دلگرم
امروز: جمعه, ۲۸ دی ۱۴۰۳ برابر با ۱۶ رجب ۱۴۴۶ قمری و ۱۷ ژانویه ۲۰۲۵ میلادی
قصه کودکانه هدیه شگفت انگیز تولد رایان تصویری
2
زمان مطالعه: 5 دقیقه
مطمئنا همگی به دنبال پیدا کردن داستان کودکانه برای فرزندانتان هستید که هم حس خوبی به آنها منتقل کنید و هم خواب آرامی را به کودکانتان هدیه دهید. پس در دلگرم با ما همراه باشید .

داستان تصویری هدیه شگفت انگیز تولد رایان برای کودکان

درست یک هفته به تولد رایان باقی مونده بود. رایان از مدتها قبل روزهای باقی مونده به تولدش رو توی تقویم علامت می زد. حالا به آخرین هفته رسیده بود و درست چند روز بعد تولد رایان بود.. رایان خیلی خوشحال و هیجان زده بود دل توی دلش نبود که این چند روز هم بگذره..

قصه کودکانه

موقع صبحانه رایان با هیجان گفت:” مامان فقط یک هفته تا تولدم باقی مونده!” مامان خندید و گفت:” اره عزیزم ..هدیه تولدت هم یک هدیه باورنکردنیه! مطمینم که از دیدنش خیلی خوشحال میشی..”

قصه بچگانه

چشمهای رایان از خوشحالی برق زد و با خودش فکر کرد” یعنی هدیه تولدم چی می تونه باشه؟!”

شش روز به تولد مونده بود رایان هر روز توی رویاهاش به کادوی تولد شگفت انگیزی که قرار بود بگیره فکر می کرد.

رایان در حالیکه ششمین روز رو توی تقویمش ضرب در می زد با خودش فکر کرد” شاید هدیه تولدم دو تا بال شگفت انگیز باشه که باهاش بتونم مثل پرنده ها توی آسمون پرواز کنم !” و غرق در رویای پرواز توی آسمونها شد..

قصه تصویری

روز بعد رایان پنجمین روز باقی مونده رو هم توی تقویم ضربدر زد و با خودش گفت:” شاید یک کیک شگفت انگیز در انتظارم باشه ! یک کیک خیلی بزرگ و باورنکردنی به بزرگی یک خونه!” بعد توی رویاهاش خودش رو کنار کیک غول پیکرش تصور کرد..

قصه

روز چهارم رایان باز هم غرق توی رویاهاش بود. اون با خودش فکر کرد اگر هدیه تولدش یک موشک فضاپیما باشه تا بتونه به ماه سفر کنه واقعا هیجان انگیزه! اون همیشه عاشق کهشکشان و ماه و سیاره ها بود و حالا می خواست هدیه رویایی اش رو اینجوری تصور کنه ..

داستان کودکانه

روز سوم وقتی که رایان داشت توی تقویم یک روز دیگه رو هم علامت میزد با خودش گفت:” کاش هدیه تولدم چیزی باشه که باهاش بتونم به اعماق دریاها شنا کنم ! درست مثل ماهی ها.. اگر هدیه تولدم کفش و لباس غواصی باشه عالی می شه..”

داستان کوتاه

حالا فقط دو روز به تولد رایان مونده بود. اون همچنان به هدیه شگفت انگیزی که مامان گفته بود فکر می کرد. رایان دومین روز رو هم توی تقویم علامت زد و باخودش فکر کرد ” شاید هم هدیه تولدم یک کفش فوتبال جادویی باشه که باهاش بتونم هزار تا گل بزنم !” آخه رایان عاشق فوتبال بازی کردن بود و یک کفش جادویی می تونست خیلی هیجان انگیز باشه ..

داستان تصویری

حالا فقط یک روز به تولد رایان باقی مونده بود و رایان هنوز هم می تونست به رویاپردازی هاش ادامه بده ..

اون در حالیکه آخرین روز رو توی تقویم خط می زد با خودش فکر کرد ” راستی کلید یک صندوقچه گنج هم خیلی هیجان انگیزه ! درست مثل توی کارتونها..”

داستان

اون شب رایان خیلی هیجان زده بود و به سختی خوابش برد.

بالاخره روزی که رایان از مدتها قبل منتظرش بود از راه رسید و رایان زودتر از همیشه با شوق و هیجان از خواب بیدار شد. مامان با دیدن رایان با مهربونی بغلش کرد و گفت ” تولدت مبارک عزیزم .. فکر کنم هدیه تولدت هم الان از راه برسه..” همون موقع صدای زنگ در خونه به صدا در اومد و رایان با ذوق جلوی در رفت و در رو باز کرد..

داستان شب

رایان چیزی که میدید رو باور نمی کرد. جلوی در دایی سینا ایستاده بود که از سفر برگشته بود. دایی سینا بهترین دوست و همبازی رایان بودکه رایان عاشقش بود و مدت خیلی زیادی بود که به خاطر سفر کاری دایی همدیگه رو ندیده بودند و دلشون برای هم خیلی تنگ شده بود.

قصه شب

رایان با چشمهایی که از تعجب گرد شده بود فریاد زد : ” دایی جووون!” و خودش رو توی بغل دایی سینا انداخت. دایی محکم رایان رو بغل کرد و توی هوا چرخوند و گفت:” تولدت مبارک رایان! همه سعیم رو کردم که روز تولدت کنارت باشم ..” رایان خندید و گفت:” این بهترین و باورنکردنی ترین هدیه تولدم بود.. ”

داستان آموزنده

دایی سینا با خنده گفت:” امروز روز تویه ! من آماده ام که هر کاری که دوست داری رو تو روز تولدت با هم بکنیم .. حالا چی دوست داری؟”

رایان به همه رویاهایی که توی چند روز گذشته ساخته بود فکر کرد . اون مطمین بود که در کنار دایی سینا می تونه شبیه همه اونها رو تجربه کنه ..فوتبال بازی کنه، شنا کنه، کایت سواری کنه و ..

قصه آموزنده

بعد با خنده گفت:” آخ جووون … یک عالمه فکر هیجان انگیز توی سرم دارم که دوست دارم با هم انجام بدیم”و اینطوری بود که روز تولد رایان با حضور دایی خاطره انگیز و باور نکردنی شد ..

separator line

حتماً بخوانید:
داستان تصویری هیولا کوچولو نمی خواد بخوابه برای کودکان

داستان تصویری هیولا کوچولو نمی خواد بخوابه برای کودکان

تعریف کردن قصه کودکانه برای کودک می تواند باعث رشد تفکرات و ذهن او شود. داستان می تواند باعث رشد تخیلات ذهنی کودک شود و آثار مثبتی بر تفکرات کودک…


این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (2 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits