راهکار جامع مقابله با دوسوگرایی در رابطه
در حالی که او و جاستین در محافل با هم صحبت می کردند، اشک روی صورت شری جاری شد. آنها از ازدواج خود راضی نبودند، اما جایگزینی برای رها کردن آن غیرقابل دفاع به نظر می رسید.
چگونه می تواند گزینه شادتر باشد؟ آنها چندین دهه با هم بودند، بچه داشتند و زندگی مشترکی داشتند. آیا آنها باید به تلاش برای ساختن این اثر ادامه دهند یا خود را عمیق تر و عمیق تر در سرخوردگی و رنجش فرو می بردند؟ آنها احساس میکردند در چرخههایی گرفتار شدهاند که مدتها تلاش میکردند تغییر دهند و اکنون امید خود را از دست داده اند.
او فوراً می خواست که او ببیند که با استرس مزمن و منفی بافی خود در نقطه شکست است. جاستین هم ناراضی بود. او از اینکه شری اغلب خودش را کنار میکشید و از او عقبنشینی میکرد، ناامید بود و هر دو تنها بودند.
آنها در اتاق درمان من در یک بن بست نشستند. هر دوی آنها از سالها این مبارزه مداوم درد داشتند، احساس صدمه دیدگی، تنهایی و سوء تفاهم داشتند. از آنجایی که الگوهای آنها تثبیتتر شده بود، زمانهای ارتباطی کمتر و کمتری را تجربه میکردند، کمتر و کمتر در کنار دیگران احساس راحتی میکردند و بیشتر و بیشتر نگران بودند که شاید راهی برای بازگشت به خوشبختی پیدا نکنند.
آنها در چرخهای گرفتار شده بودند که میدانستند نمیتوانند حفظ کنند، و در یک حالت عمیق دوسوگرایی در رابطه به درمان آمده بودند: هیچکدام نمیخواستند دیگر در رابطه بمانند، اما هیچکدام نمیخواستند آن را رها کنند. هر دوی آنها برای ساختار خانواده ای که با فرزندانشان داشتند ارزش قائل بودند. هیچکدام نمیخواستند در قبال ایجاد اختلال در طلاق احساس «مسئولیت» کنند.
هر دو به گونهای تربیت شده بودند که حتی از اینکه به طلاق فکر میکردند شرمنده بودند. پس شاید، آنها فکر کردند، ما باید صبر کنیم. نفسشان بند آمده بود.
این چرخهها میتوانند غیرقابل تفکیک به نظر برسند، و ما بهطور تصادفی میتوانیم سالها و سالها در آنها گیر بیفتیم، هرگز به سمت تغییر پیشرفت نکنیم، و در یک رابطه کم شادی و دوسوگرایانه تلاش کنیم.
با گذشت زمان، خود دوسوگرایی در مرکز توجه قرار می گیرد. تمرکز بر روی پویایی رابطه یا احتمال اتفاقی مثبت تر در آینده، چه با هم یا نه، متوقف می شود. در عوض، تمرکز به این سوال تبدیل میشود که باید بمانم یا بروم؟
بسیاری از زوج ها در این دوگانگی گیر می کنند، جایی که احساس می شود راه حل خوبی وجود ندارد، هیچ گزینه برنده ای وجود ندارد. شبیه شن های روان است. هر چه بیشتر تلاش می کنند راهی برای خروج پیدا کنند، منجلاب عمیق تر می شود. هنگامی که دوسوگرایی شروع می شود، ما اغلب در برخی از حلقه های شناختی و عاطفی گیر می کنیم که احساس می کنیم یکی از آن اتاق های فرار است در صورتیکه فضا طوری طراحی شده است که خروج از آن غیرممکن است.
پس چگونه می توانیم خود را از چنگال دوگانگی چسبنده بیرون بکشیم و فضا را برای حرکت به جلو باز کنیم؟
اولین گام این است که سوال را دوباره قالب بندی کنید. باید بمانم یا بروم؟ را رها کنید.
چیزی که ما در این مرحله از بازی می دانیم این است که شما می خواهید خارج شوید-شما می خواهید از نسخه رابطه ای که در حال حاضر وجود دارد خارج شوید. به هر طریقی، وقت آن است که از نسخه قدیمی رابطه خارج شوید و چیز جدیدی ایجاد کنید.
سوال واقعی این است که نسخه جدید رابطه ما چه خواهد بود؟
اما به این فکر نکنید که آیا این به معنای با هم ماندن یا جدایی است. هنوز آنجا نروید، زیرا حقیقت این است که ما نمی دانیم. اگر انرژی خود را صرف پاسخ دادن به سؤالی کنید که هنوز پاسخ آن را نمی دانید، خود را خسته می کنید و به جایی نمی رسید. این شما را به شنهای روان برمیگرداند، تلاشی را صرف میکنید که شما را عمیقتر در مشکل فرو میبرد.
سوال در این مرحله، زمانی که شما زنجیره های دوسوگرایی را می شکند، در مورد ساختار رابطه نیست (با هم در مقابل جدا). بلکه سوال این است: «اگر الگوهای فعلی خود را بشکنیم چه اتفاقی میافتد؟ بعدا رابطه ما چگونه خواهد بود؟
مشخص کنید چه تغییراتی می توانید ایجاد کنید. این مهم است.
برای اینکه ببینید چیزی متفاوت می تواند چگونه به نظر برسد، باید روی کارهایی که می توانید متفاوت انجام دهید تمرکز کنید. دیگر نقش خود را در چرخه های موجود بازی نکنید.
بیایید به عنوان مثال به شری و جاستین نگاه کنیم. شری مدتهاست در دام این فکر افتاده است که او نیاز دارد جاستین کمتر منفی باشد تا بتواند احساس خوشبختی کند. جاستین در این فکر گیر افتاده است که وقتی در فضای منفی خود قرار می گیرد، به شری نیاز دارد تا آرامش بخش تر باشد. آنها هر دو در دام فقط اگر می خواستی… افتاده اند.
این درهم تنیدگی کلاسیک است. نمیتونم چون تو…باید چون تو… ما قدرت تغییر همدیگر را نداریم، بنابراین وقتی احساس می کنیم نمی توانیم چیز جدیدی را تجربه کنیم تا زمانی که طرف مقابل تغییر کند، ناتوان هستیم. .
شری می توانست آزمایش کند. چه اتفاقی میافتد اگر به جای عقبنشینی، لحظهای را با جاستین در میان بگذارد که منفی بودن او برای او ترسناک بود؟ چه اتفاقی میافتد اگر او تمایز از جاستین را تمرین کند تا بتواند روحیه بد او را بدون دریافت انرژی که او منتشر میکند، تشخیص دهد؟ چه اتفاقی میافتد اگر او پاسخ درونی خود را به حالات روحی او بررسی کند – چه چیزی ممکن است در مورد خودش یاد بگیرد آیا او را از الگوی فعلی اش رها می کند؟
شاید او یک پاسخ خودکار ترس قدیمی از تجربیات گذشته داشته باشد و حال آنقدر که او می ترسد ترسناک نیست. یا شاید او یاد بگیرد که بدنش اطلاعات مهمی در مورد کمبود واقعی ایمنی در زمان حال به او می دهد. وقتی یاد می گیرد به بدن و شهود خود اعتماد کند، در مورد نیاز به رابطه با جاستین وضوح بیشتری پیدا می کند.
به همین ترتیب، جاستین میتوانست رفتارها، احساسات، الگوها، پاسخها و تاریخچهاش را بررسی کند. او میتواند مسئولیت تنظیم خلق و خوی خود را بر عهده بگیرد. او میتوانست تمرین کند که بیشتر با تأثیرش بر دیگران هماهنگ شود و به آرامی از حمایتی که نیاز دارد بخواهد. او میتواند تاریخچه دلبستگیاش را بررسی کند و بفهمد که چرا عقبنشینی شری به جای نگرانی، باعث خشم میشود.
هیچ قولی وجود ندارد که تغییر رویکرد شما تغییری را ایجاد کند که همیشه در شریک زندگی خود امیدوار بودید، اما نکته اینجاست.برای رهایی از دوگانگی، باید روی خودمان، رفتارها و پاسخهای خودکارمان تمرکز کنیم، نه به این دلیل که ممکن است راهی برای تغییر در نهایت شریک زندگیمان باشد، بلکه به این دلیل که تنها راه رشد است.
شما باید این رشد را وارد رابطه بعدی خود کنید. خواه این به معنای نسخه بعدی رابطه شما با شریک فعلی، خود یا شخص جدید باشد. بیرون آمدن از الگوهای دوسوگرا یعنی قدم گذاشتن در رشد خود و دیدن آنچه بعداً اتفاق می افتد.
هر لحظه را تحلیل نکنید.
همانطور که آزمایش می کنید و تغییراتی ایجاد می کنید، وسوسه انگیز است که هر دقیقه را با هم به عنوان داده مشاهده کنید. من چیز جدیدی را امتحان کردم. کار کرد؟» آیا این تجربه جدید امیدبخش یا ناامید کننده است؟ «آیا آن تغییر مؤثر بود یا این حقیقت خام است که تغییر مؤثر امکانپذیر نیست؟
در مقابل میل به تحلیل بیش از حد مقاومت کنید. تغییر زمان می برد. امکان پایان دادن به رابطه را برای مدتی توافق شده در نظر بگیرید. آیا هر دوی شما میتوانید موافقت کنید که به مدت شش ماه روی تغییر عادتهای رابطهای قدیمی تمرکز کنید تا ببینید نسخه جدید سختتر بودن چه احساسی دارد؟ وقتی می بینید که ذهنتان در حال سرگردانی به مسیرهای آشنای دوسوگرایی است، می توانید به سادگی به خود یادآوری کنید که در حال حاضر تنها سؤال این است که از چه راه هایی می خواهم رشد کنم؟
بخشی از شما که در تلاش برای تصمیم گیری در مورد ماندن یا رفتن است، خسته شده است. به آن بخش استراحت دهید و به جای آن روی ایجاد رشد و خودآگاهی جدید تمرکز کنید. در شش ماه، می توانید احساس شما جدید را در نسخه به روز شده رابطه ببینید.
قول بدهید که خود را مجبور نخواهید کرد تا برای همیشه در رابطه ای که باید آن را ترک کنید بمانید.
شاید از قضا، تنها راه واقع بینانه برای برداشتن موقت فکر کنار گذاشتن میز این باشد که به خودتان اطمینان دهید که در دام ماندن نیستید.
بنابراین، یکی دیگر از عوامل کلیدی در خروج از دوسوگرایی، رهایی از ترس از جدایی و طلاق است.
نیروهای قدرتمند فرهنگی و خانوادگی نشان می دهند که ازدواج ها برای همیشه دوام دارند. برای بسیاری، اجازه دادن به پایان ازدواج باعث شرم، شکست و ترس می شود. توضیح کامل ریشههای سیاسی و بهویژه مردسالارانه این امر مستلزم یک مطلب (یا کتاب!) جداگانه است، اما برای اهداف ما، درونیسازی این حکم که ازدواج باید برای همیشه ادامه داشته باشد، ما را مجبور میکند سالها را در دام دوسوگرایی بگذرانیم.
وقتی باور داریم که پایان یک رابطه نمی تواند نتیجه خوبی داشته باشد، با این فکر به دام می افتیم که من از آن راضی نیستم، اما نمی توانم از آن خوشحال باشم. ما خودمان را با این ایده که بچه ها، قلب ها و خانواده هایمان برای همیشه شکسته می شوند وحشت می کنیم.
پیام من باید بمانم نه تنها یک پایان سالم را مسدود می کند، بلکه یک شروع مجدد معتبر را نیز مسدود می کند. وقتی متقاعد می شویم که باید کاری را انجام دهیم، نمی توانیم آن را انتخاب کنیم زیرا آن را می خواهیم.
صدای شرم و ترس که به شما می گوید باید با هم بمانید وگرنه همه از دست خواهند رفت، احتمالاً بهترین راهنمای شما برای یک ارتباط باز و شاد نیست. پشت کردن خود به گوشه ای منجر به درماندگی، ناامیدی و رنجش می شود.
روی رهایی از ترس و شرم کار کنید. به خود اجازه دهید که هر و همه مسیرهای رو به جلو را به عنوان دارای ارزش برابر بپذیرید. به خود اجازه دهید که شادی غیرمنتظره را در رها کردن، در ارتباطات جدیدی که ممکن است به دنبال داشته باشد، و نسخه مدرن و گسترده خانواده خود که می توانید در آن رشد کنید، تصور کنید.
