مفهوم فرار مغزها
واژه "Brain" بهمعنی مغز، متفکر و نخبه و "Drain" بهمعنی خشکاندن، خالی کردن، تحلیل بردن و زهکشی کردن است.
همانطور که زهکشی به خارج کردن آبهای کشاورزی اطلاق میشود، فرار مغزها نیز باعث بیرون رفتن مغزها یا نخبگان از یک سرزمین میشود.
واژه فرار مغزها افزون بر مهاجرت نخبگان و متخصصان تداعیگر نوعی اجبار نیز هست.
Drain بهمعنای خشک شدن زمین، نشانه حالتی از جبر طبیعی است که مهاجرت را برای بقا و زندگی ناگزیر میسازد.
مهاجرت در مفهوم عام یعنی ترک سرزمین اصلی و ساکن شدن در سرزمین دیگر بهطور دایم یا موقت.
فرار مغزها، فرار سرمایههای نیروی انسانی است که با صرف هزینه بهدست آمدهاند.
معمولاً جامعه به تخصص، دانش و مهارت فنی این نیروها نیاز دارد، اما این نیروها به دلایل مختلف مهاجرت دائمی یا نیمهدائمی به کشورهای دیگر را ترجیح میدهند.
اصطلاح فرار مغزها مربوط به دوره پس از جنگ جهانی دوم است؛ زمانیکه شکاف تازهای میان کشورهای پیشرفته و درحال گذار پدید آمد و بهرهبرداری از امکانات و منابع در کشورهای توسعهیافته مطرح گردید.
در آن زمان کشورهای در حال توسعه به تعداد وسیعی از عناصر متخصص دست یافتند و در عین حال به این نیروها نیز نیازمند بودند، ولی بنا به دلایلی آنان را به نفع کشورهای توسعهیافته از دست میدادند.
فرار مغزها بهطور جدی تنها پس از دهه 40 میلادی در کشورهای توسعهیافته مشاهده شد.
علل فرار مغزها
علل بحران فرار مغزها بیشتر به مسایل و مشکلات داخلی و جاذبهها و امکانات کشورهای خارجی مربوط است. این دلایل عبارتاند از:
- بحران بیکاری در کشور مبدأ و امکانات اشتغال در کشور مقصد. همچنین تبعیض در استخدام افراد باتجربه و بامهارت نسبت به افراد غیرمتخصص و کم مهارت و نبود احترام نسبت به آنان؛
- عدم امنیت اقتصادی، تورم بالا، درآمد پایین، مشکلات اقتصادی و شکاف بین کشورهای درحال توسعه و توسعهیافته؛
- بحران فقر و نابرابریهای اجتماعی و شکاف طبقاتی؛
- عدم توجه سیاستگذاران به منابع انسانی رده بالا و متخصص؛
- بحران سیستم آموزشی، عدم امکانات تحصیلی لازم برای رشد، شکوفایی و بهکارگیری استعدادهای درخشان؛
- عدم امکانات تحقیقی، فعالیتهای علمی و شرایط لازم برای بالا بردن سطح مهارت؛
- بحران هویت و از خودبیگانگی در ابعاد فرهنگی بر اثر سرخوردگیهای اجتماعی؛
- بیثباتی سیاسی و اجتماعی در کشور، وقوع بحرانهایی از قبیل جنگ، قتلهای زنجیرهای و عدم وجود فضای سیاسی باز؛
- پایین بودن سطح حقوق استادان و متخصصان کشور در مقایسه با تخصصشان؛
- نارساییهای مالی و اداری در زمینه حقوق و تناسب آن با مدرک؛
- گزینشهای عمدتاً غیرتخصصی و فقدان شایستهسالاری؛
- استفاده ابزاری از تحصیلکردگان در مسائل سیاسی کشور؛
- کمبود امکانات علمی و تخصصی در کشور؛
- کاهش امنیت اجتماع و افزایش فسادهای اجتماعی؛
- ساختار سنتی حاکم بر کشورهای جهان سوم؛
- عوامل خارجی
یکی از عوامل پدیده "فرار مغزها" توسعه فناوری در حوزه ها و عرصه های گوناگون، به ویژه صنعت و فراهم بودن وسایل و ابزار تحقیق و پژوهش در برخی کشورهاست
که موجب شده افراد متخصص از سراسر جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، به سوی این کشورها سرازیر شوند و از نظر نیروی انسانی نوعی عدم تعادل میان این کشورها برقرار شود، به گونه ای که هزینه آموزش را کشورهای مبدأ می پردازند و بهره وری از نیروهای مستعد و خلّاق انسانی را کشورهای مقصد بر عهده دارند.
بنابراین، بخشی از هزینه های آموزشی و تربیت نخبگان را کشورهای مقصد به عنوان دستمزد و هزینه تحقیق به نخبگان سایر کشورها می پردازند؛ همین شکاف و فاصله درآمدها از جمله عوامل مهم جذب نخبگان از سایر کشورهاست.
