مجموعه ای بی نظیر از اشعاری زیبا در وصف هوای ابری
شعر در مورد هوای ابری و بارانی نگاه شاعرانه و رمانتیک به آسمان زیبا با هوای ابری است. در این بخش مجموعه اشعار نو، تک بیتی و دو بیتی در مورد هوای ابری را آماده کرده ایم که بسیار عاشقانه و زیبا هستند. با ما در مجله دلگرم همراه باشید .
شعر عاشقانه در مورد هوای ابری
مــــــرا بگــذار و بگـــذر نازنـیـــــــــــنم
هــــــوای حوصـــــله بـسیـــار ابریـــست
مـــــیان شـــاخــه ســــاران درنــــد شــت
کــــنار بــرکـــه ی غمخانه قبــــــــریست
نه قبـــــــری کــــــــــه نـــــوای غــم نوازد
نه قبـــــــری که دلـــــــــی دلگیـــــــرسازد
نه آن قبــــــــــری درونش جـــــسم باشـــد
نه قبــــــــــــری که برویــــــش اســم باشد
بیـــــا بنگــــر که این قــــبر”غریب” است
غــــریبی که همه عـــمر در فــــریب است
همــــه عـــمـــــر را فــــریب یار خوردیم
فــــــریب قـصه اش هـــــر بار خـــوردیم
دل پـــاک مـــــــرا ناپــــاک کــــــــــردی
گــــــرفــــتی روحـــــمو در خاک کــردی
درون قـــــبر،نه جســــمم بلکـه روح است
به ســــینه غــصه و غـــم همچو کوه است
بیـــــــا فــــرهاد گــــــونه تــیــــــشه بردار
تو کــــــــوه غصــــــه را از ریشـــه بردار
دل زار مـــــــرا پـــــر پـــــر نمـــــــودی
مــــــگـــــر پـــــایان قصـــــه خود نبودی؟
مــــــگر زندانــــــــــــی روحــــم نکــردی
مــــــگر پشـــــتوانه چون کـوهـم نکــردی
مــــــرا سنـــگیــــن مــــثال کـــوه خواندی
مــــــرا ســـــکــان دار نــــــوح خــــواندی
بیــــــا چـــون کشـــــتی ام بر گــل نشسته
بیـــا از کـــــوه غصـــــه دل شکــــــــسته
بیـــــــا فـــــــرزند مــــن غمخوار من باش
تو فـــــرزند “غـــریب”م بودی ای کـــاش
شعر از : حسین اسکندری “غریب”
شعر ابر و باران
ابر است و اعتدال هوای خزانی است
ساقی بیا که وقت می ارغوانی است
در زیر ابر ساغر خورشید شد نهان
روز قدح کشیدن و عیش نهانی است
ساقی بیا و جام می مشکبو بیار
این دم که باد صبح به عنبر فشانی است
شعر از : وحشی بافقی
شعر در وصف هوای ابری
ای ابرهای دل گرفته چو من رها شوید
باریده بر این عاشق و از ابری جدا شوید
باریده بر این عاشق و قلبش را نفس دهید
باریده بر این عشق و به ریه هایش هوا شوید
شعر زیبای غمگین هوای ابری
دگر باره شد از تاراج بهمن
تهی از سبزه و گل راغ و گلشن
پریرویان ز طرف مرغزاران
همه یکباره بر چیدند دامن
خزان کرد آنچنان آشوب بر پای
که هنگام جدل شمشیر قارن
ز بس گردید هر دم تیره ابری
حجاب چهره خورشیدی روشن
هوا مسموم شد چون نیش کژدم
جهان تاریک شد چون چاه بیژن
به باغ افتاد عالم سوز برقی
به یکدم باغبان را سوخت خرمن
شعر از : پروین اعتصامی
شعر زیبا و عاشقانه هوای بارانی
دوباره هوای دلم ا بری شده است….
آسمان چشمانم بارانی شده است.
جور دیگر میبینم .. غصه ها رنگی شده اند..
عشق لباسش کنده.. و خیانت چه لباسی بر تن کرده…
ادمها چه پوشالی شده اند…
بوی کاهگل باران خورده ،بوی یاس، بوی اطلس سپید،…
پاورچین پیچک های باغ…. دیگر نمی اید زباغ….
اینجا در خیابان بوی دود …. عصر اهن ویاس کبود….
.چه شیک میخندند ادمها…کجاست سهراب ؟ جویبار لحظه ها جاری…
لحظه ای نیست که باشد جاری….. همه شان تو خالی …
.عشقها پوشالی ….. کس نمی پرسد خانه دوست کجاست؟
تو که گفتی : کاری نکنیم که به قانون زمین بربخورد…
سهراب دیر گاهیست که اینجا همه چی بی قانون است….
عشق زیر پای دلار لگدکوب است..
آدرس خانه دوست آدرس وب شده است… چه بگویم اخر…
اما اینجا زیر گنبد کبود.. توی این شهر شلوغ…
.پلک شب که می خوابد….. چشم یک زنی اینجا تا ستاره می بارد…
…هر شب و هر شب بی بهانه می خواند ….
مرغ احساسش می برد او را در هوای بارانی..
می برد تایاس …اطلسی ها و یک بغل احساس …
بوی شب بوها
شبنم گلها.. فارغ از دنیا …
مینویسد او .. من یک انسانم.پر زاحساسم…
گر چه میگریم بی بهانه من هستم…
شب
به احساس من یک ترانه می خواند
تک بیتهای برگزیده با مضمون هوای ابری و ابر
از ابر اندر آمد به هنگام نم
جهان شد به کردار باغ ارم
شعر از : فردوسی
شعر زیبای تک بیتی در وصف هوای ابری
رخت برگیر ازین خراب که هست
بام سوراخ و ابر طوفان بار
شعر از : سنایی
شعر عاشقانه تک بیتی هوای ابری
زمین سوخته را ابر میکند سرسبز
امید نامه صائب به ابر رحمت اوست
شعر از : صائب تبریزی
شعر عاشقانه هوای ابری
گفتی که ابر گشت فلانی ز آب چشم
این ابر مدتی ست که اندر هوای تست
شهر از : امیرخسرو دهلوی
شعر زیبای هوای بارانی و ابر
نه ابر از ابر نیسان درفشانتر
نه باد از باد بستان خوش عنانتر
شعر از : نظامی
تک بیتی عاشقانه و غمگین هوای ابری
ماننده ابری تو هم مظلم و بیباران
تاریک مکن ای ابر یک قطره ببار آخر
شعر از : مولانا
شعر تک بیتی هوای ابری
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه میمیخواهم و مطرب که میگوید رسید
شعر از : حافظ
شعر رمانتیک هوای ابری
هوای ابر و قطره قطره باران
کدامین ابر؟ ابر نوبهاران
شعر از : وحشی بافقی
تک بیتی زیبا و رمانیک در وصف ابر
دانی که چیست قطره باران نوبهار
ابر از حیای دیده ما میکند عرق
شعر از : خواجوی کرمانی
شعر کوتاه ابر
کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت؟
که تشنه مانده دلم در هوای زمزمههایت
شعر از : حسین منزوی
شعر عاشقانه هوای ابری
چون صاعقه در کورهی بی صبریام امروز
از صبح که برخاستهام ابریام امروز
شعر از : محمدرضا شفیعی کدکنی
شعر آسمان و ابر
ستارهها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
شعر از : سیمین بهبهانی
شعر زیبای هوای ابری
چگونه میرود به سمت بیکرانهها
که ابر گریه میکند برای رودخانهها
شعر از : نجمه زارع
شعر عاشقانه هوای ابری
هم در هوای ابری آبان دلم گرفت
هم در سکوت سردِ زمستان دلم گرفت
هرجا که عاشقی به مراد دلش رسید
هرجا گرفت نم نمِ باران… دلم گرفت
شعر از : مجید ترکابادی
شعر بلند و زیبای هوای ابری
هوای دلم بد جور ابریست
تلنگری می خواهد ، ببارد
سکوت لحظه لحظه ی دلم را چگونه جوابگو باشم؟!