این راه را برای یک پایان مثبت برای روابط آماده برای پایان هموار می کند. اما در را برای تعهد مجدد نیز باز می کند. در کارهایی که احساس می کنیم باید انجام دهیم، امکان بسیار کمتری نسبت به چیزهایی که از روی میل واقعی انتخاب می کنیم وجود دارد.
اجتناب از غم و اندوه.
در حالی که مهم است که در نتیجه انتخاب برای پایان دادن به رابطه، انتظار نابودی نداشته باشید، همچنین مهم است که انتظار مسیری بدون غم نداشته باشید. آیا تصمیم دارید با هم بمانید یا نه. بدون توجه به ضرر وجود دارد. اگر بمانید، پتانسیل های آینده را که اگر رها کنید، رها می کنید. اگر رها کنید، امیدها و انتظارات نسبت به آینده خود و رابطه و ساختار خانواده را از دست خواهید داد (وضعیت فعلی شما).
این بدان معنا نیست که پاسخ این نیست که انتخاب کنید.
وقتی انتظار مسیری بدون غم و اندوه را داریم، بهطور قابلتوجهی دچار مشکل میشویم. ما نمی توانیم هیچ انتخابی داشته باشیم زیرا هیچ راهی بدون درد و مبارزه نیست. پس بدون توجه به غم و اندوه آماده باشید. غم و اندوه به این معنی نیست که شما انتخاب اشتباهی می کنید. یعنی شما در حال زندگی انسانی هستید.
از تفکر دوگانگی خارج شوید که یک گزینه درست و غلط، بهتر و بدتر، گزینه ای بیشتر و کمتر دردناک را نشان می دهد. این ایده باعث ایجاد دوگانگی می شود. تمرین کنید که میدان دید خود را گسترش دهید تا بپذیرید که غم و اندوه در هر دو صورت وجود دارد. در نهایت، این به شما آزادی زیادی می دهد.
در نهایت، این ایده را رها کنید که «تو فقط میدانی».
بسیاری از زوجها در سرزمین برزخی دوسوگرایانه گیر میکنند، زیرا منتظر هستند تا با قطعیت مواجه شوند. برخی افراد یقین را تجربه می کنند. یکی یا هر دو بدون هیچ تردیدی متوجه می شوند که زمان رها کردن یا تعهد مجدد کامل و عمیق فرا رسیده است.
با این حال، گاهی اوقات انتظار برای اطمینان به اندازه انتظار برای گزینه ای که غم و اندوه ندارد بی نتیجه است. درست مانند غم و اندوه، عدم اطمینان اغلب بخشی اجتناب ناپذیر از روند است. این تا حدی به این دلیل است که تغییر به سادگی ترسناک است و به سختی می توان در مورد چیزی ناشناخته احساس اطمینان کرد. و تا حدی به این دلیل است که اغلب تنها یک آرزو در درون ما وجود ندارد.
ما میتوانیم بخشهایی داشته باشیم که میخواهند به کار خود ادامه دهند، باور داشته باشیم که نسخههای جدیدی از رابطهمان وجود دارد، و علیرغم نقصها، در کنار هم باشیم. ما میتوانیم بخشهایی داشته باشیم که میخواهیم به خودمان اجازه دهیم از یک رابطه بزرگتر شویم و به خودمان اجازه دهیم که رها شویم و ادامه دهیم. گاهی اوقات باید بدون اطمینان کامل جهش کنیم و ببینیم بعد چه اتفاقی می افتد.
شما که این را می خواند همان کسی نیست که تصمیم می گیرد. شما بخشهای جدیدی از خود دارید که میتوانید زندگی کنید و بینشها و دیدگاههای جدیدی را برای توسعه دارید.
هنوز خود را در تلاش برای تصمیم گیری خسته نکنید. رشدی که اکنون روی آن سرمایهگذاری میکنید با شما همراه میشود تا هر اتفاقی که در آینده بیفتد. بگذارید رشد قبل از تصمیم گیری باشد.
بررسی چند راهکار موفق برای پیشگیری از طلاق و جدا شدن همسر
۸ راهکار کلیدی و مهم برای جلوگیری از طلاق
بهترین دعا برای جلوگیری از طلاق زوجین و شروع محبت بین آنها
منبع : روان بنه
دیدگاه ها