سلام خواب دیدم مقداری هیزم داریم توی حیاط خونه یه نفر دیگه ک نمیشناسمش و افراد هم سن و سالم هم هستن اونا همه جمع میشن و اتش بزرگی درست میکنن و موفق میشن و من هم آتش کوچکی برای خودم درست میکنم دو سه نفر هم کمکم میکنن و هیزم میندان تو اتیش ولی خودشون هم میدونن کمکشون کافی نیست و ناقص هستش و در آخر هیزم ها تموم میشه و اتش کوچکی ک درست کردم خاموش میشه بعدش وارد یه خانه میشیم یه خانم با چند تا از بچه هاش میان تو و از صاحب خانه درخواست کمک مالی میکنن اونجا متوجه میشم اون خانم و بچه هاش خاله خود من هستن و خجالت میکشم اینو بروز بدم بعد دختر بزرگش رو میبینم با یچیزی مثل کفن کلا خودش رو پوشونده حتی صورتش رو و پیش ما بود و فک کنم از این وضعیت خجالت میکشید (برام عجیب بودکسی میتونه برام تعبیرش کنه؟)