دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۳ رجب ۱۴۴۶ قمری و ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
خاص ترین اشعار در وصف محو عشق بودن و جز یار چیزی ندیدن
2
زمان مطالعه: 6 دقیقه
شعر محو تماشای توام - شعر در مورد عشق واقعی از مولانا - شعر درباره عشق واقعی از شهریار - شعر عاشقانه درباره معشوق از شهریار - شعر در وصف یار از مولانا - شعر کوتاه در وصف یار - شعر در مورد عشق پایدار

شعر درباره محو عشق بودن و جز یار چیزی ندیدن

ای محو عشق گشته جانی و چیز دیگر
ای آنک آن تو داری آنی و چیز دیگر
اسرار آسمان را و احوال این و آن را
از لوح نانبشته خوانی و چیز دیگر
هر دم ز خلق پرسی احوال عرش و کرسی
آن را و صد چنان را دانی و چیز دیگر
لعلیست بی‌نهایت در روشنی به غایت
آن لعل بی‌بها را کانی و چیز دیگر
حکمی که راند فرمان روز الست بر جان
آن جمله حکم‌ها را رانی و چیز دیگر
چشمی که دید آن رو گر عشق راند این سو
آن چشم نیست والله زانی و چیز دیگر
آن چشم احول آمد در گام اول آمد
کو گفت اولی را ثانی و چیز دیگر
هر کو بقا نیابد از شمس حق تبریز
او هست در حقایق فانی و چیز دیگر

شاعر مولوی

شعر محو تماشای توام - شعر در مورد عشق واقعی از مولانا - شعر در مورد عشق واقعی از شهریار - شعر عاشقانه در وصف معشوق از شهریار - شعر در وصف عشق از مولانا - شعر در وصف یار از مولانا - شعر کوتاه در وصف یار - شعر در مورد عشق پایدار

شعر در مورد عشق واقعی

شبی توصیف کردی دو چشم زیبایش
قصه ها گفتی ازشبی که رفت فردایش
من همه بودم محو ، محو عشق تو
تو همه بودی مست ، مست چشم هایش
بارش آبی من را هرگز، تو نمی دیدی
خیره بود چشمت بر تیرگی ابرهایش
تو گل یاس دلم بودی ،من به فدای تو
مگر اوهم یاس بود که شدی قربانش؟!
گفتم که منم تنهام ، سنگ صبورم نیست
خاطره ای گفتی از، تنهایی شبهایش
زیبایی همه ی دنیاست، طرح چشم تو
ای همه ی دنیایت، زیبایی چشمهایش
پیش خودم بودی تو، لیکن اما با او
از جمع من و تو هرگز، نمی کردی منهایش
گله می کردی نالان از رنجش قلب خود
قلب من می رنجید با همه رنجهایش
من که شکستم آخر از آشفتگی عشق تو
آخرین واژه غزل با تو ، با لحن تمنایش

شاعر علی توکلی

separator line

شعر در وصف عشق و یار

شلاق خاطراتش می کوفت بی ترحم
بر ذهن خسته من
من بودم و گذشته
با من همه نوشته
گذشته با چشم خیس
در دل دگر یاری نیس
با عشق اینچنینی
ما را دگر کاری نیس
این بود حرف آخر
این بود عهد اول
تا اینکه در صدا کرد
در پشت آن کسی بود
می گفت از گذشته
می خواند این ترانه
تحفه ی عشق دارم
از تو برایت آرم
در دل چه خوش درخشید
جایش به جای خورشید
نوری همه خدایی
من بودمش گدایی
من در پی اش برفتم
دیگر ز خود گسستم
دیگر نبود اسمی
تا خواندنم دوباره
من محو عشق بودم
بی تاب و مست بودم
عهدم شکست بهتر
من بودم و یه اختر

شاعر علیرضا بنکدار

separator line

شعر در مورد عشق پایدار

غزل شکفت دردلم که چاره نیست جر سفر
چو داغ عشق تازه شد چگونه گیرمت خبر
گذشت عمر من نشد ببینمت خیال دور
خیالها گسسته ای زمن بریده ای مگر
هزار شد نیامدی و سهم من زبودنت
سوال بی جواب شد نماند پیک ورهگذر
به آن غزال خسته دل خبر رسان که آمدم
به شوق دیدن تو از حصارها کنم گذر
گذر کنم زآبها و آتش و روان باد
که محو عشق تو شوم چوعاشقان دربه در

شاعر علی کشاورز

شعر عاشقانه

separator line

شعر درباره جز یار چیزی ندیدن

«تو دوری و من،
هم بی قرارتم
تو عشقی و من
چشم انتظارتم
تو با وفا و من
درگیر مهرتم
تو خوش نگاه و من
مست نگاهتم
تو خود شدی دچار
من هم دچارتم
تو قلب مهربان
خون در رگت روان
من محو عشق تو
عاشق و پُرتوان
در جایگاه عشق
با یک نگاه تو
دل بسته و جوان
محو رخت شدم
چون ماهی در آب
دل نازک و خراب
دل را زدم به آب
سوی تو آمدم
آنگه که آمدم
با قلب پر تنش
عاشق ترین شدم
در کویِ عشقمان
رویاییِ تمام
لیلی من شدی
مجنون تو شدم

شاعر امیر جلالی

separator line

شعر کوتاه در وصف یار

زندگی از این نفس های دشت پیر یاسمن شروع شد
آتش عشق گل بر دل زنبور طفیل روزگار نشست
محو زندگی در رخ زیبای تو شد.
زمان عاشقی میگذشت و آسمان عشقش زیباتر
آنقدر محو عشق شده بود که گویی فراموش کرد خودش را
گذشت و یادش نماند که عمر گل کوتاه است واخر می‌رود

شاعر علیرضا حاتمی نژاد

separator line

شعر محو تماشای عشق

رسم دل این است تا شد محو عشق
دل عزیز است و برایش نذر و قربانی کنند
ماهرویان بر سر با دل شدن
روزها و سالها آنجا گلاویز همند
دل به رخ می کشد آن عشق عزیز
چون که دلهایی که با عشقند در عالم کمند
آن یکی دل صدر مجلس با کمال افتخار
سر به زانوی غم آن دلهای بی عشقند و غرق ماتمند
کاش این دل را شبی عشقی رسد
تا نپوسد کنج خانه از هبوط لحظه ها
کاش این دل لحظه ای ابری شود
تا ترکهای وجودش خیس از باران شود
تا به هم آیند دستهای مهربان
تا سرود عشق خوانند از صمیم قلب و جان

شاعر فرشید قوامی

separator line

شعر عاشقانه درباره معشوق

تیک تاک ِ ساعت و این سکوت ِ محض،
می بافدم به تداعی ِ بودنت؛
راهی که می رسی به من و
حرف ها که می زنی،
چشمی که نمی بینم و
لبخند... که می زنم!
گم گشته در تو ام و محو عشق تو،
درگیر خیال و پریشان ِ لحظه ها...
دردا! که فاصله با من چه می کند!؟
شاید دگر من ِ اول نمی شوم!!!

شاعر سمیه مشهدی

separator line

شعر در وصف محو عشق بودن

گر کز عشق چه ارزان است ، چو جانت محو جانان است
هر آنچه در نبود عشق، گران و دُرّ بیسان است !
اجابت با دعا را بین ! هم آغوشند و هم آمین !
چه جای است این ؟ چه حال است این ؟ که اوج و عمق یکسان است !
چه جای کفر و ایمان است ؟ کنون که جسم من جان است !
دوا را درد درمان است ! گدا هم کف خاقان است !
منادی را بگو ابله ، چه دانی رمز این درگه ؟
لبی تر کرده ای گه گه ! گمان کردی که این آن است ؟!
چو در نور الستم گم ، چه پندارم می ام یا خم ؟
چه اندیشم من از مردم ؟ که گویندم ز دیوان است !
نترسانم ز گمراهی ، که اینجا آتش آهی
نماید درگه شاهی ! که را ه و چاه یکسان است !
که اینجا سارق و مسروق ، بود خود عاشق و معشوق !
که روغن نیست خود جز دوغ در آن محفل که تن جان است !
رها کن سیرت و صورت ! بریز این جور و نا جورت !
ز محو اینان کند دورت ! که محو آغاز پایان است !

شاعر هیچستان «فانی»

separator line

حتماً بخوانید:
شعر برای دل شکسته | برگزیده بهترین اشعار درباره دل شکسته

شعر برای دل شکسته | برگزیده بهترین اشعار درباره دل شکسته

یکی از بدترین احساس ها دل شکستگی ست که باعث می شود ساعت ها برایش شعر سرود و در این مطلب گلچینی از برترین اشعار دل شکستگی را برگزیده ایم .



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits