شعر روز جهانی پدر
در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از شعر روز جهانی پدر را برای شما عزیزان آورده ایم. با ما همراه باشید.
شعر روز جهانی مرد
شب بود و ماه واختر و شمع ومن وخیال
خواب از سرم به نغمه مرغی پریده بود
در گوشه اتاق فرو رفته در سکوت
رویای عمر رفته مرا پیش دیده بود
درعالم خیال به چشم آمدم پدر
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود
موی سیاه او شده بود اندکی سپید
گویی سپیده از افق شب دمیده بود
یاد آمدم که در دل شبها هزار بار
دست نوازشم به سر و رو کشیده بود
از خود برون شدم به تماشای روی او
کی لذت وصال بدین حد رسیده بود
چون محو شد خیال پدر از نظر مرا
اشکی به روی گونه زردم چکیده بود
دکلمه روز جهانی پدر
پدر بشنو این حرف فرزند خویش
عزیز و گرامی و دلبند خویش
تویی مایه ی بود و پیدایشم
کنارت به ناز و به آسایشم
پدر تکیه گاه وجود منی
تو سرمایه ی هست و بود منی
پدر عزیزم روزت مبارک
دکلمه روز جهانی مرد
مینویسم از یه مردی
که وجودش جون پناهه
قصه عشقش همیشه
قصه خورشید و ماهه
مینویسم از کسی که
پر کشیده روی رویاش
واسه خوشبختی من باز
رد شد از تموم دنیاش
مینویسم از کسی که
واسم آرامشه محضه
میمیرم اگه نباشه
حتی واسه یه لحظه
باز میگم من از همونی
که مثه کوه پشت من بود
پدرم عشقت همیشه
جاریه شبیه یک رود
اسم تو حک شده اینجا
روی احساسه زمونه
میگم این قصه عشقو
تا که هرکسی بدونه
پدر احساس قشنگت
میدونی همتا نداره
واژه عشق و محبت
پیش چشمات کم میاره
تو ببخش اگه دل من
یه روزی دلتو رنجوند
تو نبودی این شب سرد
همه دنیامو میلرزوند
شعر برای روز جهانی پدر
میان شب مهِ تابان پدر بود
برای غصه ها درمان پدر بود
ترک بر روی انگشتش فراوان
برای لقمه های نان پدر بود
پدر کوه غم و سنگ صبورم
به شب ها گریه ی پنهان پدر بود
به قلبم حک شده نامش همیشه
نشانِ رحمت یزدان پدر بود
پدر زجر و پدر اشک و پدر آه
عزیز و مونس شایان پدر بود
برای شادی کودک همیشه
گذشت از شادیش آسان ، پدر بود
علی الگوی او در زندگانی
همیشه مظهر ایمان پدر بود
به من آموخت او در اولین بار
کلام و آیه ی قرآن پدر بود
اشعار روز جهانی پدر
هنوزم درست مثل کوه پشتمی
چقدر زود زمونه تو رو پیر کرد
جوونیت رو تو قاب عکس جا بذار
به چهرهات نگاه کن چه تغییر کرد
یه عمر واسه آینده پیش روم
گذشتی از آرامش زندگیت
ببین واسه من مثل عادت شده
تماشای موهای جو گندمیت
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
تو مثل درختی که برگ برگش رو
درست روبه روی چشام باد برد
تموم وجودت پر از درد بود
همه ریشههات تو دل خاک مرد
بدون توی دنیا به جز عشق تو
من هیچ عشقی رو عشق نمیدونمش
تو رو توی آغوش میگیرمت
ترکهای دستات رو میبوسمش
میخوام سایهات رو سرم حس کنم
منو باز به آغوش گرمت ببر
به هرجایی رفتم دلم با تو بود
هنوزم یه دنیا غروری پدر
دیدگاه ها