دلگرم
امروز: دوشنبه, ۰۱ بهمن ۱۴۰۳ برابر با ۱۹ رجب ۱۴۴۶ قمری و ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
داستان کودکانه کوتاه مسواک بی دندون
7
زمان مطالعه: 3 دقیقه
مطمئنا همگی به دنبال پیدا کردن داستان کودکانه برای فرزندانتان هستید که هم حس خوبی به آنها منتقل کنید و هم خواب آرامی را به کودکانتان هدیه دهید. پس در دلگرم با ما همراه باشید .

قصه کوتاه مسواک بی دندون برای کودکان

یکی بود یکی نبود، یه مسواک بود کوچولو و بی دندون، می دونید بی دندون یعنی چی بچه ها؟ مسواک کوچولوی قصه ی ما صبح تا شب تو جا مسواکی می نشست تا دندونا بیان و اون تمیزشون کنه.

اما هیچ دندونی پیش اون نمیومد. هر دندونی که میومد، پیش مسواک خودش میرفت، مسواک کوچولو خیلی ناراحت بود، یه شب با خودش فکر کرد گفت: « چی کار کنم؟ از اینجا موندن خسته شدم، هیچ دندونی منو دوست نداره، اصلا ازینجا میرم» بعد با خودش فکر کرد و گفت:« امشب هستم تا ببینم کی میاد سراغم اگه کسی نیومد دیگه ازینجا میرم.» شب شد مامانی رفت تا مسواک بزنه اون مسواک صورتی رو برداشت و شروع کرد به مسواک زدن.

مسواک آبی هم منتظر نشسته بود و یه نگاهی به مسواک کوچولو انداخت و گفت: «حالا نوبت منه» مسواک کوچولو همینطور غمگین داشت تماشا می کرد. دید بله بابا هم اومد و مسواک آبی رو برداشت و شروع کرد به مسواک زدن.

حالا یدونه مسواک مونده بود اونم مسواک سبز، که کنار مسواک کوچولو نشسته بود، مسواک سبز خیلی خوشحال بود به مسواک کوچولو گفت: حالا دیگه نوبت منه تو حالا حالا ها باید منتظر بمونی. بعد هم یهویی دید یه اقا پسر اومد و مسواک سبز را برداشت و شروع کرد به مسواک زدن مسواک کوچولو خیلی ناراحت بود اون دیگه تصمیم خودشو گرفته بود.

قصه کوتاه

می خواست ازونجا بره و یه دندون دیگه واسه خودش پیدا کنه. مسواک کوچولو ناراحت و خسته می خواست بره که یه دفعه حوله یه نگاهی به مسواک انداخت و بهش گفت : « نه نرو کجا میخوای بری؟ اگه بری کثیف میشی .

اونطوری دیگه هیچ دندونی دوستت نداره» صابون هم یه نگاهی به مسواک کوچولو انداخت و گفت: « مسواک کوچولو ناراحت نباش، اگه تو رو خریدن حتما میخوان ازت استفاده کنن. وگرنه که اینجا نبودی» مسواک کوچولو همینطور غمگین نشسته بود، بعد گفت:« خب پس قراره کی بیاد منو برداره، کی میخوان از من استفاده کنند؟

منم می خوام برم دندونارو تمیز کنم، دلم گرفت، همه برای خودشون کاری دارند اما من هیچ کاری ندارم.» حوله گفت: «ای بابا مگه نمی دونی؟ تو مسواک نی نی هستی. باید منتظر باشی تا نی نی بزرگتر بشه و دندون در بیاره بعد بیاد و از تو استفاده کنه. نی نی الان خیلی کوچولویه اگه تو نباشی کی میخواد دندون های نی نی رو مسواک بزنه؟»

مسواک بی دندون که همون مسواک بی دندون قصه ما بود خوشحال شد و گفت: «آخ جون پس من مسواک نی نی هستم باشه صبر می کنم تا نی نی بی دندون، دندون در بیاره و من بشم یه مسواک با دندون.»

separator line

حتماً بخوانید:
قصه کوتاه میمون بی ادب برای کودکان

قصه کوتاه میمون بی ادب برای کودکان

داستان کوتاه میمون بی ادب داستانی جالب و زیبا است و این قصه کوتاه برای کودکان در رده سنی پیش دبستانی و مهد کودک است که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن…


این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.4 از 5 (7 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits