منظور از وسواس خناس چیست و در سوره ناس به چه معنا است ؟
معنی لغوی خناس چیست؟
خناس صیغه مبالغه از ماده «خنوس» به معنی انقباض، تأخیر انداختن، کنار رفتن، بازگشتن، پنهان شدن، جمع شدن و عقب رفتن است. به دلیل آن که شیاطین وقتی نام خدا برده میشود به عقب میروند و مخفی میشوند خناس را «اختفا» هم معنی کردهاند. در تفسیر المیزان آمده است که خناس به کسی گفته میشود که همواره ظاهر میشود و دوباره مخفی میشود.
خناس کیست؟
خناس یکی از صفات شیطان وسوسه کننده است. به دلیل این که شیطان با بردن نام خدا کنار رفته و پنهان میشود این صفت را به او دادهاند.در بعضی از روایات آمده است که «وسواس خناس» نام یکی از شیاطین است که کار او وعده دادن و آرزومند کردن انسانهاست. او بعد از این مرحله انسان را برای رسیدن به آرزویش تشویق به ارتکاب گناه میکند و زمانی که دچار گناه شد استغفار را از یاد او میبرد.
در روایت دیگری که بیشتر به داستان شبیه است آمده که وقتی آدم و حوا از بهشت به زمین آمدند ابلیس یکی از فرزندانش را که اسمش خناس بود، وقتی که آدم به جایی رفته بود پیش حوا گذاشت و از او خواهش کرد مواظب او باشد تا برگردد؛ سپس خودش بیرون رفت. بعد از او آدم آمد و از حوا پرسید این کیست؟
گفت: فرزند ابلیس است. آدم گفت: چرا او را نگه داشتی مگر نمیدانی اینها دشمن ما هستند؟ سپس او را کشت و چهار قسمت کرد و هر قسمتش را بالای کوهی گذاشت. دوباره وقتی آدم رفت، شیطان پیش حوا آمد و جویای حال خناس شد؛ حوا قضیه را شرح داد. ابلیس، خناس را صدا زد، فوراً در آنجا حاضر شد.
سپس شیطان رفت و آدم که برگشت دید باز خناس زنده شده است و در آنجاست. قضیه را از حوا پرسید و حوا توضیح داد. این بار آدم او را کشت و سوزاند و خاکسترش را به آب داد. باز جایی رفت و شیطان آمد دید خناس نیست، از حوا پرسید و او هم قضیه را تعریف کرد. شیطان باز خناس را صدا زد و زنده در آنجا حاضر شد. این بار نیز آدم آمد و دید خناس زنده در آنجاست بسیار عصبانی شد و او را کشت و سوزاند و خاکسترش را خورد.
باز شیطان آمد و دید خناس نیست و حوا برایش تعریف کرد. شیطان، خناس را صدا زد و گفت کجایی؟ او جواب داد و گفت: در سینه و دل آدم هستم. شیطان گفت: خوب جایی هستی! همانجا بمان و از آنجا تکان نخور که مقصود من همین بود و به او مأموریت داد تا هنگامی که زنده است آدم و نسل آدم را وسوسه کند.
چرا به شیطان خناس میگویند؟
برای این که شیطان همیشه برنامههای خودش را مخفیانه پیش میبرد. او باطل را در لعابی از حق قرار میدهد و موفق به فریب دادن انسان میشود. در این شرایط است که انسان تصور میکند این فکر که توسط نفس اماره به او تلقین شده فکر خودش بوده و کسی به او تحمیل نکرده است و راحتتر آن را میپذیرد.
خناس در کدام سوره آمده است؟
در قرآن کریم دو بار از ریشه «خنس» استفاده شده است؛
1. آیه 4 سوره ناس: «مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الخْنَّاس»؛ «از شر وسوسهگر پنهانکار.»
2. آیه 15 سوره تکویر: «فَلَا أُقْسِمُ بِالخُنَّس»؛ «سوگند به ستارگانی که بازمیگردند.»
خناس در روایات
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «شیطان پوزه خود را بر قلب هر انسانى خواهد گذاشت؛ اگر انسان به یاد خدا بیفتد، او مى گریزد و دور مى شود ولی اگر خدا را از یاد ببرد، دلش را مى خورد؛ این است معناى وسواس خناس.»
«هیچ مؤمنى نیست مگر آن که براى قلبش در سینه اش دو گوش هست؛ از یک گوش فرشته بر او مى خواند و مى دمد و از گوش دیگرش وسواس خناس بر او مى خواند. خداى تعالى به وسیله فرشته او را تائید مى کند و این همان است که فرموده: وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ؛ ایشان را به روحى از ناحیه خود تائید مى کند.»
منظور از "خنّاس" در سوره ناس چیست؟
"مِن شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ؛(ناس) از شرّ وسوسهگر پنهان کار."
درباره چیستی خناس، دو قول مطرح شده است:
1. مقصود جنیان است و آیه، به شرّ وسوسه آنان اشاره دارد.
2. مقصود شیطان است و مقصود آیه، شرّ صاحب وسواس است که شیطان باشد.
امّا این که چرا به شیطان، "خنّاس" گفته شده ،دو علت بیان کردهاند:
1. چون وقتی نام خدا می آید، شیطان از قلب می گریزد و پنهان میشود و وقتی یاد خدا فراموش شود، در قلب ظاهر می شود.
2. چون فراوان مخفی میشود و در هر حال ـ چه هنگام وسوسه و چه غیر آن ـ از چشم مردم پنهان است.
انواع وسوسه شیطان
وسوسه شیطان نسبت به حضرت آدم و سایر اولیاى خدا در حدّ القا و پرتاب وسوسه است: «فوسوس الیه الشیطان» (طه/120)، «القى الشیطان فى امنیّته» (حج/52) اما نسبت به عموم مردم، ورود و نفوذ وسوسه در دل و جان آنهاست. «یوسوس فى صدور النّاس» البته نه به شکل سلطه بر دل انسان به گونهاى که راه گریزى از آن نباشد.
زیرا قرآن در آیه اى دیگر مى فرماید: «ان الّذین اتقوا اذا مسهّم طائف من الشیطان تذکّروا فاذا هم مبصرون» (اعراف/201) هنگامى که شیطانها به سراغ افراد باتقوا مى روند تا از طریق تماس، آنان را وسوسه کنند، آنان متوجه شده و اجازه نفوذ نمىدهند.
کوچک شمردن گناه، از نیرنگهای شیطان است
اغوای شیطان چگونه است؟ یکی، همین است که طرق بندگی را با خود عبادت میبندد. البته قبلاً بیان کردیم که گاهی گناه را جلوه میدهد، یا حتّی در همان گناه، کاری میکند که گناه را کوچک بشماریم؛ چون معمولاً بعد از گناه نسبت به آن، عذاب وجدان میگیریم، امّا این، یک نوع نیرنگ از جانب ابلیس است که گناه را برای انسان کوچک جلوه میدهد.
روایتی در همین زمینه از وجود مقدّس امام موسیبنجعفر(ع) بیان شده که حضرت فرمودند: «إِنَّ صِغَارَ الذُّنُوبِ وَ مُحَقَّرَاتِهَا مِنْ مَکَایِدِ إِبْلِیسَ»، محقّقاً اینگونه است که کوچک و حقیر شمردن گناهان از نیرنگهای ابلیس است. یعنی ابلیس، انسان را فریب میدهد و انسان هم میگوید: گناهان من، گناهان کوچکی است، دیگران گناهانی میکنند که بسیار بزرگ است، بعد هم که پروردگار عالم، ارحم الرّاحمین است.
حضرت در ادامه میفرمایند: «یُحَقِّرُهَا لَکُمْ وَ یُصَغِّرُهَا فِی أَعْیُنِکُمْ»، این شیطان ملعون گناهان را برای شما حقیر جلوه میدهد و در مقابل چشمانتان کوچک میکند و میگوید: اینها، گناه است، دیگران گناهانی میکنند که خیلی بزرگ است، حالا من یک چشمک زدم، یا طرف را به سخره گرفتم یا ادای لهجهی کسی را درآوردم، یا با ایما و اشاره کسی را به تمسخر گرفتم، زخم زبان زدم و ...، اینها که چیزی نیست. ببینید دیگران چه گناهانی میکنند!
نعوذبالله شبه برهنه بیرون میآیند، من که کاری نکردم، شوخی کردم. لذا شیطان به این عنوان میآید که انسان زخم زبان میزند، میگوید: شوخی بود. دل کسی را میشکند، میگوید: شوخی بود. نگاه بد میکند، میگوید: حالا این که گناهی ندارد و ...
حضرت میفرمایند: «فَتَجْتَمِعُ وَ تَکْثُرُ فَتُحِیطُ بِکُمْ»، شیطان چنان اینها را در مقابل شما کوچک جلوه میدهد تا این که رفته رفته این گناهان روی هم انباشته و زیاد میشود و در نهایت در آن گناه غرق میشوی و به هلاکت میرسی.اولیاء خدا فرمودند که خود این کوچک شمردن گناه از گناهان کبیره است، البته روایت آن را هم داریم و قبلاً بیان کردم. یعنی اگر کسی بگوید که گناه من در مقابل گناهان دیگر، گناه نیست، مرتکب گناه کبیره شده است.
حالا میبینی که خشم، غضب، تکبّر، حسادت و ... هم دارد، امّا میگوید: گناهان من خیلی کوچک است! لذا گاهی خیلی هم از خودراضی میشود.این، در حالی است که اولیاء خدا با خودشان درگیر میشدند و به خودشان خطاب میکردند: بیخود میکنی، حالا یک چیزی میگویند تو چرا باور میکنی و ...
یکی از اولیاء خدا بیش از سی سال پیش به بنده میفرمودند: یک موقعی به انسان میرسند، میگویند: تو مستجاب الدّعوه و چنین و چنانی، خوب است که در آن موقع انسان به خودش بگوید: غلط کردی که تو هم چنین تصوّری میکنی، تو بیخود کردی و ... لذا گاهی باید انسان به خودش اینگونه خطاب کند تا باورش نشود که کسی است. حالا انسان گناه کند، بعد بگوید: گناه من که گناهی نیست! یکی از مطالبی که شیطان فریب میدهد، همین است.
همچنین بخوانید :
تعبیر خواب شیطان : 41 نشانه و تفسیر دیدن شیطان در خواب
دلایل سرپیچی شیطان از فرمان خداوند چه بود ؟
دعاهای مجرب برای دفع وسوسه و کنترل نفس
دیدگاه ها