بغض بد جور گلویم را گرفته و هق هق میخواهد
شانه ی دوست داشتنی و نم ناک باران
پشت در تنهایی ایستاده
نمی توانم !
نمی توانم بنویسم اشکهایم را
که چه گرم بر گونه ی خاطراتم جاری شده اند
و لبهای داغم !
داغ از هق هق بی وقفه ی نبودنهایت
بی انصاف کمی برگرد به نگاهم
کمی برگرد به لبخندهایم
کمی آغوشت را جستجو کن
شاید هنوز هم بوی مرا میدهد!
امشب عجیب سرشار گریه های نبودنت شده ام
کنار ایوان قدیمی هنوز هم نگاهت را دارم!
روزهاست که با آیینه با احترام سخن میگویم
آیینه ی قدی را میگویم
هنوز هم تمام قد نگاهت را به تصویر میکشد!
هوای دلم بد جور ابریست
کمی به خاطراتم برگرد
دستهایم سردشان شده بهانه ی نگاه گرمت را میگیرند!
…
شعر از : مرتضی(هیوا)
شعر عاشقانه مردانه در وصف هوای ابری
هر زمان ابر از هوا نزلی دگر میافکند
هر نفس باغ از صبا زیبی دگر میآورد
ابر تر دامن برای خشک مغزان چمن
از بهشت عدن مروارید تر میآورد
هر کجا در زیر خاک تیره گنجی روشن است
دست ابرش پای کوبان باز بر میآورد
طعم شیر و شکر آید از لب طفلان باغ
زانکه آب از ابر شیر چون شکر میآورد
شعر از : عطار نیشابوری
شعر در مورد هوای ابری
دلم امشب هوای ابر دارد
نمی بارد ،کمی هم صبر دارد
چرا با بخت ما بازی؟! که بی شک
قضا دستی به دست ِ جبر دارد
نمی آید به چنگم آن وحشی
پری چشم است و پای ِ ببر دارد
چرا او دَر نمی آید به کیشم
دلیلش آنکه کیش ِ گبر دارد
بگو سالار نیستی در هوایش
که پایانت نشان از قبر دارد.
شعر زیبای هوای ابری
نکند حقیقت است؟ نه! به گمانم اینکه آری؛
به سرت هوای من نیست! تو هوای تازه داری
نرسیده بود به افطار و به جرعه ای شکستی
که نه راه کافری بود و نه طرز روزه داری
منم آسمان پنهان شده در هوای ابری
و تو آن پرنده ای که خبر از دلم نداری
نه توان رفتنم هست نه برای ماندنم جا
نکند تو هم به زانو سرِ بی کسی گذاری
نه سکوتم از خوشی بود نه علامت رضایت
که گذشته حال و روزم ز هوای گریه زاری
و خداکند بچسبد به دلت هوای تازه
نرسد هوای روزی که به حال من دچاری
شعر نوی هوای ابری
تا گل از ابر آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار دستان یافت
زره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافت
گل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت
شعر عاشقانه هوای بارانی
هوای ابری شعرم مریض و تــب دار است!
هنوز منتــــــــظر دیدن رخ یــــــــار است
سپــــید بودن بخت من٬از قــــــــدوم تو بود
اگر چـه از غم رویت٬دلــــــم عزادار است
به هر کجا که بدیدم٬ شــکوه نــــــام تو بود
برای تو به لب آوردنم چه دشـــــوار است!
چه غـــم که تو گذری و روی که مـــی دانم:
تمــــــام دلهره ها از جـــــفای دلدار اســـت
قدم قدم به تمـــاشــــا بیا که خـــواهی دید:
بخاطرت همه جانــــم به پای این دار است
نمــاز عشق که خواندی ٬سلام کن که دلم
هنوز منــــــتظر دیدن رخ یار است…….
شعر کوتاه هوای ابری
دیگر به زوال خویش فکر می کنم
وقتی تو نیستی…
لبریز درد های فراوان شدم
وقتی تو نیستی….
آغوش نیست که بر آن خستگی سالهای هجرم
را بریزم….
دور از چشم های غزل های ناب خویش
در این فضای تازه ی تازه
تنهایی هایم را ریخته ام …
با شعر نو بی وزن بی آهنگ
با ترس و دلهره احساس های خودم را که زیر پای عابران عمدا له می شوند .فریاد می کنم..
در این هوای ابری و طوفانی تو نیستی
با چشم هایم عکس می گیرم- نه اشک نمی ریزم-
از این همه سردرگمی هایی که سهم ماست!!!!
تو نیستی جای تو هم خالی است
خاموش می مانم
یک ریز شعرهای تازه می خوانم
افسرده و تنها
دنبال یک آغوش می گردم
آرام می گیرم
اما تو اینجا نیستی
من گریه هایم را در خلوت و تنهایی شبهای خود دارم
من زیر بالش اشک هایم را قایم می کنم هر دم!!!!
تقدیم به زیباترین مهتاب زندگی ام که خیلی زود رفت و پرواز کرد همراه با ستاره ای که با خود برد…
شعر عاشقانه هوای ابری
دلم امشب هوای ابر دارد
نمی بارد ،کمی هم صبر دارد
چرا با بخت ما بازی؟! که بی شک
قضا دستی به دست ِ جبر دارد
نمی آید به چنگم آن وحشی
پری چشم است و پای ِ ببر دارد
چرا او دَر نمی آید به کیشم
دلیلش آنکه کیش ِ گبر دارد
بگو سالار نیستی در هوایش
که پایانت نشان از قبر دارد.
شعر زیبای هوای ابری
نکند حقیقت است؟ نه! به گمانم اینکه آری؛
به سرت هوای من نیست! تو هوای تازه داری
نرسیده بود به افطار و به جرعه ای شکستی
که نه راه کافری بود و نه طرز روزه داری
منم آسمان پنهان شده در هوای ابری
و تو آن پرنده ای که خبر از دلم نداری
نه توان رفتنم هست نه برای ماندنم جا
نکند تو هم به زانو سرِ بی کسی گذاری
نه سکوتم از خوشی بود نه علامت رضایت
که گذشته حال و روزم ز هوای گریه زاری
و خداکند بچسبد به دلت هوای تازه
نرسد هوای روزی که به حال من دچاری
شعر نوی هوای ابری
تا گل از ابر آب حیوان یافت
گرد خود صد هزار دستان یافت
زره ابر گشت پیکان باز
جوشن آب زخم پیکان یافت
گل خندان چو برفکند نقاب
ابر را زار زار گریان یافت
اشعار عاشقانه هوای بارانی
هوای ابری شعرم مریض و تــب دار است!
هنوز منتــــــــظر دیدن رخ یــــــــار است
سپــــید بودن بخت من٬از قــــــــدوم تو بود
اگر چـه از غم رویت٬دلــــــم عزادار است
به هر کجا که بدیدم٬ شــکوه نــــــام تو بود
برای تو به لب آوردنم چه دشـــــوار است!
چه غـــم که تو گذری و روی که مـــی دانم:
تمــــــام دلهره ها از جـــــفای دلدار اســـت
قدم قدم به تمـــاشــــا بیا که خـــواهی دید:
بخاطرت همه جانــــم به پای این دار است
نمــاز عشق که خواندی ٬سلام کن که دلم
هنوز منــــــتظر دیدن رخ یار است…….
شعر زیبا و رمانتیک بارانی
باران به بساط اول این سال ببارید
ابر این همه تأخیر که کرد از پی آن کرد
تا در نظرت باد صبا عذر بخواهد
هر جور که بر طرف چمن باد خزان کرد
گل مژده بازآمدنت در چمن انداخت
سلطان صبا پر زر مصریش دهان کرد
از دامن که تا به در شهر بساطی
از سبزه بگسترد و بر او لاله فشان کرد
شاید که زمین حله بپوشد که چو سعدی
پیرانه سرش دولت روی تو جوان کرد
شعر از : سعدی
دلنوشته و شعر هوای ابری
هوا ابری شده چون دلش گرفته
میخواد گریه کنه اما چه جوری
هوا ابری شده چون میخواد بارون بباره
هوا رو خنک کنه
هوا ابری شده همچون سرد شده
با گرمای دستان هم مهربون باشیم
هوا ابری شده چون میخواد برف ببیاره
بریم تو خیابونا برف بازی کنیم
هوا ابری شده خورشید پیدا نیست
به خاطر این که میخواد گریه کنه
شعر زیبای هوای ابری
روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد
ابر از رخ گلزار همیشوید گرد
بلبل به زبان حال خود با گل زرد
فریاد همیکند که میباید خورد
شعر از : خیام
شعر هوای ابری زیبا
به دنبال تو میگردم
با انگشتانم در میان ابرها جستجو میکنم
در میان بالهای پرندگان و برگها
و تنها منظره رنگ پریده میدان شهر پیداست
هالینا پوشویاتوسکا
مترجم: ضیاء قاسمی
شعر عاشقانه هوای ابری
هوا…هوای ابریست…
دلم را می گویم…
سرم را که رو به آسمان می کنم..خوشحالم
زیرا..
آسمان هم با من هم درد است…
شعر نو در مورد هوای ابری
دلم احساس غم داره ،
واسۀ بودنِ باتو همه دنیا رو کم داره ،
دراین انبوه ویرونی دراین غُربت ،
پریشونی هوای این دل ابریم شاید
یه خورده بارونیم حالا بُغضی داره دائم
چشات وقتی که غم داره شبه ،
مهتاب وکم داره تنت یه کفتر خسته اس لبِ بومی رو کم داره
همش این پا واُون پا کرده دل عُمری واسه گفتن
حالا دیگه فقط فردا رو ، کم داره !؟
شعر دخترانه هوای ابری
امشب
هوا پس است
رعد و برقی است در من
دلیل این همه بارش بی گدار را فهمیدم
تُشَک من ابریست
هوای دل من هم….
شعر ناب درباره هوای ابری
ای فصل باباران ما برریز بر یاران ما
چون اشک غمخواران ما در هجر دلداران ما
ای چشم ابر این اشکها میریز همچون مشکها
زیرا که داری رشکها بر ماه رخساران ما
این ابر را گریان نگر وان باغ را خندان نگر
کز لابه و گریه پدر رستند بیماران ما
ابر گران چون داد حق از بهر لب خشکان ما
رطل گران هم حق دهد بهر سبکساران ما
بر خاک و دشت بینوا گوهرفشان کرد آسمان
زین بینوایی میکشند از عشق طراران ما
این ابر چون یعقوب من وان گل چو یوسف در چمن
بشکفته روی یوسفان از اشک افشاران ما
یک قطرهاش گوهر شود یک قطرهاش عبهر شود
وز مال و نعمت پر شود کفهای کف خاران ما…
شعر از : مولانا
شعر عاشقانه هوای بارانی
حرفی برای گفتن ندارم
مثل تمام مترسک ها!!!
آدم برفی ها!!!
لانه های خالی لک لک ها!!!
من پاسبان شهری بی صدا هستم
اینجا همه چیز آرام است!!!
حتی کلاغ ها هم قارقار نمی کنند
جغدها هم
خبری از آهنگ دل انگیز بلبل ها نیست
دلم مثل طوطی جفت مرده
گوشه قفس سینه ام کز کرده
دلم برای دلم می سوزد
خالی از هر شور و شعر و شوق!!!!
شاید تقصیر هواست
این روزها ، هوا سرد و دلگیر است
ابری ، بی خورشید و بی باران!!!!!
شعر جهان با مضمون هوای ابری و ابر
بوسههایم ابری میشوند
و پشت سرت
آسمان، آسمان فرو میریزند
و مثل پرستویی
کنار پنجره اتاقت میخوابند و
سراغت را میگیرند
هر جا که بوی تو باشد
همان جا فرو میریزند
بوسههایم نیز مثل خودم
نه مادر دارند، نه وطن
و نه کسی که غمخوارشان باشد
بوسههایم تکه ابری بی مرزند
و گردباد سبز عشق
که یکسر سراغ تو را میگیرند
اگر شبی زمستانی و یخبندان
صدایی از پشت در خانهات شنیدی
بدان بوسههای من است
که دارد در خانهات را میکوبد
لطیف هلمت
شعر زیبا در مورد هوای پر ابر
یاد تو هرشب در این دل باز مهمان می شود
در هوای ابری دل عشق باران می شود
هرکجا باشم چو آنجا نیست احساسی ز تو
کبریای این جهان یکباره زندان می شود
عاقلان ار معرفت یابند چیزی داده اند
آری هر عاقل برای عشق نادان می شود
یوسفا چون تو به جان آیی چه غوغایی شود
از قدم هایت چه زندان ها گلستان می شود
عشق تو روحی دگر را می دمد در جان من
بذر تو آید اگر، این خاک بستان می شود
من که می دانم تو می آیی تو شمس پشت ابر
چهره ی گریان دل ها باز خندان می شود
شعر نو و سپید در مورد هوای ابری و ابر
آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
ابر با آن پوستین سرد نمناکش
باغ بیبرگی، روز و شب تنهاست
با سکوت پاک غمناکش
ساز او باران، سرودش باد
جامهاش شولای عریانیست
ور جز اینش جامهای باید،
بافته بس شعله زر تارِ پودش باد…
شعر از : مهدی اخوان ثالث
شعر زیبای عاشقانه هوای ابری
خوب هم که باشی،
سوسوی چراغ های شهر
در هوای ابری غروب دلتنگت می کنند
خورشیدِ رفته و ماهِ نیامده دلتنگت می کنند
به تمام حوصله ات دست درازی می کنند
چه تو بخواهی چه نه
چه در فکرش باشی چه نه
چه خوب باشی چه نه
تفاوتی نیست…
تا خورشید پی کارش رود
تا مهتاب بیاید و بتابد
به ناچار به نقطه ای،
چراغی،
آسمانی و یا به کسی می نگری
می نگری اما نمی بینی
چشمانت در گذشته جا مانده اند
چند ثانیه گیج و سر در گم…
مبهوت خاموشی درخشش خورشیدت
محو پیدایی سپیدی مهتابت
دست افکارت در حنا
چشم هایت پی خیال
جسمت بی تعادل و بی اختیار…
… همین چند ثانیه
همین چند ثانیه ی مدهوشی
در همین ثانیه های دلتنگی
صدایی،
نیرویی،
ضربانی در تو میتپد!
دلت با تاپ و توپ به جنگ افکارت میرود
آنقدر می تپد و می تاپد و می توپد
تا چشمانت را با خود به غنیمت باز گرداند
دیده بصیرت به تو می بخشد
دیگر همه چیز برایت دلنشین می شود
حتی همین هوای ابری خیابان های رو به غروب شهر
تو خوبی
هوا خوب است
غروب هم ای…
باشد قبول، غروب هم خوب است
اصلا هر چه هم نبود،بگذار نباشد به درک
دل که باشد کفایت میکند به تمام نداشته ها
شعر غمگین روز جمعه | ۵۰ شعر عاشقانه و سوزناک در مورد غروب جمعه
یه شعر برای عشقم : مجموعه ای از اشعار زیبا در وصف عشق و عاشقی
دیدگاه ها