خواب دیدم وقتی باران میاد روی پشت بام اتاق داخل حیاط خونمون خاک طلا پیدا میشه که من آن ها رو جمع میکنم وداخل بطری میرزم و وقتی یک بطری کامل پر میشود به برادرم میگم بطری دوم روبیار وبه خانواده ام میگم خدا گفته بود بهت یه ماشین میدم این همونه ووقتی به سمت خانه ی عموم میروم یک سکه ی طلا ی خیلی قدیمی داخل جوب پیدا میکنم اگر میشود تعبییر کنید ممنون