دلگرم
امروز: سه شنبه, ۱۳ آذر ۱۴۰۳ برابر با ۳۰ جمادى الأول ۱۴۴۶ قمری و ۰۳ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی
شعر تنهایی | غمگین ترین شعرهای سهراب سپهری درباره تنهایی
43
زمان مطالعه: 5 دقیقه
سهراب سپهری شاعر، نویسنده و نقاش اهل ایران بود. او از مهم‌ترین شاعران معاصر ایران است .

شعر تنهایی : ناب ترین شعرهای عاشقانه سهراب سپهری در وصف تنهایی

شعر زیبای سهراب سپهری در باب تنهایی

چه کسی می داند که تو در پیله تنهایی خود تنهایی؟

چه کسی می داند که تو در حسرت یک روزنه در فردایی ؟

پیله ات را بگشا .... تو به اندازه پروانه شدن زیبایی ،

separator line

شعر در مورد تنهایی از سهراب سپهری

دیرگاهی است در این تنهایی

رنگ خاموشی در طرح لب است

بانگی از دور مرا می خواند،

لیک پاهایم در قیر شب است.

رخنه ای نیست در این تاریکی

در و دیوار به هم پیوسته

سایه ای لغزد اگر روی زمین

نقش وهمی است ز بندی رسته.

نفس آدمها

سر به سر افسرده است

روزگاری است در این گوشه پژمرده هوا،

هر نشاطی مرده است

دست جادویی شب

در به روی من و غم می بندد.

می کنم هر چه تلاش،

او به من می خندد.

نقش هایی که کشیدم در روز،

شب ز راه آمد و با دود اندود.

طرح هایی که فکندم در شب،

روز آمد و با پنبه زدود.

دیرگاهی است که چون من همه را

رنگ خاموشی در طرح لب است.

جنبشی نیست در این خاموشی،

دستها، پاها در قیر شب است.

separator line

شعر زیبای سهراب سپهری در باب تنهایی

نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچ یک از مردم این آبادی
به حباب نگران لب یک رود قسم
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت
غصه هم خواهد رفت
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند
لحظه ها عریانند
به تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز
تو به آیینه، نه! آیینه به تو خیره شده ست
تو اگر خنده کنی او به تو خواهد خندید
و اگر بغض کنی
آه از آیینه دنیا که چه ها خواهد کرد
گنجه دیروزت، پر شد از حسرت و اندوه و چه حیف!
بسته های فردا همه ای کاش ای کاش!
ظرف این لحظه ولیکن خالی ست
ساحت سینه پذیرای چه کس خواهد بود
غم که از راه رسید در این خانه بر او باز مکن
تا خدا یک رگ گردن باقی ست
تا خدا مانده، به غم وعده این خانه مده ...

separator line

شعر غمگین سهراب سپهری برای تنهایی

تو مرا آزردی ...

که خودم کوچ کنم از شهرت ،

تو خیالت راحت !
می روم از قلبت ،
می شوم دورترین خاطره در شبهایت
تو به من میخندی !
و به خود می گویی: باز می آید و می سوزد از این عشق ولی ...
بر نمی گردم ، نه !
می روم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد ...
عشق زیباست و حرمت دارد ...

separator line

شعر درباره تنهایی از سهراب سپهری

من از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم !
هیچ چشمی عاشقانه به زمین خیره نبود.

کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد.
هیچکس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت .
من به اندازه ی یک ابر دلم می گیرد
.....
و شبی از شبها
مردی از من پرسید
تا طلوع انگور چند ساعت راه است؟

باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه ی پیراهن تنهایی من جا دارد بردارم
و به سمتی بروم
که درختان حماسی پیداست
رو به ان وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یه نفر باز صدا زد سهراب!
کفش هایم کو؟

separator line

شعر سهراب سپهری برای تنهایی

صبح امروز کسی گفت به من:

تو چقدر تنهایی ...

گفتمش در پاسخ :

تو چقدر حساسی ...

تن من گر تنهاست ...

دل من با دلهاست ...

دوستانی دارم

بهتر از برگ درخت

که دعایم گویند و دعاشان گویم ...

یادشان دردل من ...

قلبشان منزل من …...

صافى آب مرا یادتو انداخت ... رفیق ...

تو دلت سبز ...

لبت سرخ ...

چراغت روشن ...

چرخ روزیت همیشه چرخان ...

نفست داغ ...

تنت گرم ...

دعایت با من ...

separator line

شعر تنهایی از سهراب سپهری

سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
می‌آمد، می‌رفت.
می‌آمد، می‌رفت.
و من روی شن‌های روشن بیابان
تصویر خواب کوتاهم را می‌کشیدم،
خوابی که گرمی دوزخ را نوشیده بود
و در هوایش زندگی‌ام آب شد.
خوابی که چون پایان یافت
من به پایان خودم رسیدم.
من تصویر خوابم را می‌کشیدم
و چشمانم نوسان لنگر ساعت را در بهت خودش گم کرده بود.
چه‌گونه می‌شد در رگ‌های بی‌فضای این تصویر
همه گرمی خواب دوشین را ریخت؟
تصویرم را کشیدم
چیزی گم شده بود.
روی خودم خم شد:
حفرهٔی در هستی من دهان گشود.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود
و من کنار تصویر زنده خوابم بودم.
تصویری که رگ‌هایش در ابدیت می‌تپید
و ریشه نگاهم در تار و پودش می‌سوخت.
این‌بار
هنگامی که سایه لنگر ساعت
از روی تصویر جان گرفته من گذشت
بر شن‌های روشن بیابان چیزی نبود.
فریاد زدم:
تصویر را باز ده!
و صدایم چون مشتی غبار فرو نشست.
سایه دراز لنگر ساعت
روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود:
می‌آمد، می‌رفت.
می‌آمد، می‌رفت.
و نگاه انسانی به دنبالش می‌دوید.

separator line

شعر تنهایی | ناب ترین شعرهای شهریار در وصف تنهایی

شعر تنهایی | گلچینی از شعرهای فروغ فرخزاد در مورد تنهایی



این مطلب چقدر مفید بود ؟
4.4 از 5 (43 رای)  

۲ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

Amir | ۴ ماه پیش
انقدر دلتنگم که هیچ شعری وصف گویای حالم نیست .
0
4
مهدیه | ۱۱ ماه پیش
سهراب، منم به اندازی یک ابر دلم میگیرد 😢
0
7

hits