
اشعار با موضوع غذا و نوشیدن
چیده گشته سفره از بهر غذا
تا سلامت باشی و دور از دوا
سفره یا میزی که مادر چیده است
زحمت و کار پدر را دیده است
نعمتِ حق است، ولیکن با تلاش
بر کف آید بهر اِمرارِ معاش
پر نکن ظرفت ز انواع غذا
نصف آنی خور که داری اشتها
پرخوری هم ضربه بر جانت زند
هم که اسرافی به اعمالت نهد
آنکه ریزد نان مازادش به دور
آید آن روزی که جوید آن به زور
آن کتابی را که قرآن نام اوست
قرص نان بر آن نهانیدن نکوست
گر برفتی از سرِ سفره کنار
حمدِ ایزد گو زِ اَنعامش هزار
شاعر کاظم بیدگلی گازار
شعر کوتاه در باب چائی
زمن پرسیدی: «چائی می خوری تو»؟
جوابم را شنیدی: «پرسش است این»؟
که حتی گر هزاران چائی باشد
بخواهم خورد؛ آری بنده اکنون
***
«سلیمان بوکانی حیق»
شعر درباره نوشیدن چائی
یه فنجان چایی
همون که میخواهی
یه قندون قندو
یک دونه دَربَندو
یه حال خوبو
یه غمِ توی غروبو
یه نفس راحتو
تکرارش به عادتو
یه گوشیِ به روزو
سلامتی تا هنوزو
و یه زندگی در کل
با یه چایی در قُل قُل
شاعر ابوالفضل دوستی (گل یاس)
شعر در مورد خوردن انار
میخورم به هر بهانه
من انار دانه دانه
بسی شیرین و خوشمزه است
دارد از بهشت نشانه
برای خوردن آن گشت آب
از دهان من روانه
میکند من را رها
از غم و درد زمانه
همه ی دارایی من
هست درون آشیانه
میدهم من پول برای آن
اندک اندک کاسبانه
میخرم کیلو و خروار
از فروشنده ناشیانه
میخورم بسی را در راه
آورم اندک به خانه
فاضله هاشمی"غزل"
شعر در وصف لذت خوردن در کودکی
دلم لَک می زَنَد گاهی، برای (بستنی قیفی)!
جگر تَبخال می گیرد، زِ داغِ (پشمکِ یزدی)!
همیشه یاد باد آن مزّۀ (پالوده شیرازی)!
فَغان از دوریِ (یَخ در بهشتِ) آل، بالویی!
کنارَم (کاهوی دل دار) و (سرکه)، (اَنگبین) ای داد!
از آن بهتر (برنجی نان) و (شیرینی تبریزی)!
خوراکِ بامدادان (شیرۀ انگور) و (نانی نو)!
پَسین گاهان (کلوچه) هَمَرهِ ( دَمنوشِ) لب سوزی!
به (یلدا) شب چره، (کشمش)، (پَرِ زردآلو) و (گردو)!
برای دوری از سردی، شکَر همراه (بابونه)!
چهار و پنج پیمانه، گَهی دیگی فَرارویَم،
پُر از آن(شلّه زردِ) زَعفران آگنده، بادامی!
خُنُک نوشابه ای پُرگاز و هم اندازه باتُنگی،
کنارِ(چاشت)آری،زندگانی، رَنگِ دیگرداشت!
از این پرهیز و خودداری، سخن گویم، به دشواری،
که دیده، شَرمی از، بیهوده چرخیدن، کجا دارد؟
(درون)آیینه اش (بیرون) و پیکاری درآن برپا
که تا ایان و مرگِ تَن، دَمی آرام،ن نشیند!
اگر روزی هزاران بار(آدَم) سیر و پُر گردد،
دوباره (نوش) می خواهد، فزون خواهانه چون کودک!
شاعر علیرضاشنتیائی(عرش)
شعر درباره غذای سالم
برخیز و لواش و کَره ای با عسلی آر
از چای خوش و دم شده ات دشلمه ای آر
گر خامه نباشد تو بخور کلّه و پاچه
از مغز و بناگوش ، بریزی تو هر آنچه
گر کَلّه نباشد تو بزن نان و حلیمی
در صبح نباشد بِه از این یار قدیمی
هر بربری و سنگک و تافتون و لواشی خوشمزّه بود ، همره ما گر که تو باشی
خرما و پنیری چو بوَد همرهِ این نان
با عطرِ خیار و نمکی تازه شود جان
از جِزّ و وِلِز ، روغنِ نیمروی برشته خوشمزه و زیباست ، چو چشمانِ فرشت
شاعر بهروز حبیبی
شعر طنز غذای سلامت خوردن
سه دقیقه است٬
جوجه ها
توی تابه
جیک جیک می کنند
سیب زمینی های ژولیده
به زحمت
چشم در آورده اند
خُردشان که می کنم
می افتند به قعر سیاه دیگ
کنار اجاق گاز
سیرهای حلق آویز
بوی آشکار می دهند
گوجه ها دل خون
فلفل ها
به فکر تُند انتقام اند
***
خدایا شکر!
در این وا نفسا
لا اقل نخود فرنگی ها خوش بخت اند
ته ظرف آب جوش
بپر بپر می کنند
۲.........
کوه هم که باشی
از شر خاشاک مزاحم
در امان نیستی
خارْ بوته ها٬
دائم دامن ات را
ریش ریش می کنند
شاعر ستاره چگینیان

دیدگاه ها