دلگرم
امروز: سه شنبه, ۲۹ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۰۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۱۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
شعر زیبای مادر از کارو
142
زمان مطالعه: 5 دقیقه
شعر "مادر " کاراپت دردریان با نام ادبی (کارو) یکی از شاهکارهای ادبی اوست. با ما در مجله دلگرم همراه شوید و از خواندن این شعر زیبا لذت ببرید .

کاراپت دردریان (به ارمنی: Կարապետ Տէրտէրեան) با نام ادبی کارو (تولد۱۶ آبان ۱۳۰۶ در همدان - درگذشته ۲۷ تیر ۱۳۸۶ در کالیفرنیا) نویسنده و شاعر ایرانی ارمنی‌تبار بود. ویگن خواننده ایرانی نیز برادر وی بود. او با برادرش رابطهٔ بسیار صمیمانه‌ای داشته‌ است.

کارو همراه برادرش ویگن

شعر: « مادر » شاعر : « کارو »

بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم

سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم

هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم

همره باد از نشیب و از فراز کوهساران

از سکوت شاخه های سرفراز بیشه زاران

می خراشد قلب صاحب مرده ای را سوز سازی

ساز نه ، دردی ، فغانی ، ناله ای ، اشک نیازی

مرغ حیران گشته ای در دامن شب می زند پَر

میزند پَر ، بر در و دیوار ظلمت میزند سَر

ناله می پیچد به دامان سکوت مرگ گستر :

این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، بازکن دَر

بازکن در ، بازکن تا بینمت یکبار دیگر

چرخ گردون زآسمان کوبیده اینسان بر زمینم

آسمان قبر هزاران ناله کنده بر جبینم

تار غم گسترده پرده روی چشم نازنینم

خون شد از بس که مالیدم به دیده آستینم

کوبکو پیچیده دنبال تو فریاد حزینم

اشک من در وادی آوارگان آواره گشته

درد جانسوز مرا بیچارگی ها چاره گشته

سینه ام از دست این تک سرفه ها صدپاره گشته

بر سر شوریده جز مهر تو سودایی ندارم

غیر آغوش تو دیگر در جهان جایی ندارم

بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم

سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم

هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم

درد سینه آتشم زد ، ز اشک تر شد پیکر من

لاله گون شد سر بسر از خون سینه بستر من

خاک گور زندگانی شد ، دربدر خاکستر من

پاره شد در چنگ سرفه پرده در پرده گلویم

وه ، چه دانی سل چها کرده ست با من ؟ من چه گویم ؟

همنفس با مرگم و دنیا مرا از یاد برُده

ناله ای هستم کنون در چنگ یک فریاد مُرده

این زمان دیگر برای هر کسی مردی عجیبم

زآستان دوستان مطرود و در هرجا غریبم

غیر طعن و لعن مردم نیست ای مادر نصیبم

زیورم پشت خمیده ، گونه های گود زیبم

خواهی ار جویا شوی از این دل غمدیدۀ من

بین چه سان خون می چکد از دامنش بر دیدۀ من

وه ، زبانم لال ، این خون دل افسرده حالم

گر که شیر توست ، مادر ... بی گناهم ، کن حلالم

آسمان ، ای آسمان ، مشکن چنین بال و پرم را

بال و پر دیگر چرا ؟ ویران که کردی پیکرم را

بس که بر سنگ مزار عمر کوبیدی سرم را

باری امشب فرصتی ده تا ببینم مادرم را

سر به بالینش نهم ، گویم کلام آخرم را

گویمش مادر چه سنگین بود این باری که بردم

خون چرا قی می کنم مادر ؟ مگر خون که خوردم ؟

سرفه ها ، تک سرفه ها ، قلبم تبه شد ، مُرد ، مُردم

بس کنید آخر خدارا ، جان من بر لب رسیده

آفتاب عمر رفته ، روز رفته ، شب رسیده

زیر آن سنگ سیه گسترده مادر ، رختخوابم

سرفه ها محض خدا خاموش ، می خواهم بخوابم

عشق ها ، ای خاطرات ، ای آرزوهای جوانی

اشکها ، فریادها ، ای نغمه های زندگانی

سوزها ، افسانه ها ، ای ناله های آسمانی

دستتان را می فشارم با دو دست استخوانی

آخر امشب رهسپارم ، سوی خواب جاودانی

هرچه کردم یا نکردم ، هرچه بودم در گذشته

گرچه پود از تار دل ، تار دل از پودم گسسته

عذر می خواهم کنون و با تنی درهم شکسته

میخزم با سینه تا دامان یارم را بگیرم

آرزو دارم که زیر پای دلدارم بمیرم

تا لباس عقد خود پیچد بدور پیکر من

تا نبیند بی کفن ، فرزند خود را مادر من

پرسه میزد سرگران بر دیدگان تار ، خوابش

تا سحر نالید و خون قی کرد ، توی رختخوابش

تشنه لب فریاد زد ، شاید کسی گوید جوابش

قایقی از استخوان ، خون دل شوریده آبش

ساحل مرگ سیه ، منزلگه عهد شبابش

بسترش دریای خونی ، خفته موج و ته نشسته

دستهایش چون دو پاروی کج و درهم شکسته

میخورد پارو به آب و میرود قایق به ساحل

تا رساند لاشۀ مسلول بی کس را بمنزل

آخرین فریاد او از دامن دل می کشد پَر

این منم ، فرزند مسلول تو مادر ، باز کن در

بازکن ، از پا فتادم ، آخ

مادر ، ما .. د .. ر

separator line

بیشتر بخوانید:

شعر زیبای عقاب و زاغ از دکتر پرویز خانلری

شعر زیبای آب را گل نکنیم، از سهراب سپهری + دکلمه خسرو شکیبایی

شعر: دوستان شرح پریشانی من گوش کنید از وحشی بافقی



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.6 از 5 (142 رای)  

۶ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

م . ل | ۲ سال پیش
شاعرانی اینچنین و شعرهایی اینگونه زیبا و دلنشین تکرار نشدنی ست .
0
14
مریم | ۲ سال پیش
عالی بود عاااااااااالی از خواندن این شعر زیبا لذت بردم و اشک در چشمانم حلقه زد
0
17
گلی | ۳ سال پیش
بسیار زیبا بود ....بسیار احساسی و زیبا .... ممنون
0
25
سرهنگ | ۴ سال پیش
بازکن مادر ، ببین از بادۀ خون مستم آخر

خشک شد ، یخ بست ، بر دامان حلقه دستم آخر

آخر ای مادر زمانی من جوانی شاد بودم

سر بسر دنیا اگر غم بود ، من فریاد بودم

هرچه دل می خواست در انجام آن آزاد بودم

صید من بودند مهرویان و من صیاد بودم

بهر صدها دختر شیرین صفت فرهاد بودم
0
33
امیر | ۵ سال پیش
شعرهای کارو معرکه ست ...ممنون از اینکه نمی گذارید چنین شاهکارهایی بدست فراموشی سپرده شود . روح کارو و کسانی که اشعارش را می خواندند شاد و یادشان گرامی باد .
1
32
ستاره | ۵ سال پیش
این شعر فوق العاده است. من خیلی ازش خاطره دارم. شعر مادر کارو با صدای پدر نازنینم همیشه گوشم را نوازش می داد.
2
33

hits