دلگرم
امروز: شنبه, ۰۲ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ رمضان ۱۴۴۶ قمری و ۲۲ مارس ۲۰۲۵ میلادی
برگزیده اشعار ناب در وصف غم و مصیبت
زمان مطالعه: 5 دقیقه
شعر غمگین تنهایی - شعر در مورد غم - شعر در مورد غم روزگار - شعر غمگین - شعر غمگین مرگ - شعر درباره غم پنهان - شعر غمگین تنهایی - شعر در مورد غم مخور

شعر در وصف غم و مصیبت

 

به جای اشک ، خون می چکد از گونه های نیلی آسمان

دل تنگ اش مالامال درد است ، دردی بی پایان

می فشارد پنچه بغض ، گلویش را

می کشد بر سر ، چادر سیاه غم را

دیگر بانگ و فغان نمی دهد تسکین اش

می کشد انتظار که شاید خورشید رود بالین اش

شاعر : هنگامه زنوری

غم در شعر فارسی؛ غم انگیزترین اشعار فارسی از مولانا، سعدی و حافظ

شعری غمگین درباره غم و مصیبت

 

جایی را در قلبم کنار گذاشته ام
جایی مخصوص من و دیگر هیچ

آنجا که همه چیز را تاب می آورم و
ادامه تراژدی تلخی به نام زندگی را
بر خودم تحمیل می کنم

اما همیشه هوا بارانی ست
ابرهایش انگار کاری جز باریدن ندارند

آسمانش به رنگ خون درآمده
زمینش خشک است و بیابان

دردی دارم در سینه ام
قلب من تحمل این همه رنج را نداشت
حق دارد از من دست بکشد

مدتهاست
صدای زنگی در گوشم می پیچد
به مانند آژیر خطر
قبل افتادن بمبی بر سرم

می گفتند انسان در نهایت به همه چیز
عادت می کند
اما عادت نشد...

شاید انسان بودنم را فراموش کرده ام
شاید هم این تصویر مات در آینه را...

شاعر محمدعلی ایرانمنش

اشعار غمگین + شعر کوتاه و بلند از شاعران برجسته در مورد جدایی

شعر در مورد غم و مصیبت

قامت کمانم حاصل پیری نیست
سوسوی چشمانم از سیاهی و تاری نیست
فصل حضورم دست و پا میزند در خزان
تن خسته را زندان خاک اجباری نیست
دیگه حوصله ی لن ترانی ندارم ارنی انظر

کودک درون من دیگر خندان نیست
گفتمش پرواز کن تن من زندان نیست
با لجاجت پای می کوبی بر دل ویرانه ام
بیهوده کوشیدن چه سود دل که سندان نیست
دیگه حوصله ی لن ترانی ندارم ارنی انظر

مهر مرا خزان پاییز و آذر برده است
حیا را قی کرده و شرم را خورده است
به کجا شکایت برم روح پژمرده را
به گمانم حاکم شهر وفا هم مرده است
دیگه حوصله ی لن ترانی ندارم ارنی انظر
حجت موسوی

اشعار موضوع غم و مصیبت

دوبیتی در وصف غم و مصیبت

منم من مردِ تنهای شبانگاه
ندارم نا در این تن تا کشم آه
مه‌آلود است اطرافم همیشه
شدم مردِ مِهی من خواه ناخواه

شاعر مهدی جیبا

شعر غمگین مولانا تنهایی - شعر در مورد غم از مولانا - شعر در مورد غم روزگار -شعر غمگین حافظ - شعر غمگین مولانا مرگ - شعر درباره غم پنهان - شعر غمگین تنهایی - شعر در مورد غم مخور

شعر برای غم و مصیبت

اول عاشقی
عشق را باختم
خودم را باختم

دوران خوشم را باختم
معرفت را باختم

مانده ام
خودم با خود باخته ام
زندگی روال عادی خود را می گذراند
اما
این زندگی را عادی باختم
ساده و بی هیچ حسی

از اول باختم
چون تنها ماندم

حال تو از دنیای من بیرونی
به بازنده تکیه کردن
اشتباه است.

من بازنده ام
تو برنده باش

شاعر سعید علیزاده

شعر غمگین تنهایی - شعر در مورد غم - شعر در مورد غم روزگار - شعر غمگین - شعر غمگین مرگ - شعر درباره غم پنهان - شعر غمگین تنهایی - شعر در مورد غم مخور

شعر بلند در وصف غم و مصیبت

داغداران را هراسی از مرگ نیست
رنگی جز سیاه بر قلب و روی شان نیست

با قطره قطرهِ خون شان چون جوهری سیاه
می نویسند و می نویسند از غایطِ این جهان

بر این اسارت نگاهی انداز
بر دستانِ سرد و لرزاننده چشمی انداز

صدایی هیچ نمانده در جان شان
هرچه مانده زحیری ست از اعماقِ شان

راهی را جز تاب و تحمل نیست
نشستنِ گردِ زمان تنها دلگرمی ست

ظعن می کنند در امتدادِ جان
که جان را عاصمِ بدارند در امتدادِ راه

دفع می کنند پیچیدگی را
که بر سادگی چیره شده تیرگی ها

صبح را می رسانند به شب و
شب را در بی خوابی های دراز

با غریبی نزدیکی می کنند و
در قریبی دور می شوند

نگاهی بر آسمان می اندازند
نگاهی بر خودشان

با چشمانی گریان
گوشه ای می نشینند در خودشان

شاعر محمدعلی ایرانمنش

separator line

شعر کوتاه برای غم و مصیبت

ای زخمی شده فریاد درون سکوت
خون فواره شده صحبتی از داد گلوت
جان بی بال ندارد سودای صعود
هر چند صبر توان کرد مقدّر هم اوست

شاعر ابوالقاسم میدانی(قاصم)

separator line

شعر در مورد غم و مصیبت

تحمل می کند یعقوب اگر اندوه دوری را
و بر جان می خرد از بهر یوسف رنج کوری را
صبوری می کند دنیا، تو هم با او مدارا کن
هراسانم از آن ساعت، که نتواند صبوری را

شاعر علی کسرائی

separator line

شعر در باب غصه و درد

من از عمق وجود خود سراسر غصه و دردم
گهی از اشک من کور و گهی با غصه میخندم
گهی اشکم دم مشک و گهی قلبم چنان سنگ است
که میگویم همه دنیا، نوایی است که بد آهنگ است

شاعر آیدا هوشمندی

separator line

غم و مصیبت در شعر

آن ناله که پشت در کشیدی، آه ، خون شد
آن شیر به زنجیر کشیده، وای ، مجنون شد
در چشم تو خورشید زمانه ، داد ، دگرگون شد
محسن چو حسن زخاک، آی ، گلگون شد

شاعر ابوالقاسم میدانی(قاصم)

separator line

شعر درباره مصیبت و غم

مبار ای ابر غم در وادی من
اندک زمانیست شادیست دربرمن
به هر دیاری روم پیدا شوی تو
به هرمسلک شوم باز بامنی تو
تورا بامن چه زخم کهنه ای هست
رهایم کن مرا ازبند و دستت
بیا درکیش ما شادی بمان تو
رود این یاس ازباورم باتو
مگر سهم من از دنیا چه بوده
تنم با قفل و زنجیر غم کبوده
برون شو پیله را ازهم جدا کن
بزن لبخند و شوری از نو به پاکن

شاعر داودچراغعلی

شعر در مورد غم مخور و غصه خوردن و غم گذشته و اشعار غم انگیز

شعر نو سنگین احساسی در مورد غم

گل از گریه ابر می خندد

تو از گریه من ...

خار دست باغبان می خراشد

جفای تو سینه من ...

تازیانه مینوازد باد بر تکدرخت پیر

قهر تو بر دل من ...

تیشه میزند فرهاد بر بیستون

تو بر هستی من ...

شعر از هنگامه زنوری

اشعار دل گرفته با مجموعه شعر دل غمگین و پر غصه

 

همچنین بخوانید:
شعر برای دل شکسته | برگزیده بهترین اشعار درباره دل شکسته

شعر برای دل شکسته | برگزیده بهترین اشعار درباره دل شکسته

یکی از بدترین احساس ها دل شکستگی ست که باعث می شود ساعت ها برایش شعر سرود و در این مطلب گلچینی از برترین اشعار دل شکستگی را برگزیده ایم .

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits