم افتاده

من اگر تیشه فرهاد دلم می خواهد

دست بر سینه، سلامی و سپس اذن دخول

گوشه صحن گوهر شاد دلم می خواهد

به امیدی که رضا ضامن من هم بشود

شده ام آهو و صیاد دلم می خواهد

همه با دست پر از سمت حرم می آیند

از همان که به همه داد، دلم می خواهد

از همان جنس نگاهی که در آن سلمانی

به سیه کاسه ای افتاد، دلم می خواهد

هر کجا رفته ام این درد مداوا نشده

چقدر پنجره فولاد دلم می خواهد

یا معین الضعفا ، جان جوادت مددی

که ز دستان تو امداد دلم می خواهد

separator line

شعر ولادت امام رضا از قاسم صرافان

صدای ذکر تو شب را فرشته باران کرد

عبور تو لب «شیراز» را غزل خوان کرد

«کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست»

بیا که چشم و دلت شهر را چراغان کرد

چو خواهرت که ز «دریاچه ی نمک» دل برد

هوای زلف تو دریاچه را «پریشان» کرد

نه شیخ شهر، تو شاهی که با چراغ رسید

و برق عشق تو ما را گرفت و انسان کرد

ولی چه حیف که آن طره ی خیال انگیز

چه زود آمد و دل برد و روی پنهان کرد

چه اشک ها که ضریحت به گونه ها جاری

چه دردها که خدا با دل تو درمان کرد

شرابِ خون تو جوشید و جان «حافظ» را

به جرعه ای غزل از جام غیب مهمان کرد

و گنبد تو برای دل کبوترها

چه مهربان شد و پرواز را چه آسان کرد

سفر اگر چه چنین ناتمام ماند، ولی

صدای پای تو «شیراز» را «خراسان» کرد

separator line

شعر ولادت امام رضا از رحمان نوازانی

چه رودها که شب و روز عازم سفرند

به دست بوسی دریا همیشه مفتخرند

به نام رازق نان و رطب ملائکه هم

نشسته اند که از سفره تو نان ببرند

دعای خیر تو پشت تمام انسانهاست

کبوتران دعایت همیشه در سفرند

چه آهوان سپیدی که در حیاط حرم

به عشق صید نگاهت نشسته پشت درند

در این حیاط که عالم هبوط می کند و

مقدرات از این آستانه می گذرند

چقدر گل به کفم دادی و نفهمیدم

فرشته های حرم گلفروش رهگذرند

تو باغبان شجرهای طیبه هستی

که شیعیان شما میوه های این شجرند

شب تولد حج نیازمندان شد

امام کعبه رسید و گدا فراوان شد

و کاسه های طلائی که آب می نوشند

به اعتقاد شفا آفتاب می نوشند

به چشمشان دو پیاله سلام می ریزند

و از تبسم آقا سلام می نوشند

در این حرم همه پاکند مثل روزی که

بدون هیچ گناهی ثواب می نوشند

و اشک های دم در اگر سرازیرند

از آسمان نگاهش شراب می نوشند

از این مشبکه هایی که شکل کندویند

موحدان چه عسلهای ناب می نوشند

پس از زیارت شبهای ماه می خوابند

و از خیال خوشش توی خواب می نوشند

شب وداع زیارت چنان زمین گیرند

که در فراق حرم التهاب می نوشند

شب تولد حج نیازمندان شد

امام کعبه رسید و گدا فراوان شد

و از طلوع مدینه که صبح ایل شدی

به سمت مشرق اقوام ما گسیل شدی

تنور دهکده هامان دوباره گل دادند

به شوق اینکه در این سرزمین خلیل شدی

دو باره آمدی و مهربان تر از موسی

عصای معجزه ساکنان نیل شدی

و سنگ سرمه خاک تو را به دیده کشید

که جلوه کردی و فیروزه اصیل شدی

به شهر طوسی ما رنگ سبز عشق زدی

و مرهم دل خاکستری ایل شدی

به چشم عشق به چشم تمام آینه ها

همینکه آمده ای بهترین دلیل شدی

شب تولد حج نیازمندان شد

امام کعبه رسید و گدا فراوان شد

زمین به خاک نشسته است آسمانش را

که باز پر کنی از عشق استکانش را

در انتظار هوای نسیم مشهد بود

اگر که نوح برافراشت بادبانش را

بخوان زیارت نامه در امتداد کلیم

که باز کرده در اینجا خدا بیانش را

بدون تکیه به لطف عصای خود موسا

نشسته تا که بگیری تو بازوانش را

گرفته بال فرشته به چشم زائر تو

که شسته است گناهان بیکرانش را

کبوترانه بپر مثل آن مسیحی که

عروج کرده بلندای آسمانش را

و جبرئیل نشسته است روی گلدسته

که سر دهد به حرم نغمه اذانش را

شب تولد حج نیازمندان شد

امام کعبه رسید و گدا فراوان شد

به شوق صید شما می دوند آهوها

به پیش چشم شما و کمان ابروها

و در مسیر عبورت به خاک افتادند

به شوق آمدن تو از آن فراسوها

رواق های حرم هر کدام غار حراست

قیامتی است در این گوشه گوشه پستوها

چه سالها که ملائک به شوق گوشه نگاه

کنار چشم شما می زنند اردوها

چه کرده ای که زنان طلاپرست آقا

به پای مرقد تو ریختند النگوها

چه کرده ای که در این صحن ؛ قله های جهان

زمین زدند به پا بوسی تو زانوها

برای اینکه کبوتر شوند در حرمت

پریده اند به سوی حرم پرستو ها

سحر به سوی خراسان بلیط می خواهم

شب تولد تو با قطار شب بوها

شب تولد حج نیازمندان شد

امام کعبه رسید و گدا فراوان شد

separator line

شعر ولادت امام رضا از موسی علیمرادی

پریشان واژه هایم را زگیسوی شما دارم

تمام شعر هایم را من از سوی شما دارم

ولا حول ... برآن چشم و بر آن ابرو که من وزنِ

رباعی را فقط از این ترازوی شما دارم

تمام این غزلها را ضمانت میکنی آقا

که صید این مضامین را از آهوی شما دارم

قصیده قامتی و حاجی هر بیت تو هستم

که شرط حق مداری را من از کوی شما دارم

مربع گشت ترکیبم ز هر سو سجده ای واجب

قوافی قبلگاهی شد که از روی شما دارم

درِ عطر غزل افتاد و دل شد قطعه ای از عرش

وَ من این قطعه را از نام خوشبوی شما دارم

به هر مصرع دعا کردم به هر مصرع روا کردی

شبیه مثنوی حسی فرا روی شما دارم

**

اگرکه کربلا رفتم نجف یا سامرا دیدم

تمام روزی خود را من از سوی شما دارم

separator line

شعر ولادت امام رضا از داود رحیمی

آرام نمودی تب و تاب هیجان را

جوشانده ای از شوق خودت هر قلیان را

از پای نشاندی ز تعجب جریان را

از دشمن و از دوست ربودی دلشان را

اینگونه رضا کرده ای از خود دوجهان را

هم رونق کار از می و میخانه گرفتی

هم عقل ز هر عاقل و دیوانه گرفتی

در قلب سماوات و زمین لانه گرفتی

ای عالِم فرزانه چه رندانه گرفتی

در دست خودت نبض زمین را و زمان را

در پاسختان مانده هر استادی و رندی

هر عالم ایرانی و یونانی و هندی

گشته است مسلمان تو نصرانی سندی

قوربان سَنه دانوشماقین اعجاز تکندی

بستی به کمند سخنت دست زبان را

(بستی به صریر سخنت دست لسان را)

اسلام بدون تو درونمایه ندارد

گردن کشی بی خردان پایه ندارد

خورشیدی و دیدند قدت سایه ندارد

همسایه به جز خیر به همسایه ندارد

همسایه قدم رنجه کن و منزلمان را...

لبخند زدی شعر در اوهام من افتاد

زآن روز خرابت شدم ای خانه ات آباد!

با قافیه ی پنجره فولاد و گهرشاد

هی شعر نوشتم من و چشمت صله را داد

دربند کشیدی تو معانی و بیان را

دربان جنان دل به در صحن شما بست

دالان بهشت است همین راهرو این بست

حوض وسط صحن همان کوثر نقد است

ساقی بهشتی شده از آب حرم مست

پابست حرم کرده ای آن آب روان را

جبریل کمر بسته به فراشی صحنت

حور و پریان گرم گهر پاشی صحنت

آن سدره و طوبی گلی از کاشی صحنت

برده است جنان را همه در حاشیه صحنت

بیچاره ی خود کرده حریم تو جنان را

هرکس که تو را داشته اثنی عشری شد

ایام خوش آن بود که با تو سپری شد

در صحن گهرشاد دل از غصه بری شد

تصویر من و صحن تو عکسی هنری شد

در ناب ترین جای اتاقم زدم آن را

هرجای جهان رفتم از آن خیر ندیدم

یک مرتبه "برگرد" از این در نشنیدم

من هرچه کشیدم ز دل خویش کشیدم

ارزان نفروشم که من ارزان نخریدم -

در نوکریت خرج کنم عمر گران را

هر شاه شده خادم دربار توچندی

پر وا کند از بام تو در دام کمندی

از تو طلب رزق کند عایله مندی

از رسم گدایی شما نکته و پندی

آموخته هر پیر خردمند جوان را

نوشاعری آمد به حرم دفترش افتاد

شد خیره به گلدسته کلاه از سرش افتاد

هی خواست بماند سر پا، آخرش افتاد

تاخورد زمین یاد پدر و مادرش افتاد

دستی به دعا برد و تمام پدران را...

ای ضامن دنیای من و آخرت من

ای کاش به درکت برسد معرفت من!

مردن کف صحنت بشود عاقبت من

بهتر ز خودم آگهی از مصلحت من

حکم از تو، دلم دست خودت داده عنان را

با جنس خرابم شده ام وصله ی ناجور

هرشب به سلامی بشوم زائرت از دور

تو شاه خراسانی و من پیر نشابور

خود را برسان پام رسیده است لب گور

ای صاحب جان! می سپرم دست تو جان را

separator line

شعر ولادت امام رضا از رضا حاج حسینی

قبل از آنکه هوای غربت شهر روی تنهاییم هوار شود

می روم ایستگاه... تا شاید این منِ خسته هم سوار شود

این منِ خسته از معادله ها، این منِ گُر گرفته از گله ها

می رود در هجوم فاصله ها، همدم کوپه ی قطار شود

همدم کوپه ی قطار شدم، چشم من خیس و چشم پنجره خیس

کاش این ابرهای پاییزی، بگذرد... بگذرد... بهار شود

دردها را یکی یکی گفتیم، خسته بودیم و چای میخوردیم

چای، یعنی که گاه با یک قند، تلخ، شیرین و خوش گوار شود

کوپه هم حرفهای تلخی داشت، مثلا اینکه بین این همه درد

آرزوی مسافر قبلی، فقط این بود: مایه دار شود

یا همین جا... همین رئیس قطار، دائما روزنامه می خواند

تا خدای نکرده نرخ بلیط، نکند کمتر از دلار شود

(گرم صحبت شدیم، یادم رفت گز تعارف کنم؛ بفرمایید...

راستی! اصفهان دلش می خواست، لهجه اش مثل سبزوار شود)

آرزو کرد جای ریل قطار مثل آدم پیاده راه رود

یا شبیه کبوتران باشد؛ فکر کن... کوپه بالدار شود

آرزو کرد و گفت نوبت توست... آه! شاعر مگر چه می خواهد؟!

آرزو می کنم رواق امام، محفل شعر برگزار شود

جمعه بود و اداره ها تعطیل، شنبه باید دوباره برگردیم

کوپه هم مثل من دلش می خواست، امشب از کار برکنار شود

کف دستم نوشت کوپه ی هشت، واگن یک... قطار قم -مشهد

هرگز از خاطرم نخواهد رفت، بهترین یادگار قم - مشهد

separator line

شعر ولادت امام رضا از زهرا بشری موحد

بر شانه های ضریحت تا می گذارم سرم را

انگار می گیری از من غوغای دور و برم را

حرفی ندارم به جز اشک نه حاجتی نه دعایی

دست شما می سپارم این چشم های ترم را

من از جوار کریمه از شهرِ بانو می آیم

آقا ! بگو می شناسم همسایه ی خواهرم را

عطرهوای رواقت ، آهنگ هر چلچراغ ات

نگذاشت باقی بماند بغضی که می آورم را

حتی اگر دانه ای هم گندم برایم نریزی

جایی ندارم بریزم جز صحن هایت پرم را

هربار مشهد می آیم انگار بار نخست است

هی ذوق دارم ببینم گلدسته های حرم را

separator line

شعر ولادت امام رضا از مجتبی روشن روان

دل را مقیم درگه جانان نوشته اند

ما را غلام حضرت سلطان نوشته اند

آتش ز سوز سینۀ ما آفریده شد

چون عشق تو به سینۀ سوزان نوشته اند

تو سفره دار عشقی و ما ریزه خوار تو

ما را کنار چشم تو مهمان نوشته اند

دل ذره ذره می شود از یک نگاه تو

گویا ز روی چشم تو قرآن نوشته اند

روز ازل که قرعه به نام تو می زدند

ما را برای عشق تو قربان نوشته اند

دل می تپد به سینه ز فکر حمال تو

اصلا مرا ز عشق تو حیران نوشته اند

از آن شبی که دل ز دل ما ربوده ای

ما را انیس دیدۀ گریان نوشته اند

ما از محرم و صفر و فاطمیه ایم

ما را یتیم سورۀ انسان نوشته اند

separator line

شعر ولادت امام رضا از رضا حاج حسینی

جایی برای من نگهدارید لطفا
این خسته را در جاده مگذارید لطفا

آقا! رضا هستم... رضا... این اسم را هم
در انتهای لیست بشمارید لطفا

فرقی ندارد بوفه یا قدری جلوتر
جایی کنار پنجره دارید؟!! لطفا...

ای پنجره! ای چشم های خیره! ای ابر!
بغضم نفس گیر است... می بارید لطفا؟!

من خسته ام... خود را به روی دوش دارم
این بار را از شانه بردارید لطفا

دنیا اگر دنیای عاقل هاست... مردم!
اصلا مرا دیوانه پندارید لطفا

دیوانه ام... عقلی جوابم را نداده است
کار مرا به عشق بسپارید لطفا

گلدسته ای دیدم... گمانم مقصد اینجاست
آقای راننده! نگهدارید لطفا

separator line

شعر ولادت امام رضا از سعید بیابیانکی

سلام ای غریب غریبان سلام !

سلام ای طبیب طبیبان سلام !

الا ماهتاب شبستان توس

الا حضرت نور ! شمس الشموس

غریبم من از راه دور آمدم

به دنبال یک جرعه نور آمدم

شبم ، آه یک جرعه ماهم بده

پناهی ندارم پناهم بده

ببخشا اگر دور و دیر آمدم

جوان بودم ، امروز پیر آمدم

منم زائری خام و بی ادعا

کبوتر کبوتر کبوتر دعا

اگر مست و مسرور و شاد آمدم

من از سمت باب الجواد آمدم

من از عطر نامت بهاری شدم

تو را دیدم آیینه کاری شدم

تو این خاک را رنگ و بو داده ای

به ایران من آبرو داده ای

ببخشای این عاشق ساده را

ببخشای این روستا زاده را

تو را دیدم و روشنایی شدم

علی ابن موسی الرضایی شدم

separator line

شعر ولادت امام رضا (ع) از محمدعلی بهمنی


شرمنده‌ام که همت آهو نداشتم
شصت و سه سال راه به این سو نداشتم

اقرار می‌کنم که من – این‌های و هوی گنگ-‌ها داشتم همیشه ولی هو نداشتم

جسمی معطر از نفسی گاه داشتم
روحی به هیچ رایحه خوشبو نداشتم

فانوس بخت گم‌شدگان همیشه‌ام
حتی برای دیدن خود سو نداشتم

وایا به من که با همه‌ی هم زبانی‌ام
در خانواده نیز دعاگو نداشتم

شعرم صراحتی‌ست دل‌آزار، راستش
راهی به این زمانه‌ی نه تو نداشتم

نیشم همیشه بیشتر از نوش بوده است
باور نمی‌کنید که کندو نداشتم؟!

می‌شد که بندگی کنم و زندگی کنم.
اما من اعتقاد به تابو نداشتم

آقا شما که از همه‌کس باخبرترید
من جز سری نهاده به زانو نداشتم

خوانده و یا نخوانده به پابوس آمدم؟
دیگر سوال دیگری از او نداشتم

separator line

شعر ولادت امام رضا(ع) از عبدالرحیم سعیدی‌راد

بنوشان جرعه‌ای از شادی‌ات را
بتابان جلوه‌ی شمشادی‌ات را

دریغ از من نکن‌ای هشتمین نور
نگاه گرم گوهرشادی‌ات را

separator line

شعر ولادت امام رضا(ع) از حمید رضا شکارسری

حسادتم را
به عشقم ببخش
فقط لحظه‌ای
استراحت کن
و جارویت را به من بده
آقای خادم

separator line

شعر ولادت امام رضا(ع) از قاسم صرافان

از سوی که می‌تابد؟ از روی تو یا خورشید؟
آیینه بگردانم من سوی تو یا خورشید؟

این سلسله‌ی زرین با تار که می‌رقصد.
بر شانه‌ی نیشابور، گیسوی تو یا خورشید؟

تیر مژه‌ای سوزان بر قلب من آتش زد
آه، از چه کمانی بود، ابروی تو یا خورشید؟

خورشید پرستم من، با روی تو حیرانم
دل پیش که بنشانم، پهلوی تو یا خورشید؟

یک ذرّه، کبوتر شد؛ گرمای چه دستانی
این‌گونه طلسمش کرد، جادوی تو یا خورشید؟

بارانی یک بغضم در سایه‌ی دلتنگی
سر روی چه بگذارم، زانوی تو یا خورشید؟

سیب دل غلتانم، داغ است نمی‌دانم.‌
می‌چرخد و می‌آید، از جوی تو یا خورشید؟

در نیمه‌ی خود اما، گم شد و ببین تنها
یک آه به جا ماند از آهوی تو، یا خورشید!

separator line

شعر تبریک ولادت امام رضا - دلگرم

20 شعر کودکانه زیبا و شنیدنی در مورد امام رضا (ع)



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (5 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits