دلگرم
امروز: چهارشنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ برابر با ۰۷ ربيع الأول ۱۴۴۶ قمری و ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۴ میلادی
10 انشا درمورد زندگی مناسب پایه های دبستان تا دبیرستان
28
زمان مطالعه: 17 دقیقه
انشا درمورد زندگی ،انشا در مورد زندگی و مرگ،انشا در مورد ارزشمندترین لحظه زندگی،انشا در مورد زندگی موفق،انشا در مورد زندگی همین لحظه هاست ، انشا درمورد زندگی پایه های ششم و هفتم .

انشا در مورد زندگی

انشا زندگی

انشا در مورد زندگی : در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم چند نمونه انشا با موضوع زندگی برای شما همراهان همیشگی آورده ایم. امیدواریم بهره کافی را از این مطلب ببرید.

انشا درباره زندگی

من زندگی را دوست دارم و به نظرم زندگی کردن فقط نفس کشیدن، راه رفتن و کار کردن نیست بلکه ما باید در طول زندگی خود به کارهایی که دوست داریم هم اهمیت بدهیم و شاد و خوشحال باشیم.

مادرم می گوید زندگی ارزش زیادی دارد اما بسیاری از آدم ها ارزش آن را خوب نمی دانند و زندگی خودشان را با غصه خوردن و وقت تلف کردن می گذرانند در حالی که ما فقط یک بار زندگی می کنیم و باید قدر همه لحظه های آن را بدانیم و از این زندگی که خدا به ما داده است خوب استفاده کنیم.

زندگی خیلی قشنگ است و من وقتی به درخت هایی که باد آن ها را تکان می دهد و ماهی که در حوض خانه شنا می کند نگاه می کنم می بینم که زندگی برای همه موجودات روی کره زمین و نه فقط ما انسان ها هدیه ای از طرف خداوند است.

من برای زندگی خودم نقشه های زیادی کشیده ام و برنامه ریزی کرده ام، می دانم وقتی بزرگ شدم می خواهم چه کاره شوم و نمی خواهم وقت خودم را با انجام کارهای بیهوده هدر بدهم.

اما ما باید به همان اندازه که به فکر زندگی خودمان هستیم به زندگی دیگران هم کمک کنیم، مثلا به همکلاسی های خود در درس ها کمک بدهیم، از پول خودمان به افراد فقیر ببخشیم تا راحت تر زندگی کنند و به پدر و مادر خود احترام بگذاریم

چون آن ها کسانی هستند که خداوند به وسیله آن ها به ما زندگی بخشیده و ما را به این دنیا آورده است.

مادرم می گوید این که چند سال زندگی می کنیم خیلی مهم نیست، بلکه خوب زندگی کردن است که مهم است. من از حرف های مادرم می فهمم که این که ما چقدر در این دنیا باشیم خیلی مهم نیست اما باید تلاش کنیم تا در این مدت بتوانیم کارهای خوب زیادی بکنیم و به هیچ کس ظلم و ستم نکنیم.

انشا درباره زندگی

انشا درمورد زندگی با مقدمه و نتیجه

مقدمه: نوشتن انشا در مورد زندگی خیلی سخت است. ما آدم ها آنقدر غرق در زندگی هستیم که چندان متوجه خود زندگی نمی شویم، مثل ماهی هایی که همیشه در آب هستند و شاید دیگر آب را حس نکنند.

بدنه: مثال ماهی ها و آب، مثال خوبی است که می‌توان با آن زندگی را بهتر توضیح داد. ماهی ها هم چندان متوجه آب نیستند تا زمانی که آبی که در آن زندگی می‌کنند خیلی گرم یا سرد شود، کثیف شود یا زمانی که از آب بیرون می‌ افتند و قادر به نفس کشیدن نیستند.

آن وقت متوجه می شوند که چه نعمتی داشته اند. زندگی…

اگر گاهی در شلوغی خیابان ها و تاکسی ها، در راه مدرسه، در حال تماشای تلویزیون یا شنیدن صدای خانواده و در کنارشان بودن، به زندگی و ارزش و معنای آن فکر کنیم، حتما آدم های بهتری خواهیم بود.

