دلگرم
امروز: یکشنبه, ۰۳ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۲ رمضان ۱۴۴۶ قمری و ۲۳ مارس ۲۰۲۵ میلادی
گزیده ای از فلسفی ترین و سردترین اشعار عاشقانه
زمان مطالعه: 5 دقیقه
شعر فلسفی عاشقانه - شعر عاشقانه عارفانه - شعر عارفانه خاص - شعر فلسفی عاشقانه سنگین - شعر عاشقانه فلسفی کوتاه - شعر عارفانه درباره زمستان

گلچینی از عاشقانه ترین شعرهای زمستانی

 

برف که می بارد دلم انگار
از عمق یک خاطره می گوید
در خستگی های زمین غلتان
در سادگی ها غنچه می پوید

هنگام برف این دانه های سرد
با خود هزاران حرف می بارد
در بستری از لایه های سخت
گویی که او الماس می کارد

با رقص های تندِ باد این بار
صدها ستاره بر زمین آمد
بر سرنوشتش خوب آگاه است
خود را نشان دلبری داند

هر دانه ی برفی که می لغزد
شعری و صد قصه نهان دارد
دلتنگی یک آسمان بر دوش
وین بغضها را بر زمین بارد

مبهوت بر کج راه های برف
ناگه نگاهم خیره شد بر زاغ
او یکه و تنهاست بر یک بام
با حسرت دلتنگیش از باغ

پوشال های لانه ی قمری
از هم گسست و باز شد در برف
آن دو ولی چتری شدند بر هم
عشقی که گرمابخش شد بر برف

آری حدیث قصه های برف
در خود هزاران راز پنهان است
من را به وجد شاعری اما
شاید کسی در برف گریان است.....

شاعر نیلوفر نیک نهاد

جملات فلسفی عاشقانه از بزرگان - شعر عاشقانه عارفانه مولانا - شعر عارفانه شهریار - فلسفی عاشقانه سنگین - متن عاشقانه فلسفی کوتاه - شعر عارفانه درباره خدا - شعر عاشقانه شاملو برای آیدا - متن فلسفی عاشقانه برای همسر

شعر فلسفی درباره سردی زمستان

مزن بلبل دگر نغمه
زمستان سخت سوزان است
تو در صلحی و آرامش
ولی بیرون طوفان است
درون بسترت بنشین
که سرما ناجوانمردست
خبر داری از گلها؟
چگونه پای در خاک است
مزن آواز سرمستی
ز بنیان سردی و درد است
نمی دانی چه ها کرده
که رخسار زمین زرد است
بمان در پوستین خود
هوا بد جور در جنگ است
چگونه شرح دهم آن را
تمامش حرص و نیرنگ است

شاعر منصور نصری

separator line

شعر کوتاه عاشقانه ی زمستانی

سردی نفس هایت
آغاز فصلی
در سردینه های
زمان را
به درازا نشسته است

شاعر رقیه کاظمی

separator line

شعر عارفانه در مورد سرمای زمستان

شیشه ای
خورد به سنگ
پنجره ای باز نشد
فصل یخبندان بود
برفها باریده
دستها یخ زده بود
پشت آن پنجره ها
سایه ای
از سرما می تابید
آه ز سرمازدگی
نه صدایی نه نگاهی
قصه ای زمزمه ای
هیچ آغاز نشد
پنجره ای باز نشد

شاعر بیژن سقائیان

شعر زمستانی غمگین

separator line

شعر عاشقانه فلسفی کوتاه

دانه دانه برف می‌بارد
بر تبِ لیوان چای،
من چه غم دارم
که گه در زیر برف لرز و
گهی تب می‌کنم
با طعم چای

هومن نظیفی

separator line

شعر فلسفی عاشقانه سنگین

هوا سرد و ز آسمان خبری نیست
گشته دلم تنگ و ز آن غزلی نیست
نه روی برف و نه یک جوی روان
پاییز تا بهاران ، ز باران خبری نیست

شاعر مهران فدائی

separator line

 شعر عارفانه درباره زمستان

فصل سرما چو نرگس آمدی

شب یلدا با فال حافظ آمدی

فصل انگور با جام می آمدی

با عشق و عشوه و ناز آمدی

وقت سفر با دست پر آمدی

با دل شیرین و خوش آمدی

شاعر سجاد محمودی فر

separator line

شعر عارفانه خاص درباره زمستان

زمستان می‌رسد
سرما درون و سوز بیرون
می زند قندیل دندانم
کسی هم نیست گویا در اجاق نیمه جان کلبه ی چوبی
چرا دیوانه سر، بی بال و پر بر کوبه میکوبی؟
نمیدانی مگر کس نیستی هشیار
در این زمهریر سنگ دل کس نیستی بیدار

هوا بس ناجوانمردانه سرد است
اقبال من و خفتن در این بیداد؟
آیا کدخدا مرده است ؟

اما درنگی
گویی ندایی آمد از روزن
تو را می پرسد او نام و نشان
شاید که میداند
در این بیگانه دوران
رنج این راه گران جز آشنایی
یا که جز گم کرده راهی
تاب کی آرد؟
درودی ده...
سرت را از گریبان اندکی بیرون بیاور تا مگر شاید
تو را بشناسد آن پیر خراباتی
و در را زود بگشاید
که سرما سخت سوزان است
اما او چراغی گرم و جامی نیکتر آماده دارد بهر مهمانان ناخوانده
نگاه مهربانش را
و لبخندی که از دل میزند، یک امر معمول است
او در انتظار عابر گم کرده ره
یا پاخور هر روزه میماند
و میداند
که سرما سخت سوزان است

 شاعر آرش مسرور

پی نوشت: با الهام از شعر زمستان زنده یاد اخوان ثالث و به یاد عمو جعفر دوست داشتنی که همیشه با شور و عشق، آن را از حفظ برایم میخواند و تفسیر میکرد

separator line

شعر فلسفی عاشقانه در وصف زمستان

زمستان،
با آغوشی از برف و یخ،
در دل شب‌های بلند خود نجوا می‌کند.
سپیدی پوششی است بر جان زمین،
و سکوت،
همدم دیرینه‌ی این فصل خفته.

درختان،
با شاخه‌هایی خالی از برگ،
چونان نگهبانانی سر به زیر، ایستاده‌اند.
آسمان،
گاهی آبی، گاهی خاکستری،
با برف‌هایی که چون پرنده‌های سفید پایین می‌آیند.

کودکان،
با خنده‌هایی گرم در سرما،
برف‌ها را به توپ‌هایی مهربان تبدیل می‌کنند.
و انسان‌ها،
در کنار آتشی گرم،
داستان‌هایی از گذشته‌های دور را به یاد می‌آورند.

زمستان،
فصلی است برای تأمل،
برای بازیافتن خود در سکوت و آرامش.
زمانی برای بخشیدن
و بخشیده شدن،
و یادآوری اینکه
حتی در سردترین روزها،
عشق و گرمای انسانی
همچنان می‌تواند شکوفه بزند

 شاعر محمدرضا امیرخانی

separator line

 

همچنین بخوانید:
شعر درباره ی فصل زمستان | ۳۰ شعر برتر و عاشقانه در مورد زمستان

شعر درباره ی فصل زمستان | ۳۰ شعر برتر و عاشقانه در مورد زمستان

زمستان یکی از زیباترین فصل هاست که شاعران در وصف آن شعرهای بسیاری سروده اند، با ما در مجله دلگرم همراه باشید تا از خواندن اشعار ناب زمستانی لذت ببرید…

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits