
تبریک سال 1402به برادر فوت شده
شعر غمگین از زبان برادر در سال نو به برادر فوت شده
حال و هوای مستی ام از سر پرانده و رفت
پیمانه را زمین زدو پیشم نمانده و رفت
پروانه شد به روزنه ی در نگاه کرد
روح از عذاب پیله ی دنیا رهاند و رفت
هرچند غنچه بود و نگاهش پر از غزل ...
با برگ های یخ زده مرثیه خواند و رفت
می گفت زندگی نفسش را بریدِه است
از پیش و روی خویش مرا نیز راند و رفت
مثل اسیر مانده ِ درون ِ سیاهچال
مهتاب را به روزنه ی در رساندو رفت
لبخند زد به دور و بر خویش ناگهان...
غمهای روی شانه ی خود را تکاندو رفت
زیبا ترین ستاره ی خوش یمن قصه ها...
افلاک را به ماتم عظما کشاند و رفت
تبریک سال نو به برادر از دست رفته از زبان خواهر
دلم تنگ است و میدانم تو دیگر برنمیگردی
بمانم هرچه خیره پشتِ این در، برنمیگردی
به یادت هرچه بی تابانه بنشینم به رویِ تاب
به زیرِ این درختِ سایه گستر برنمیگردی
دوباره دانه می پاشم حیاطِ خیسِ باران را
اگرچه خوب میدانم کبوتر برنمیگردی
تُهی از نوبهارت مانده تقویمِ خزانِ من
به این مهر و به این آبان و آذر برنمیگردی
غریبی میکنم با
خودم هم کرده ام انگار باور برنمیگردی
هزاران سالِ دیگر کااااااااش با بویِ تو برخیزم
به دیدارم نگو که صبحِ محشر برنمیگردی
دلنوشته غمگین سال نو برای دوستی که همچون برادر بود
میگن پشت مسافر اب بریزی برمیگرده ولی اشک که از اب زلال تراست چرا مسافره من برنمیگرده...
انگار که یک کوه ، سفر کرده از این دشت .....آنقدر که خالی شده ، بعد از تو جهانم .........
شعری زیبا برای اونایی که برادرشون در سال نو از دست دادن
کاروان آمد و دلخواه به همراهش نیست
با دل این قصه نگویم که به دلخواهش نیست
کاروان آمد و از یوسف من نیست خبر
این چه راهیست که بیرون شدن از چاهش نیست
ماه من نیست در این قافله راهش ندهید
کاروان بار نبندد شب اگر ماهش نیست
ما هم از آه دل سوختگان بی خبر است
مگر آئینه شوق و دل آگاهش نیست
تخت سلطان هنر بر افق چشم و دل است
خسرو خاوری این خیمه و خرگاهش نیست
خواهم اندر عقبش رفت و بیاران عزیز
باری این مژده که چاهی بسر راهش نیست
تبریک عید برای برادر فوت شده
غصه ها را سر هر وعده ی رفتن خوردم
گاه و بی گاه سرِ شعر خودم میمردم ... مثلِ بیدی که به هر باد کمی میلرزد
شانه هایم پیِ هر درد و غمی میلرزد
جاده بی رحم ترین فاصله را میفهمد
مرگِ خاموشِ تهِ قائله را میفهمد ... عطرِ پیراهن تو طعنه به باران زده است
رفتنت زخمِ بدی بر تنِ آبان زده است ... حکمت و قسمت و دنیا و دلت همدستند
جاده ی آمدنت را به نگاهم بستند ...
شعر نو برای برادر فوت شده
گل باغ امیدم رفته از دستغ
ریبانه، شبی بار سفر بست
غمش زد آتشی بر قلب خسته
که تا روز ابد، دل را شکسته
تمام خاطرات خوبم تو بودی
بیصدا به یادتم داداش مهربانم، چگونه بدون تو سر سفر عید بشینم
ﺍﮔﺮ . . .
ﺍِﻣﺸﺐ ﺁﻣﺪﮮ . . .
ﻧَﺮﻭ . . . !!
ﻗﻮﻝ ﻣـﮯ ﺩَﻫﻢ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ نپرم . . .
عید امسال را با تو در خواب جشن بگیرم داداش گلم
از زبان خواهر دلسوز مهربان
متن دلتنگی برادر فوت شده
حال شبهای مرا همچو منی داند و بس
تو چه دانی که شب دل سوختگان چون گذرد؟
استوری زیبا برای برادر فوت شده در سال نو
فلک اخر ربودی سرور فرزانه ما را به خاموشی سپردی محفل وکاشانه ما را
ندانم ازچه روکردی شعار خویش گل چیدن گل ما چیدی وبرهم زدی گلخانه مارا
داداش گلم سال نو رو بهت میگم ولی امسال با بغض
شعر غمگین برای برادر
ای جوانمردان جوانمردی دگر در خاک رفت گوهری پاک از زمین برجانب افلاک رفت
بار خود بربست از این خاک تیره دل برید پاک جان امد به گیتی پاک ماند وپاک رفت
دلنوشته برای سالگرد داداش
آمد آن روزی که در گل واژه های مهر و عشق
جای جای سینه را یاد تو محشر کنیم
آمد آن روزی که با سوز دل از عمق وجود
هر دم و هر لحظه جای خالی ات باور کنیم
ناله کردم ذره ای از کوه دردم کم نشد گریه کردم اشک بر داغ دلم مرهم نشد
در گلستان گردگل بسیار گردیدم ولی از هزاران گل که بوییدم یکی برادرم نشد
جملات زیبا برای برادرم
دلم غرق تماشا بود، رفتی
میان اشک و آه و دود، رفتی
کنار حسرتی دیرینه ماندم
برادر من، داداش من، زود رفتی . . .

تبریک عید نوروز 1402 با متن های زیبا و دلنشین
کپشن به یاد برادر فوت شده
شد فصل بهار و شدم از غصه هلاک
دارم جگری کباب و چشمی اشک آلود
گلها همه سر ز خاک بیرون کردند
الا گل من که سر فرو برده به خاک
متن برای برادر جوانمرگ شده
برادر عزیزم کاش نمیرفتی وقتی رفتی حس میکنم پشت پناهی ندارم
برادر یعنی کوه پشت پناه وقتی رفته دیگر کوهی و پشت پناهی ندارم
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
سایه ای بود و پناهی بود و نیست شانه ام را تکیه گاهی بود و نیست سخت دلتنگم ، کسی چون من مباد سوگ ، حتی قسمت دشمن مباد
متن در وصف برادر فوت شده
قدر چمن را بلبل افسرده می داند غم داغ برادر را برادر مرده می داند غم مرگ برادر بشکند پشت برادر را داغ برادر تا قیامت زنده می ماند
روزها رفت و گذشت و در اندیشه باز آمدنت،
لحظه ها طی شد و مرد!
و نگاهم هر روز، باز هم با همه شوق، کوچه ها را پایید.
مثل آن روز که می آمدی از دور ... دریغ!
دل من در غم هجران تو ای خوبترین، چه بگویم، چه کشید ...
به چه مشغول کنم
دیده و دل را که هنوز
دل تو را می نگرد
دیده تو را می جوید
ای دریغا از جفای روز گار بی وفا
من نگین انگشتری گم کرده ام
در میان چاه جور و حمله گرگ اجل
یوسفی در وادی ناباوری گم کرده ام
کپشن اینستا برای برادر مرده
آسمان ابری وبارانی ست درست مثل دیدگانم گرفته و تاریک است درست مثل قلبم .هنگامی که دست سرنوشت تو را از من ربود و گرمی وجودت را سردی خاک در اغوش گرفت گویی از بالای بلندترین قله دنیا سقوط کردم اخر تو تنها برادرم بودی که بودنت ارزوی هر خواهری است . شاید گناه از من بود که بخاطر داشتن تو به همه عالم و ادم فخر میفروختم بی تو زندگی برایم معنایی ندارد و دلم مدام تو را میخواهد. کاش بودی برادرم که همواره جای خالی نبودنت بر سرم اوار میشود
رفتی و دل تا سحر خواهان توست
رفتی و یک آسمان گریان توست
رفتی و یک خاطره مانده هنوز
خاطرم در حسرت دیدار توست
رفتی و آینه ها یارم شدند
در نگاهم آینه سوزان توست