از کنارش رد شدم رفتم اونور تر جایی که انگار خونم بود
یکی دیگه کوچیک تر دیدم که اونم رفیقم بود
یهو نگاه کردم دیدم یه سگ ژرمن شپرد از دور داره میاد که قوی به نظر میاد
یواش یواش داشت بهم نزدیک میشد
گفتم خوبه الان اونا دیگه هستن میان کمک
با خودم گفتم اون اولی باید زورشو داشته باشه
خوش بختانه اون یکی اول امد جلو ولی دیدم روشو ب من کرده و خیلی ناتوان نمود پیدا کرد، با خودم گفتم چرا؟یهو نگاه کردم دیدم حق داره،اون سگه دوبرابر اینه.
سگ دومم ک کوچیک بود اصلا هیچ
این همین طور به من نزدیک شد
من هم هم ترس داشتم و هم این ک نمیخاستم نشون بدم و سعی کردم خیلی محکم ظاهر بشم
بعدشم ک خیلی نزدیک شد از خاب بیدار شدم