علاوه بر سطح بالای دستمزدها، که عامل مهم جذب به شمار می رود، کیفیت و سطح زندگی از لحاظ امکانات رفاهی، که معمولاً تفاوت فاحشی میان کشورهای پیشرفته و در حال توسعه دارد، از جمله عوامل جذب است.
اساسا تسهیلات ویژه ای برای محققان و متخصصان و نیروهای نخبه علمی در کشورهای پیشرفته در نظر گرفته شده است که متأسفانه در جهان سوم و کشورهای در حال توسعه، یک محقق و نخبه علمی سالیان دراز باید توان و وقت خود را صرف تهیه مسکن و مایحتاج زندگی خود کند.
بنابراین، اجمالاً یکی از عوامل مهم خارجی در فرار و جذب نخبگان کشورهای در حال توسعه و جهان سوم به کشورهای توسعه یافته، موقعیت برتر کشورهای صنعتی می باشد.
پیامدهای فرار مغزها
فرار مغزها یکی از آسیبهای اجتماعی است که پیامدها و آثار سوئی برای کشور مبدأ بهدنبال دارد. از جمله مهمترین این پیامدها عبارتاند از:
- تشدید مسائل و مشکلات اقتصادی از قبیل رکود، بیکاری، فقر، اختلاف طبقاتی، تورم، عقبماندگی و شکاف اقتصادی هرچه بیشتر با کشورهای توسعه یافته و در یک کلام بههم خوردن هرم جمعیتی نیروی کار؛
- محروم ماندن اقتصاد از کارآمدی صاحبان اندیشه و تضعیف کارایی مدیریتی کشور؛ نقش مدیریتی این نیروهای متخصص ارزشی است که کشور مبدأ آن را از دست میدهد؛
- اتلاف منابع کشور و هدر رفتن سرمایه و هزینههای صرف شده برای آموزش آنان؛ خروج نیروی متخصص از یک طرف صدور سرمایه محسوب میشود و از طرف دیگر این بازده این سرمایه صادراتی به کشور برنمیگردد؛
- استفاده کشورهای مهاجرپذیر از نیروی متخصص آماده بهکار بدون صرف هزینههای مربوط به آموزش و مهارت آنان؛
- ضعف بنیه علمی و تکنولوژیکی کشور؛ چراکه فرار مغزها به از دست دادن نیروهای متخصص علمی و نخبگان اجتماعی میانجامد؛
- تشدید فرایند صنعتی شدن و رشد تکنولوژیک و علمی کشور مقصد؛ فرار مغزها به خودی خود همچنین تأثیری نیز بر فرایند صنعتی شدن و رشد تکنولوژیک و علمی کشور میتواند داشته باشد.
- فرار مغزها به خودی خود روند خروج متخصصین را تشدید میکند؛ چرا که هم از نظر روانی زمینه را برای جداشدن از میهن آماده میکند و از طرف دیگر در کشور مقصد زمینههای مساعدتری را برای افراد بعدی فراهم میسازد.
- تضعیف وجهه نظام در سطح بینالمللی و کاهش مشروعیت آن.
مغزها یا نخبگان جامعه مهمترین و استراتژیکترین سرمایههای ملی محسوب میشوند که خلأ وجود آنان میتواند زمینهساز بحران مشروعیت نظام بوده و بهدنبال آن تشدید روند توسعهنیافتگی را بهدنبال آورد.
فرار مغزها بهلحاظ سیاسی و بینالمللی چهره کشور مبدأ را در نظر خارجیها بد جلوه میدهد؛ چرا که فرد مهاجر ممکن است برای توجیه مهاجرت خویش تصویری از کشور خویش بیان نماید که ممکن است خلاف واقع باشد.
همچنین این تصویر نادرست در ذهن افرد داخل جامعه نیز ممکن است پدید آید و تصویری بد از جامعه خویش داشته باشند.
عوامل جاذب نخبگان
عواملی نیز می تواند در عدم جذب نخبگان به خارج و به عکس، جذب آنان به داخل کشور مؤثر باشد. این عوامل و زمینه ها عبارتند از:
- پیوند اصیل خانوادگی، انسجام اجتماعی، حفظ بافت و انسجام خانوادگی؛
- عضویت در گروه های دینی، ملی، نژادی و سیاسی داخلی؛
- ازدواج و اشتغال و وجود شغل مناسب با حرفه فرد در داخل؛
- آموزش متناسب با نیازها در کشور مبدأ و استفاده از مهارت فنی و دانش و تخصص افراد؛
- ثبات و تعادل ساختاری، امنیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فقدان ناامنی های اجتماعی؛
- فضای باز سیاسی اجتماعی، فرهنگی و امکان مشارکت اجتماعی و ثبات اقتصادی و... .
دیدگاه ها