دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۳ رجب ۱۴۴۶ قمری و ۱۴ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
اشعاری از سر دلتنگی برای عشق جاودانه ام
11
زمان مطالعه: 5 دقیقه
شعر دلتنگی از شاعران معروف - زیباترین شعر دلتنگی - شعر عاشقانه دلتنگی و تنهایی - شعر دلتنگی دلبر - شعر کوتاه دلتنگی - شعر دلتنگی شب - شعر دلتنگی برای خودم - شعر دلتنگی کوتاه

شعر های عاشقانه در فراق یار و سفر

نخوان کتاب
نه بر پردهٔ سینما چشم بدوز
نه بر صفحهٔ سردی که تنها سایهٔ زندگی را نشان می‌دهد
جهان را با گام‌هایت بخوان
که هر سنگ، خطی از حکمت است
و هر جاده، کتابی بی‌پایان
سفر، شکستنِ مرزهاست
در عبور از خطوطِ ناپیدای نقشه‌ها،
در لمسِ حقیقتِ باد
که خود هیچ نقشه‌ای ندارد
قدم بزن
بی‌آنکه بدانی آغاز از کجاست،
بی‌آنکه پایان را بخواهی
زیرا راه، معنای خود را در عبورِ تو پیدا می‌کند
سفر، سرشار از سؤال است
چرا کوه ایستاده است؟
چرا رود می‌دود؟
چرا باد، بی‌قرارِ عبور است؟
و تو، پاسخ را در هر گام می‌جویی
نه جیب می‌خواهد
نه توشه
تنها کافی‌ست که نگاهت آزادتر از قفسِ دیروز باشد
سفر، رهاییِ خویشتن است
در میان جهانی که با هر قدم
راز تازه‌ای در دل دارد
سفر کن که جاده آئینه‌ای است
برای تو
و هر انعکاس، چیزی از خودت را به تو باز می‌گرداند.

شاعر مازیار ارجمند

separator line

شعر کوتاه در وصف سفر

می کند درمان سفــر، هر درد را
با سفـر هم، درد ما، درمان نشد

شاعر سلیمان بوکانی حیق

separator line

شعر دلتنگی عاشقانه یار

مرا ببر به دلِ دشت
رمز راه را بیاموز به من
تا در سینه ی مهر خدا غرق شوم
عاشق و یکسره دلتنگ شوم
نیست جانی که نبیند رخ دوست
نیست رسمی که کُند دیدن دوست
من دلم پرشده از یاوه و راز
دل من تنگ شده بهر نیاز
عاشقم .. سرد نکن این تب را
ز همه طرد نکن این من را
گل من، راه منی در گلزار
در این دشت، گشتم به هزار
یافتم..
نیست رنگی که کند با گل گلبرگِ تو یک موی شبیه

شاعر سیده ریحانه تقوی بنجار

separator line

شعر عاشقانه رمانتیک

جادوی کوه
چنگ در سنگ زدیم
پنجه در پنجه ی کوه
تا غنیمت ببریم
برفها را ارزان
کوه هم یادش بود
باربر دوش عمری
پیرمردی لرزان
برفها را می برد
و چنین می دزدید
چشمه های جوشان
کاسه ای شیر ، کمی نان و نمک
رزق او بود از این برف کشان
خبری از رد پای کبکی
که سر از برف برون آورده
خبر از هوبره های عاشق
خبر از آهوی مشکین چشمی
کوه هم یادش بود
قصه ی دخمه ی آن راهزنان
که دود مَن‌، برف به آتش دادند
و کمی آب برای قلیان
چای گرمی می شد
پیر مرد قصه ، تک و تنها
در امان بود آنجا
برف می برد زمستان و بهار
از دل کوهستان برفها تا بودند
پیرمرد ما بود
پیرمرد ما مرد
برفها آب شدند
چشمه هایی جوشان
مردمانی سرمست
غافل از حرکت و این چرخ زمان
جای پیران خالی ، جای آن جادوگر
یاد جادویی برف ،
در دل دره و کوه
سوز و سرما باقیست
جای برف و بوران

شاعر محمود رضا کاظمی

شعر عاشقانه خفن

separator line

شعر عارفانه و رمانتیک

ای غافل از دیدگاه عشق
‌ به سوی فروغ عشق پرواز کن

گویی بر کمال ناباوری ها
‌ به سوی طارم پرواز کن

غم ده بر دوش دینه
‌ به سوی خوبان پرواز کن

گر نمیدانی مرسوم عشق
‌ به سوی هیربد پرواز کن...

شاعر محمد طاها طایفه

separator line

شعر عاشقانه برای همسر کوتاه و خاص جهت دلتنگی

بی قرارم و قرار وجود خویش در این دیار نمی‌یابم
باز از مسیر هزار بار رفته، می‌روم خانه را نمی‌یابم
گویی در غربتم اما در مرز وطن خویش
هرچه می گردم اهل دردی که زبان دل آدمی، داند نمی‌یابم
راه‌ها تکراری بدون رهگذر و مسیر هموار
یک همسفر برای جستوجوی راه جدید نمی‌یابم
شاید بی وطن شده در این عالم بی انتها
به هر کجا می رسم برای وطن خویش حد نمی‌یابم
یک عمر ناخواسته هر چه خواسته به دست آورده
حال برای به دست آوردن اندکی گذشته چیزی نمی‌یابم
هویتم را گم کرده‌ام از بدو تولد ناخداگاه
در این دیار هرچه گشتم آدمی با هویت نمی‌یابم
گویی جهان انتها داشته من نرسیده‌ام
هر چه رفتم و باز گشتم برای دنیا انتها نمی‌یابم

شاعر مهدی نصرت آبادی

separator line

شعر بلند عاشقانه خاص

چمدون مهربون بیا بریم اینجا نمون
موندمون زیاد شده
جوونیمون تباه شده
چمدون دستت تو دستم
من همون خسته خستم
درد دلم رو میدونی
حرف چشامو می‌خونی
می‌دونی خسته شدم
تشنه رفتن شدم

چمدون مهربون بیا بریم اینجا نمون

اینجا دلا سیاه شده
عشقا همه تباه شده
واژه‌ها معنا ندارن
دریاها صفا ندارن
دلا شده خونه غم
شبا روز و روزا ماتم

چمدون مهربون بیا بریم اینجا نمون

هرجا باشه من پایتم
عاشق و هم پیالتم
چمدون دستت تو دستم
من همون خسته خستم

چمدون مهربون بیا بریم اینجا نمون

شاعر مسعود زعفرانی

separator line

شعر عاشقانه برای عشقم❤️

مرا آواره و شب گرد کردی ...
اسیر جاده های سرد کردی‌ ....
تو که گفتی شبی مهمان من باش ....
سرد گرمه کدوم کارو تو کردی ....

شاعر مهدی رضایی پورخرنجانی

separator line

شعر احساسی عاشقانه

اه تاریکیست در دل شب
غرق در زمزمه های باران
گذری ناگزیر در پیش است
دوری و حسرت و یاد یاران
پیش رو نا آشنا
از بی کسی ها لبریز
پشت سر مادر و یار گریان
پشت سر خانه و باغ و کهریز
در سرم صدها سوال از پیش رو
در دلم صدها نما از خاطرات
گام هایم فاصله می کارند
فاصله قد می کشد در این صراط
تا به کی طاقت رفتن باشد؟
در پای خسته و بی جان من
تا به کی تاریک و گریان باشد؟
این شب و این بخت و این چشمان من
آری پیشرو نا آشنا
از بی کسی ها لبریز
پشت سر مادرو یار گریان
پشت سر خانه و باغ و کهریز

شاعر امیر ابراهیم زاده

separator line

حتماً بخوانید:
64 شعر کوتاه فوق العاده احساسی و عاشقانه برای نامزد و معشوق

64 شعر کوتاه فوق العاده احساسی و عاشقانه برای نامزد و معشوق

در این مجموعه از شعر گلچینی از زیباترین شعر کوتاه برای نامزد و معشوق را تهیه و گردآوری کرده ایم. با ما در مجله دلگرم همراه باشید .



این مطلب چقدر مفید بود ؟
3.8 از 5 (11 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits