دلگرم
امروز: شنبه, ۲۹ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۷ رجب ۱۴۴۶ قمری و ۱۸ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
داستان کوتاه کودکانه آقا خروسه و شهربازی
32
زمان مطالعه: 2 دقیقه
داستان کوتاه میمون بی ادب داستانی جالب و زیبا است و این قصه کوتاه برای کودکان در رده سنی پیش دبستانی و مهد کودک است که امیدواریم کودکان عزیز از شنیدن این داستان جالب نهایت لذت را ببرند.

قصه آقا خروسه و شهربازی برای کودکان

آقای خروس، در شهربازی حیوانات، صاحب یک چرخ‌دستی کوچک بود و بچه‌ها را در شهربازی می‌چرخاند، اما امروز، وقتی از خواب بیدار شد، سرش خیلی درد می‌کرد و تب داشت.

اگر پیش بچه‌ها می‌رفت، آن‌ها هم مریض می‌شدند، اگر هم نمی‌رفت، دلش پیش بچه‌هایی بود که به آن‌ها قول داده بود امروز، آن‌ها را سوار چرخ‌دستی کند؛ اگر نمی‌رفت، آن‌ها حتما ناراحت می‌شدند.

آقای کلاغ، مثل همیشه، لنگه جورابش را گم کرده بود. با خودش گفت: «شاید پیش خروس باشد.» رفت تا از او سوال کند که دید خروس بیچاره، بیمار و خیلی ناراحت بچه‌هاست.

آقای کلاغ، آن‌قدر برای خروس ناراحت شد که جورابش را فراموش کرد و به آقای خروس گفت: «باید استراحت کنی تا خوب بشی. نگران بچه‌ها نباش. خب، یک روز دیگه، اون‌ها رو در شهربازی می‌چرخونی.» آقای خروس گفت: «من به اون‌ها قول داده‌ام و نمی‌خوام اون‌ها ناراحت بشن.» خروس، این را گفت و با درد، آب دهانش را قورت داد.

آقای کلاغ، کمی قدم زد و بعد، با هیجان، به خروس گفت: «تو، اصلا نگران نباش و استراحت کن. من می‌تونم امروز، به‌جای تو، اون‌ها رو به گردش ببرم؛ خوبه؟» آقای خروس خیلی خوش‌حال شد و از آقای کلاغ خیلی تشکر کرد.

قصه کوتاه

آقای کلاغ، سریع، به شهربازی رفت. بچه‌ها، همه منتظر بودند تا سوار چرخ‌دستی شوند. آقای کلاغ، به هر کدام از آن‌ها، یک بادکنک زیبا داد و شروع کرد به آواز خواندن برای آن‌ها.

آن روز، هم بچه‌ها گردش کردند، هم آقای خروس استراحت کرد و هم آقای کلاغ کاری کرد که آقای خروس، بدقولی نکرده باشد.

دوست خوبم تو چی کار می‌کنی تا بدقول نشی؟ برایم در کامنت ها بنویس .

separator line

حتماً بخوانید:
قصه شیرین و کوتاه آهوها برای کودکان

قصه شیرین و کوتاه آهوها برای کودکان

خواندن و شنیدن داستان یکی از تفریحات و سرگرمی های مفید برای کودکان است که قدرت گفتاری و نوشتاری و همچنین تخیل و حافظۀ آنها را تقویت می کند.


این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.4 از 5 (32 رای)  

۵ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

حسن خاکسار | ۱ ماه پیش
صد درصد خیلی داستان کوتاهش خوب بود
0
4
نجمه | ۱ ماه پیش
داستان خیلی قشنگی بود
0
4
فاطمه | ۱ ماه پیش
منم خیلی از این داستان خوشم اومد.
ومی خوام مثل کلاغ به دوستام کمک کنم و دیگه حرفی ندارم.
2
7
بی نام | ۱ ماه پیش
من که حرفی ندارم
🌸👏آفرین بر نویسنده
3
6
پاسخ ها:
ابراهیم | ۱ ماه پیش
داستان خوبی بود خیلی خوشم امد
0
3

hits