دلگرم
امروز: دوشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ برابر با ۱۹ ذو الحجة ۱۴۴۶ قمری و ۱۶ ژوئن ۲۰۲۵ میلادی
وزن های پرکاربرد شعر فارسی
زمان مطالعه: 4 دقیقه
آشنایی با وزن های عروضی پرکاربرد در شعر فارسی و نمونه هایی از اشعار شاعران بزرگ

آشنایی کامل با وزن های پرکاربرد شعر فارسی

همان گونه که گفتیم، با کنار هم قرار دادن ارکان عروضی و تغییر چیدمان هجاها، می توان اوزان بسیاری را ساخت که البته تنها تعدادی از آن ها مطبوع شنونده قرار می گیرند. اوزان شعر فارسی از سیصد وزن تجاوز نمی کنند و نیز شاید بتوان گفت که در میان آن ها بیش از پنجاه وزن به صورت عام وجود ندارد. وزن های معروف شعر فارسی که محمدکاظم کاظمی در کتاب روزنه آن ها را فهرست کرده است، در ذیل آورده شده اند.

مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن
عمری ست تا من در طلب هر روز گامی می زنم
دست شفاعت هر زمان در نیک نامی می زنم
(حافظ)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
ای درختِ معرفت، جز شکّ و حیرت نیست بارت
یا که من باری ندیدم، غیر از این بر شاخسارت
(مهدی اخوان ثالث)

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
تمام خاک را گشتم به دنبال صدای تو
ببین، باقی است روی لحظه هایم جای پای تو
(یوسفعلی میرشکاک)

مفاعیل مفاعیل مفاعیل مفاعیل
بیایید، بیایید که گلزار دمیده است
بیایید، بیایید که دلدار رسیده است
(مولوی)

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلاتن
دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
رخ فرسوده زردم غم صفرای تو دارد
(مولوی)

مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن
نه هیچ گردم از قفا، نه هیچ در برابرم
در این سفر پگاه تر سوار شد برادرم
(علی معلم دامغانی)

مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن مفاعلاتن
زهی چمن ساز صبح فطرت ، تبسّم لعل مهرجویت
ز بوی گل تا نوای بلبل، فدای تمهید گفت وگویت
(بیدل)

متفاعلن متفاعلن متفاعلن متفاعلن
به خیال چشم که می زند قدح جنون دل تنگ ما
که هزار میکده می دود به رکاب گردش رنگ ما
(بیدل)

فعولن فعولن فعولن فعولن
سلامی چو بوی خوش آشنایی
بدان مردم دیده روشنایی
(حافظ)

مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن
دامن از من کشیدی ای سرو سیمین تن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
(رهی معیری)

مستفعلن فع مستفعلن فع
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
(حافظ)

مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات
زد نفس سر به مُهر صبح ملمّع نقاب
خیمه روحانیان کرد معنبر طناب
(خاقانی)وزن شعر

مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن
سرو چمان من چرا میل چمن نمی کند
همدم گل نمی شود یاد سمن نمی کند
(حافظ)

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم
(حافظ)

فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
(حافظ)

مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن
راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد
شعری بخوان که با او رطل گران توان زد
(حافظ)

مفعول مفاعیل مفعول مفاعیل
با دوست مگو رازی هرچند امین باشد
شاید ز برون در دشمن بکمین باشد
(فیض کاشانی)

فاعلن مفاعلن فاعلن مفاعلن
آه می کشم تو را با تمام انتظار
پُر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار!
(علی رضا قزوه)

فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن
عالم گرفتاری ، خوش تسلسلی دارد
جوش ناله زنجیر، باغ سنبلی دارد
(بیدل)

فاعلن فاعلن فاعلن فع
تیغ مردان خورشید در مشت
کورسوی شب تیره را کشت
(قیصر امین پور)

فعولن فعولن فعولن فعل
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرد
(فردوسی)

مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
وقت است تا برگ سفر بر باره بندیم
دل بر عبور از سدّ خار و خاره بندیم
(حمید سبزواری)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
ای خداوندان مال! الاعتبار، الاعتبار
ای خداخوانان قال! الاعتذار، الاعتذار
(سنایی)

فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
بشنو این نی چون شکایت می کند
از جدایی ها حکایت می کند
(مولوی)

مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل
به گرد عالم از فرهاد رنجور
حدیث کوه کندن گشت مشهور
(نظامی)

مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است
(منوچهری)

مفعول مفاعلن مفاعیل
من با تو حدیث بی زبان گویم
وز جمله حاضران نهان گویم
(مولوی)

مفعول فاعلات مفاعیل
شب رفت و صبح دید که فرداست
پلکی زد و ز خواب به پا خاست
(سهیل محمودی)

مفعول فاعلات مفاعیلن
برخیز ای شهامت زندانی
ای قصّه گوی بی سر و سامانی
(قادر طهماسبی)

مفعول فاعلات مفاعیل فع
شاید که حال و کار، دگرسان کنم
هرچ آن به است، قصد سوی آن کنم
(ناصرخسرو)

فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات
نعره زد عشق که خونین جگری پیدا شد
حسن لرزید که صاحب نظری پیدا شد
(اقبال لاهوری)

مفتعلن فاعلات مفتعلن فع
بر سر آنم که گر ز دست برآید
دست به کاری زنم که غصه سر آید
(حافظ)

مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات
آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را
خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را
(قادر طهماسبی)

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات
بر این کبود غریبانه زیستم چون ابر
تمام هستی خود را گریستم چون ابر
(مشفق کاشانی)

separator line

 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits