
او که اخیرا وارد دهه ششم زندگیاش شده (۵۰ سالگی) در پاسخ به سوال تامرا گفت: تامارا: تو ازدواج کردی و خب از یک زوج انتظار میره بعد از ازدواج بچهدار بشن، طرفدارات مدام میپرسن پس جان کی قراره پدر بشه؟ تو وارد پنجاه سالگی شدی و هنوز پدر شدن تجربه نکردی!
جان: با همسرم پریا راجب این موضوع صحبت کردیم، درحال حاضر قصد پدر شدن ندارم و ترجیح میدم روی کارهای ناتمامم تمرکز کنم، وقتی که همه چیز طبق خواستهام پیش رفت و دیگه استرسی نداشته باشم و وقتم آزاد باشه اون موقع میتونم آسوده به مسائل دیگه فکر کنم.
جان در ادامه مصاحبه عنوان کرد که داشتن فرزند یعنی مسئولیتی بسیار بزرگ و تا فردی آماده پذیرفتن این مسئولیت نباشد نمیتواند یک کودک را بزرگ کند.جان: قبول دارم که نمیشه برای همه چیز زندگی برنامهریزی کرد اما از دید من تنها در صورتی باید بچهدار شد که کاملا شرایط قبول این مسئولیت بزرگ داشته باشیم در غیر این صورت چرا باید همچین ریسکی پذیرفت؟ پدر و مادر شدن یعنی باید همیشه با عشق و مسئولیت زیادی مراقب بچهات باشی و باید صبر و حوصله بسیاری برای تربیتش به خرج بدی.
در اطرافم زوجهایی دیدم که تنها بخاطر اینکه رابطشونو با پارتنرشون بهتر کنن فکر کردن آوردن بچه بهترین تصمیم برای استحکام این رابطهاس! یا خیلیهای دیگه که فکر میکنند داشتن بچه یک اجباره و این بخشی از زندگی همه انسانهاست که باید بچهدار بشن! متاسفانه به ما تلقین شده که یک زوج باید حتما بچهدار بشن و یکی از اهداف هر فردی باید باشه!از دید من تنها دلیلی که باعث میشه بچهدار بشم اینه که بخوام لذت پدر شدن تجربه کنم وگرنه هیچ دلیل دیگهای باعث نمیشه تصمیم بگیرم یک انسان دیگه وارد این دنیا کنم، من باید لحظهای که تصمیم به پدر شدن گرفتم در وجودم عشق و مراقبت ابدی برای بچهام حس کنم.
همه میگن من زیادی زندگی سخت میگیرم و تا بچهدار نشم نمیتونم درک کنم! اما واقعیت اینه من زندگی متفاوت میبینم، و اینکه حتما قرار نیست برای لذت پدر شدن یک بچه بیولوژیکی داشته باشی! تویه دنیا کلی بچه هست که نیاز به خونواده و مراقبت داره همه اونا منتظر یک خونن که بهشون عشق و آرامش بده. جان در ادامه مصاحبه گفت:من همیشه پسر خیلی شر و شیطونی بودم و مادرم همیشه از دستم عصبانی بود چون خیلی اذیتش کردم بخاطر همین اگه روزی تصمیم گرفتم پدر بشم داشتن یک دختر میتونه عالی باشی، دخترها شیرین و لطیفن