دلگرم
امروز: دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۴۰۴ برابر با ۱۸ محرّم ۱۴۴۷ قمری و ۱۴ ژوئیه ۲۰۲۵ میلادی
شعر: ناآگاهی معصوم و درس های فراموشی
زمان مطالعه: 4 دقیقه
شعری عمیق درباره رابطه پدر و دختر در سایه بیماری آلزایمر و تأثیرات آن بر زندگی.

اشعار احساسی و عمیق در وصف ناملایمات زندگی

بخش اول: ناآگاهیِ معصوم
کودک بود،
نمی دانست که پشتِ چین های پیشانیِ پدر،
طوفانی خفته است
نه می خواست بفهمد
چرا دست های پدر،
گاهی حتی نامِ او را فراموش می کنند.

بخش دوم: مهمانِ ناخوانده
هفت ساله که شد،
مهمانِ سردی به خانه آمد:
آلزایمر
عکاسِ بی رحمی که
یکی یکی قاب ها را خالی کرد
و پدر،
پشتِ مهِ بی خاطره، آرام آرام
ناپدید شد.

بخش سوم: سکوتِ شکسته
پدر! منم…
دخترت…
اما چشم های تو،
قفلِ نگاهِ بیگانه را به یاد داشت
نه آغوش مرا.
خنده هایم
در گلو ماندند،
مثل بغضی در دهلیزِ سردِ بیمارستان.

بخش چهارم: وداعِ ناتمام
مادر گفت: "تقدیر است..."
ولی داسِ مرگ،
نه تنها پدر،
که آخرین یادمان را هم درو کرد.
پدر رفت
بی خداحافظی،
بی ردپا،
به سرزمینی که
حتی خوابش را هم یادم نمی آید.

بخش پنجم: سوگِ هجده سالگی
حالا دختر،
هجده ساله ست
با دلی که سال ها غم در آن جا خوش کرده،
بر کاغذ پدر را می نویسد
شاید اگر بود،
رنگِ جهان فرق می کرد...

بخش پایانی: درسِ فراموشی
آلزایمر یاد داد:
زندگی همیشه مهربان نیست،
اما باید ادامه داد...
پدر رفته
اما من
هر روز
در آینه،
نگاهِ گمشده ات را صدا می زنم.

شاعر شیوا نره ای

separator line

شعر کوتاه دعا برای دوست

شفای دیگری از او بخواهیم
شفای عاجلی از او بخواهیم
خداوند داده است، هم درد و درمان
شفای دوست خود، از او بخواهیم
...
سلیمان بوکانی حیق

شعر ناملایمات زندگی

شعر در وصف هندوانه و تابستان

هندوانه
بهاره
تابستانه
خنک کننده
ویتامینه
آوثه
سالمه
بی عارضه
کاهش دهنده وزنه
ضدقنده
ضدسرطانه
التهاب نداره
شادی آوره
نوش جون، هندونه
دعا کن، مردونه!

شاعر محمدبختیاری مرکیه

separator line

شعر احساسی و عاشقانه برای حال خراب

میبینی حال خرابم را
نمی کنی درمان آن را

میکنم شکایتت را
تا بیابی حالم را

به کی برم شکایتم را
به خودت که می بینی حالم را

خدایا
نکن با من نامهربانی
که بنده ضعیفم
بکن خوب حالم را
که تو بخشنده و مهربانی

شاعر سعید علیزاده

separator line

شعر درباره کودک کنکور

تا یادم است من کودک کنکور بودم
حال دلم بد باشدم مجبور بودم

باید خودم را میکشیدم خط بالا
من آدم آینده ی پر نور بودم

در راه این جنگ بدون تیر و آهن
جا میزدم قطعا کفن بر گور بودم

حالا اگر اغراق هم باشد ولیکن
بر جان و بر جان کندنم مغرور بودم

در زندگی رنج و غمم بسیار بوده
من با خیال این هدف مسرور بودم

گاهی سرم بر دار کنکورم فدا شد
در جنگ و در جنگاوری منصور بودم

گاهی تمام روز من با گریه سر شد
من برتنش های روان مشهور بودم

همچنین بخوانید:
شعر زندگی | گلچینی از زیباترین اشعار درباره زندگی

شعر زندگی | گلچینی از زیباترین اشعار درباره زندگی

زندگی چیزی است بزرگتر از افزایش سرعت و گذران تند لحظه‌ها ... دلگرم ناب ترین اشعار را با مفهوم زندگی برایتان تهیه و گردآوری کرده است .

گاهی هم اما در میانش شعر گفتم
من عاشق خلق گل منثور بودم

شش ساعتم گر پای درس و امتحان بود
باقیِّ ساعت در دل گنجور بودم

هر صفحه از برگ کتابم غرق شعر است
آری برای شعر ها مقهور بودم

گر خاک من با خون اشک و گریه تر شد
با آن همه دلمردگی ، پر شور بودم

چون سرو سبزم با لب خندان همیشه
ورنه مثال وصله ی ناجور بودم

آری خلاصه این شد و گاهی هم آن شد
گاهی شدم اینجور و گه آنجور بودم

اما گر این بالا نبودم ، تن کفن بود
گفتم که بر جان کندنم ، مغرور بودم

شاعر نازنین راضی

separator line

شعر در مورد درد دیگر آزاری

من حریف مکرو کین دیگر آزاران نی ام
چونکه باید همچو آنان باشم و من آن نی ام
دیگر آزاری همان دردیست که درمانی ندارد
و تنها درد روح ماست که آرامی ندارد
ولی آنان ندانسته زخود بیزارو از خود میگریزد
و عاقلتر کسی باشد که از آنان گریزد
آنان که به جستجوی عیب دگران راه بپویند
معیوبتر از خویش نجویند
دیر است بگو دست بشویند و این راه مپویند
چون فهم همین نکته که بیماریشان مزمن و درمان نپذیرند
برهرکه چنین است ، بسیار گران افتد و دیر است
بگو دست بشویند و این راه مپویند

شاعر فریده مرادی

separator line

شعر کوتاه عاشقانه و رمانتیک

شب تاریکم را پگاه کردی ای خورشید من
خروشیدم سحر گاه به شوق ستایش تو
عشق تو چو زلف ، حلقه زده در گوشم
از خالق خواهم کز من بستاند به تو افزاید

 شاعر محمود قیامی

separator line

 

۳ دیدگاه

شما هم می توانید نظرات خود را ثبت کنید

دوست | ۲ هفته پیش
سلام ، فقط گریه میکنم بدون صدا ، برای گلها ؟!
0
0
دوست | ۲ هفته پیش
سلام ، فقط گریه میکنم بدون صدا
0
0
سمیه پرن | ۱ ماه پیش
سلام خانم شیوا نره ای
وقتی شعرت را خواندم
به یاد ۲۶ سال پیش افتادم که برای اولین بار دیوان فروغ را خواندم
همان احساس در درنم زنده شد
خیلی زیبا بود
انگار فروغ دوباره شعر جدیدی گفته
0
3

hits