آن وقت می‌دانیم چیزی ارزش رنجاندن خودمان و دیگران را ندارد. به همدیگر احترام می‌گذاریم و محبت می‌کنیم. می‌توانیم به اطرافیان کمک کنیم و از دیدن شادی و رضایتشان لذت ببریم.

می‌توانیم غذایی که می‌خوریم را بدون عجله مزه مزه کنیم و از اینکه به دنیا آمده ایم تا خوبی ها و لذت های زیادی را تجربه کنیم خدا را شکر کنیم. هر کدام از ما که به این دنیا آمده ایم در زندگی خود مسئولیت هایی داریم. همه این وظایف و مسئولیت ها به یک چیز ختم می‌شود؛ بهتر کردن زندگی.

نتیجه: آدم ها حق دارند اگر آنقدر غرق در زندگی باشند که خود زندگی را گاهی فراموش کنند، اما خوب است هر از گاهی به این نعمت خداوند فکر کنیم و از خدا سپاسگزاری کنیم که به ما فرصت زندگی کردن داد.

فرصتی که نباید آن را دست کم بگیریم و به آن بی توجه باشیم. من می‌خواهم پزشک بشوم و به بیماران کمک کنم تا زندگی سالم تر و خوب تری داشته باشند. اینگونه زندگی خودم را هم مفیدتر و بهتر می‌دانم. شما از این فرصت زیبا چه استفاده هایی خواهید کرد و چه تصمیم هایی برای زندگی‌تان دارید؟

انشا زندگی

انشای ادبی درمورد زندگی

زندگی این واژه ی ساده لیکن پرمعنا گاهی سخنانی به وسعت اقیانوس هابرزبان می آورد که ذهن درگنجایش تجزیه و تحلیل آنها ناتوان و فهم از درکشان عاجز است عشق موسیقی زندگی است و زندگی آوای عاطفه ها .

زندگی یعنی عاشق شدن و عاشق ماندن نفس کشیدن و اندیشیدن؛ چرا که ما مایه ی اقتدار، طراوت، شادابی و حیات نونهال کوچک و مستضعفی هستیم که در نهایت اساس ریشه و بنیاد ما را شکل می دهد.

ما در درک اقتدار و اهلیت این واژه ناتوانیم؛ چرا که زندگی چیزی بیش از یک حرف، یک کلمه ، یک جمله و حتی یک دنیاست؛ که کلیات آن رویاها، آرزوها و اهداف ما را در برمی پروراند.

زندگی حروف ز ن د گ ی را در برمی گیرد که هرکدام به وجود اورنده ی معنایی پر افتخار اند و کمتر کسی قابلیت درک آن را دارد. چند حرف توانسته اند واژه ای به بزرگی معجزه ی خدا را شکل دهند .

شاید زندگی پنج حرفی بیش نباشد لیکن داشتنش توانایی میخواهد همچو پرواز که بالا رفتنش جسارت و بالا ماندنش لیاقت می خواهد. عده ای هستند که قدر الماس به این درخشندگی را در کسب شهرت، شهوت، ثروت و مقام خلاصه می کنند که خیانت لازمه ی کارشان است.

آنان ویرانگرانی در جامه ی انسان و بازیگرانی هستند که شگفت آورترین نقش ها را ایفا می نمایند و انگار نه انگار که آن بالایی تفکرش بیش از وسعت کهکشان ها و تلاطم دریاهاست.

زندگی شعر است؛ شامل مجموعه ای از غزلیات، رباعیات و قصیده ها که ما تشکیل دهنده ی مصراع ها و ابیات آن هستیم و شاخ دفاع و بال پرواز را به وی هدیه می کنیم. هر انسان بر اساس بینش و نوع تفکرش برفراز و نشیب اشعار، جایگاهی درحد برازندگی شان را احاطه می کنند.

جایگاهی که حقارت، پستی، کوچکی، عظمت و... به دست قلم سرنوشت، نوشته نمی شوند بلکه دستان ما گیرنده ی فال تقدیرند. گهی این کلمه ی بی کام، کلمات دلنشینی را به ارمغان می آورند، سخنانی که گاه بوی غم می دهند همچو دخترکی دلشکسته یا شیشه ای ترک خورده

و گاه طعمی شیرین چونان شکر را به خود می گیرند، چونان ستاره ای که در غربت و گمنامی شب چشمک زنان دلربائی می کنند یا ماهی که با رقص بی نظیرش اقیانوس را حیران و سرگشته می سازد.

همه ی عالم توانایی معنی بخشیدن به زندگی را دارند و در این امر همتایی ندارند؛ همچو من، منی که نام خلقت خالق را به یدک میکشانم، چه شبها که اسیر آغوش یخی غم گشته بودم، به جای ذکر خداوند با یاد بنده اش که تو باشی تسلی می یافتم

تو روشنایی بخش شب های سیاه و تارم بودی لیکن من ستاره ی غریب چشمک زن شب های تو بودم اما فقط بودم. خداوند آن روز را در کتاب تقدیر هیچ شخصی چاپ نکند که تمامی هست هایش به بود تبدیل شود چرا که آن موقع است که زیباترین خاطره ها خوفناک ترین دیوها را می سازند.

زندگی عشق است، عشق افسانه نیست آنکه عشق را آفرید بیگانە نیست. عشق آن نیست که دائم در کنارش باشی، عشق آن است که هر لحظه به یادش باشی.....

انشایی درمورد زندگی

زندگی حس عمیقی است که در تک تک سلول های تن جریان دارد، چیزی فراتر از هر آن چه تاکنون واژه ای برای آن خلق شده و واژه ای عمیق تر از هر آن چه بتوان توصیف دقیقی برایش نوشت.

زندگی را نه در قالب کلمات و نه با وصف و توضیحات نمی توان تعریف کرد بلکه آن را تنها باید زندگی کرد و جام آن را تا آخرین جرعه ای که می توان نوشید.

زندگی زیباست، زیباترین و با ارزش ترین تحفه ای که خداوند به همه مخلوقاتش از بشر گرفته تا نباتات و جانداران بخشیده است، هدیه ای گرامی که فقیر و غنی، زن و مرد، کودک و جوان و پیر، زیبا و زشت نمی شناسد و همه به یک اندازه از آن بهره برده اند.

اما همین زندگی وقتی به جان انسان های مختلف دمیده می شود به گونه متفاوتی ظهور پیدا می کند. یکی آن را بی ارزش می داند و در پوچی و بیهودگی هدرش می دهد، آن یکی با دو دستش به آن چنگ می زند که مبادا از دستش بدهد و در عدم و نیستی غرق شود،

حال آن که دیگری گرامی اش می دارد و آن را نه هدف که وسیله ای می داند که با آن می تواند هرچه بیشتر و بیشتر به اصل خود نزدیک تر شود.

زندگی نه جواهری گرانقیمت است که از ترس خش افتادن و گم شدن بی استفاده در صندوقچه ای رهایش کنیم و نه بی ارزش و پوچ که زیر دست و پا انداخته و بی هدف و بیهوده آن را سر کنیم.

زندگی را باید زندگی کرد، از اولین طلوع تا آخرین لحظه اش و همیشه به خاطر داشته باشیم که:

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

انشا انگیزشی زندگی

انشا توصیف زندگی

مقدمه: واژه زندگی یکی از عجیب ترین واژه هایی بود که باهاش روبه رو شدم ، واژه ای تقریبا بدون تعریف که هر شخصی دیدگاه خاص خودشو داره راجع بهش و تو سنین مختلف دست خوش تغییراتی باور نکردنی میشه.

بدنه: زندگی برای یه بچه شاید بازی کردن، غذا خوردن و محبت دیدن از پدر و مادر باشه یا برای یه نوجوان یه روز تعطیل با کلی تفریح و یا برای یه فرد مسن سال بازنشسته شدن و استراحت باشه.

اما این متن برای منه یعنی زندگی از نگاه من پس شمارو میبرم تو دیدگاه خودم تا ببینید من زندگیو چی تصور میکنم، زندگی برای من یعنی یه لحظه کوتاه که ازش لذت میبرم و فرقی نمیکنه شاد باشم یا غمگین.

زندگی یعنی زمانی به کوچیکی ثانیه در کنار افراد مهم زندگیم، زندگی یعنی مکانی که گذشته ای داشتم توش و خاطره ای که برام به وجود آورده، وقتی کتابی میخونم یا فکر میکنم و میدونم هنوز توانایی دارم میتونم بگم زندگی کردم.

زندگی معانی زیادی برام داره و میخام قشنگ ترین توصیفی که ازش دارمو براتون بگم: بنظرم زندگی یعنی در ارتباط بودن با افراد مختلف، فهمیدن دیگران، کمک کردن به دیگران، داشتن دوست، زمانی که میدونی کسی هست که دوسش داری کسی هست که دوست داره.

وقتی که میدونی برای کسی مهم هستی و به تو اهمیت میده، وقتی هنوز احساس داری ،هر روز میتونی ببخشی و بخشیده شی، همه ما هر روز، هر ساعت، هر لحظه و در هر کجا در حال عمر کردن هستیم

و هزاران اتفاق و احساس مختلف تجربه می کنیم ولی تاحالا توجه کردیم کی و کجا واقعا زندگی کردیم!؟ شاید به مندرت شایدم هیچوقت.

نتیجه گیری: راستی تعریف شما از زندگی چیه!؟ تا حالا بهش فکر کردین!؟

انشا با موضوع زندگی

انشا درباره زندگی کردن

آدمی بهانه ای برای زیستن میخواهد، بهانه ای برای لبخند زدن. مجبور نیستیم که شاد باشیم، زیبا زندگی کنیم، چرخ فلک روزگار هم می چرخد، بدون این که توجه داشته باشد تو شادی یا غمگین، حال انتخاب با توست می توانی در این مسیر سرشار از شادی و آرامش باشی و از مسیر پرپیچ و خم زندگی لذت ببری و یا برعکس.

اتفاق های زیادی در مسیر پرپیچ و خم زندگی می افتد، جلوی اتفاق ها را نمی توانی بگیری که نیفتد اما باید مواظب باشی که خودت با اونها نیافتی. در این مسیر زمین میخوری، کفش هایت پاره می شود، اما چه خوب است فراموش نکنیم زندگی ارزش رفتن دارد حتی با کفش های پاره.

در زمین خوردن هایت آن دست هایی که برای کمکت دراز می شوند، دست هایی هستند متعلق به بهترین و باارزش ترین آدم های زندگیت.

این ها را که بفهمی می توانی بهانه ای برای زندگیت را بیابی، بهانه ای که به تو کمک می کند با کفش های پاره ات و حتی زخم های کف پایت که توان رفتن را از تو گرفته اند و یک توکل با یاد بهترین هایت زندگی را از سر بگیری و بروی.

آنقدری که وقتی به مسیر طی شده می نگری پر از لبخند شوی و یادت بیاید تو چقدر قدرتمندی و صدای خنده هایت گوش ناامیدی را کر کند. زندگی کن:)

10 انشا درمورد زندگی مناسب پایه های دبستان تا دبیرستان

انشا با موضوع زندگی چیست ؟

زندگی چیست ؟ آیا زندگی یعنی فقط نفس کشیدن و گذر روزهاست، امانه، گمان نمی کنم، دنیای من بزرگتر از این حرفاست، خیلی بزرگتر، طوری که اقیانوس ها و کوه ها با این همه عظمت تنها گوشه ای از زندگی زیبای مرا تشکیل داده اند....

هر کدام از این نعمت ها برای خودشان زندگی دارند، نفس میکشند، احساس میکنند و لبخند میزنند. گل های رنگارنگ به روی آفتاب می خندند، پرنده ها در آسمان نشانه ها رو دنبال می کنند.

رودها دنیایی دارند، جنگل ها دنیایی دارند، من هم دنیایی دارم. زندگی من، دنیای من یعنی پدرم یعنی مادرم یعنی این همه زیبایی که برای من است.

ولی شاید زندگی بدی هایی هم داشته باشد، ولی من آنها را نمیبینم. درست مثل پنجره ای گِل گرفته که پشتش باغی زیبا مخفی است و من سعی میکنم کثیفی پنجره رو نبینم، بلکه زیبایی پشت آن را ببینم.

من برای هر روزی که کنار خانوادم در این دنیای زیبا نفس میکشم خدایم را شاکرم.

انشا درمورد هدف زندگی

مقدمه : با نام خداوند که مبدا و مقصد همه چیز است و آغاز و پایان هر چیز انشای خود را آغاز میکنم. هر کسی در زندگی اهدافی دارد که برای خودش مهم است و برای رسیدن به آنها تلاش میکند.

یکی دوست دارد در آینده در تحصیل و کار موفق باشد ، مثلا یک پزشک موفق یا یک معلم خوب یا یک مهندس ماهر، یکی دوست دارد در آینده ثروتمند باشد. یا ممکن است یکی بخواهد در آینده به همه جای کره زمین یا حتی فضا سفر کند و همه جای دنیا را ببیند.

ممکن است کسی بخواهد در آینده یک پدر مهربان یا یک مادر دلسوز بشود و کودکان خوشبختی را پرورش دهد و هزاران هدف و آرزوی دیگر که در ذهن هر کسی وجود دارد. همه این اهداف هم میتوانند خوب و با ارزش باشند هم بی ارزش و فانی و پوچ.

اما چطور یک هدف میتواند هم خوب باشد هم بد ؟؟؟ اگر هر کسی در دلش به این فکر کند که هدف اصلی زندگی اش رضایت خداوند است بقیه اهداف او با ارزش و قیمتی میشوند.

مثال اگر کسی بخواهد پزشک بشود تا به محرومان و بیماران کمک کند تا خداوند از او راضی باشد هدف او با ارزش و زیباست یا اگر کسی بخواهد معلم شود و دانش آموزانی فهیم و مودب و دانا پرورش دهد تا همچون انبیا در هدایت حتی یک انسان به راه درست تلاش کرده باشد کار و تلاش و هدف او مقدس خواهد بود.

حتی اگر کسی هدفش ثروتمند شدن باشد تا با افراد بی بضاعت کمک کند یا حتی به پدر و مادر و خویشاوندان نیازمند رسیدگی کند ، تلاش او برای ثروت اندوزی زیبا و پر معناست.

اما هر کدام از این اهداف ، حتی اهداف خوب مثل تحصیل علم و مال و شهرت اگر برای خود نمایی ، فخر فروشی ، حسادت و دنیا طلبی باشد فانی و بی ارزش است.

نتیجه گیری: همه ما از جمله خود من باید بدانیم که باید در زندگی یک هدف اصلی داشته باشیم و بقیه اهداف را به خاطر آن هدف اصلی که همان رضایت الهی است دنبال کنیم.

در این صورت حتی اگر با وجود سعی و تلاش و پشتکار به اهداف ریز و درشت خود در زندگی نرسیدیم. اجر ما نزد خداوند محفوظ خواهد بود و خداوند کسی است که سعی تلاش ما را به بهترین نحو پاسخ میدهد.

انشا با موضوع زندگی

انشای زیبا درباره زندگی

تا حالا درباره زندگی فکر کرده ای؟درباره این که با چه کلماتی ربط دارد،چه طور؟معنی آن چیست؟ زندگی با کلمات حیات ووجود وزیستن مرتبط است.حال زندگی چیست؟

اگر خنده است چرا گریه می کنیم؟اگر گریه است چرا خنده می کنیم؟اگر مرگ است چرا زندگی می کنیم؟اگر زندگی است چرا می میریم؟اگر عشق است چرا به آن نمی رسیم؟اگر عشق نیست چرا عاشقیم؟

زندگی معجزه حیات است.زندگی با کلمه های من وتو ساخته می شود.پس می توانیم زیبایی زندگی را با کلمات خودمان بسازیم.

شاخه های درخت زندگی موجب حیات و زیستن ما می شوند.زندگی خوردن چای ودیشلمه نیست!زندگی غبار کدورت ها نیست!زندگی شکر آب کردن ارتباط خودمان با دیگران نیست!بلکه جریان رود خانه حیات است.رشته های زندگی ما در چه اثری گسیخته می شوند؟

آری زندگی این است،می خواهم آن را به زیباترین گونه ممکن،ببینم؛وقتی ناراحتی زندگی لبخند می زند.وقتی،خوشحالی پس زندگی کن.

وقتی ناراحتی باز هم زنگی کن،امّا صادقانه نه خبیسانه.زندگی یعنی جان؛یعنی حیات،عمر،زنده بودن و....ما جان داریم پس به درستی باید از زندگی استفاده کرد.

زندگی فراز و فرودهایی دارد.باید با صبر و توکّل به خداوند خود را از مشکلات متعدد زندگی وارهانیم وبا پرداختن به راز ونیاز با خداوند بلند مرتبه وتعالی خود را در نزد حق تعالی عزیز و عزّتمند گردانیم.

*اَلا بِذِکرِاللهِ تَطمئِنُ القُلوب*

آگاه باشید دل ها تنها با یاد خدا آرام می شوند.

زنده بودنمان یکی از نعمت های است که مردگان در حسرت وافسوس در تجربه دوباره آن هستند.زندگی جورچینی است که ثانیه ها آن را می چینند.پس هر ثانیه را فرصت بدانیم واز آن به درستی ومفید استفاده کنیم.

انشا درباره زندگی

انشا ساده درمورد زندگی

هر آدمی یه سرگذشتی داره، یه قصه داره، قصه آدما از وقتی شروع میشه که یه اتفاق، زندگی عادی شونو تغییر میده. من و خانواده ام اون سال ها توی گنبد زندگی میکردیم، کنار مردم خوب و صمیمی شمال، یه زندگی معمولی داشتیم، من سال هفتم بودم.

یه دختر نوجوون سرخوش و کنجکاو بودم که دلش میخواست از تمام حوادثی که اطرافش اتفاق می افته سر در بیاره. خُب ...... کشف کردن همیشه لذت بخشه......کشف معما.....کشف راز..........ولی بزرگتر که شدم ..........فهمیدم پیدا کردن معنی خود زندگی یه چیز دیگست.

زندگی خودش پر از رازه ، رازهایی که اتفاق های کوچیک اونارو آشکار میکنه و همه چیزرو یهو تغییر میده. زندگی کردن سادست ولی خوب زندگی کردن دشوار. به نظر من زندگی مثل یه پُلی بلند و پرپیچ و خمه که خیلی از آدما توهمون پیچ و خم ها و سختی های اولش شکست میخورن.

و خیلی هاهم تا آخرین نفس به بهترین شکل هدایت میشن. زندگی سفری کوتاهیه، ولی درعین حال طولانی و طاقت فرساست!

زندگی مثل یه جادیه که تازه دارن آسفالتش میکنن که پر از دست انداز و پر پیچ و خمه. زندگی بعضیا اینجوریه که وقتی روزای خوششون میاد دیگه همه چیو فراموش میکنن، اما توروزای سختشون تازه دست به آسمان بلند میکنن.

زندگی با زبان سختی ها نام خدا را در گوش آدمی زمزمه میکنه و خداوند همچنان به بنده خودش مهر و علاقه نشون میده و مشکلاتش رو دونه دونه حل میکنه و روزای خوشی دوباره تکرار میشه و باز هم خدا ازیاد میره ولی بااین حال یک ذره از مهر و محبت خدا کاسته نمیشه.

زندگی تو چند روز نفس کشیدن و زنده موندن خلاصه نمیشه.بلکه زندگی مسئولیته، مسئولیتی که بار سنگینی رو به دوش میکشه وتا الانشم کمر خیلی هارو شکسته. ولی شاید یه سوال تا الان ذهن خیلی هاتونو به خودش مشغول کرده باشه، و اونم اینه که این همه زندگی میکنیم تا به کجا برسیم؟

همه اونایی که میمیرن به پاسخ این پرسش میرسن و دنیایی جدید رو برویشان سبز میشود، که آدمی از اول درهمان جا بودن وحتی اینکه چگونه از اون دنیا بیرون انداخته شده، خودش پرسش بزرگیه، ولی فقط اینو بدونین که کلید اون دنیا فقط دست خداست، پس بیاییم هممون بهترین بنده های خدا باشیم.



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.4 از 5 (28 رای)  

۱ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

اا | ۲ سال پیش
خوب است 🙏🙏🙏
4
6

hits