
شعر روزگار جوانی
چه زود از پی هم روزگار جوانی ام گذشت
ولیکن جوانی نکردم و رندگانی ام گذشت
درفراسوی یک خیالِ خام ، به شوق رسیدن
بی هدف تاختم که عمر کوتهِ فانی ام گذشت
آن خیال نارسِ کال من کجا و این زندگی
هرچه در تفکر داشتم به بدگمانی ام گذشت
چه روزها که در وَهم و رویا اَمانم گُسیخت
چه شبها که از بیم فردا مجالِ آنی ام گذشت
تمام جوانی به حسرت، به حِرمان برفت
رهتوشه زندگی گران ، بَهرِ ارزانی ام گذشت
حدیخوان ، مرا دریاب دمی در این غزل
در جَهدِ زندگی کارم ز جان فشانی ام گذشت
سرانجام ، این غزل هم به پایانِ خط رسید
غزل های طَردِ من ز مرثیه خوانی ام گذشت
هرآنچه در این شعر به سَمع و نَظر رسید
تمام زندگی ام بود که به ویرانی ام گذشت
شعر : حمید رضا کاووسی
بیشتر بخوانید :
شعر زیبای عقاب و زاغ از دکتر پرویز خانلری
شعری از فردوسی به نام روزگار نامناسب مردم ناسازگار
شعر روز وداع یاران مارا امان ندادند | تا بیکران معینی کرمانشاهی
باز آمد بوی ماه مدرسه | شعر روز اول لاله ای خواهم کشید
۱۰ تا از زیباترین و ناب ترین شعرهای بهاری از شاعران بزرگ
شعر روز وداع یاران : غزلی از سعدی
شعر زیبای آب را گل نکنیم، از سهراب سپهری + دکلمه خسرو شکیبایی
شعر روز ۱۳ بدر شهریار : سیزده بدر در شعر استاد شهریار
شعر روز ها فکر من این است همه شب سخنم از مولانا
دیدگاه ها