انشا در مورد اگر من معلم بودم
در ادامه انشا درمورد اگر من معلم بودم را برای شما قرار داده ایم امید بر آن است از انشا (اگر من معلم بودم) استفاده ببرید .
انشا اگر من معلم بودم
معلم ها برای سخت گیری و جدیت شان دلیل دارند و آن هم پیشرفت ماست . اگر از بیشتر آدم های موفق در مورد رمز موفقیت شان سوال شود یکی از عوامل داشتن اساتید و معلمان دلسوز و سخت گیر بوده است که آنها را وادار به تلاش و کوشش بیشتر کرده است .
معلم ها برای درس دادن های طولانی دلیل دارند ، دلیلش این است که آنها مجبورند حجم بسیار زیادی از مطالب را در دوره زمانی مشخصی به بچه ها یاد بدهند و مجبورند هر جلسه مطالب درسی زیادی را به بچه ها یاد بدهند.
معلم ها برای دادن تکالیف سخت و زیاد دلیل دارند ، دلیل آنها این است که ما با تمرین و تکرار و تکرار و تکرار روی درس ها مسلط میشویم . حتی درس های سخت را میتوان با تمرین و تکرار آموخت .
معلم ها برای این که گاهی خسته و بی حوصله باشند دلیل دارند ، خوب آنها هم مثل بقیه ما انسان هستند و ممکن است به خاطر مشکل بودن شغل معلمی و هزاران گرفتاری دیگری که دارند ناراحت باشند. نمیتوان از معلم ها توقع داشت که هیچ خطا و اشتباهی نداشته باشند.
این ها را گفتم که در نهایت بگویم « اگر من یک معلم بودم » تلاش میکردم مهربان باشم ، شاد باشم و کلاس شادی داشته باشم ، با همه دانش آموزان مثل هم رفتار کنم و بین آنها فرق نگذارم ، درس را با شیوه های شاد و جدید به بچه ها یاد بدهم تا از از آن لذت ببرند . به دانش آموزان به اندازه تکلیف بگویم ( نه کم نه زیاد ) که هم یاد بگیرند و هم زده نشوند . با حوصله و صبور باشم و طوری درس بدهم که نه فقط بچه های زرنگ کلاس که حتی بچه های تنبل هم به درس علاقمند شوند و آن را بیاموزند و مهم تر از همه این ها سعی میکنم به عنوان معلم خودم انسان خوبی باشم تا الگویی درست برای دانش آموزانم باشم و علاوه بر درسهایی مثل ریاضی و فارسی و علوم و نگارش و … به آنها درس چگونه زیستن بیاموزم..
اما همه اینها در خیال و تصور من است و ممکن است در عمل نتوانم به همه آنها جامه عمل بپوشانم . زیرا میدانم معلمی واقعا شغل سخت دشواری است و نیاز به عشق ، فداکاری ، ایثار و زحمت و تلاش فراوانی دارد که از عهده هر کسی ساخته نیست .
در پایان اینطور نتیجه میگیرم که حالا که دانش آموز هستم تلاش کنم معلم هایم را درک کنم ، آنها را ناخواسته اذیت نکنم و از صمیم قلب قدر دان زحمت های آنها باشم و اگر در آینده معلم شدم ، حرف هایی که امروز زده ام را فراموش نکنم وتلاش کنم کارم را به بهترین نحو انجام دهم.
انشا درباره اگر من معلم بودم
من اگر معلم بودم، راه استاد مطهری را به پیش می گرفتم و با جان و دل و علاقه به دانش آموزانم درس یاد می دادم و می گفتم که همچون دانش آموزان ممتاز به درس گوش بدهند تا در آینده برای کشور معلم خوبی بشوند و دوباره راه ما معلم ها را به پیش بگیرند . من اگر معلم بودم دانش آموزان را به خواندن درس تشویق می کردم و آن ها را امیدوار می کردم که با درس خواندن می توانند در آینده یک معلم خوب بشوند .
من اگر معلم بودم، درس را به دانش آموزان به بهترین شکل یاد می دادم و پس از پایان هر درس از آنها امتحان می گرفتم تا در امتحانات نوبت دوم سؤال ها را خوب حفظ کنند و یاد بگیرند . یکی از خصوصیات یک معلم خوب در برابر دانش آموزانش دلسوزی ، همدلی ، امیدواری ، دوستی و غیره است که دانش آموز با این کارهای معلم روحیه می گیرد و تلاش می کند تا همچنان با دانش آموزان دیگر به رقابت بپردازد .
من اگر معلم بودم برای دانش آموزانم الگوی خوبی می شدم تا آن ها به داشتن همچنین معلمی افتخار کنند و در دل خود الگوی امیدواری بکارند تا با درس خواندنشان هم خود یک معلم خوب بشوند و هم بچه های آینده ساز بعدی را خوب تربیت کنند .
من اگر معلم بودم اولین چیزی که به دانش آموزانم یاد می دادم احترام به دیگران و همچنین احترام به معلم وپدر و مادر بود و همچنین در مدرسه خوب تربیتشان می کردم تا با بزرگتر از خود با احترام حرف بزنند و به آن ها احترام بگذارند .
من اگر معلم بودم مثل بذری در خاک دل دانش آموزان می شدم تا آن ها با بزرگ کردن آن بذر به یک معلم خوبی تبدیل شوند . من اگر معلم بودم همه ی سعی و تلاش خودم را بکار می بردم تا آن جوانه ی تازه فکر به هدف والای خود برسد .
انشا درمورد اگر من معلم ورزش بودم
من اگر معلم بودم ، سعی می کردم با دانش آموزانم طوری رفتار کنم که مرا الگوی خود قرار دهند و سعی می کردم، هیچ مردودی را در کلاس نداشته باشم ، و کسی از نظر درسی ضعیف نباشد .
معلمی شغل شریفی است و درست گفته اند که « معلمی، شغل انبیاست » .
معلم ها باید از این جمله درس بگیرند و سعی کنند مانند انبیایی که در گذشته بودند، رفتار کنند مانند پیامبر ما حضرت محمد (ص) که الگو و اسوه یی برای تمام جهانیان است گرچه هیچ وقت هیچ کس نمی تواند مانند ایشان باشد اما می تواند از ایشان الگو بگیرد و به دانش آموزان یاد بدهد .
من اگر معلم بودم آن شغل را بخاطر حقوقش انتخاب نمی کردم بخاطر اینکه نمی تواند موفق شود یعنی اگر کسی این کار را بکند نمی تواند بعدا رضایت دانش آموزان خود را بخوبی جلب کند .
معلمان نباید بد رفتار باشند چون ممکن است دانش آموزان از آن ها یاد بگیرند برای اینکه معلمان این آینده سازان کشور را درست تربیت کنند رفتارشان درست شود البته همه این طور نیستند .
من اگر معلم بودم طوری دقیق و مفهومی درس می دادم که هیچ سوالی پیش پا افتاده ای در ذهن دانش آموزان باقی نماند .
بخصوص درس های مفهومی مانند ، ریاضی ، فیزیک ، شیمی و زیست شناسی که مهمترین درس ها هستند ، معلمانی که مدرس این درس ها هستند باید اهمیت بیشتری بدهند ، البته خوشبختانه دبیران این درس ها خوب هستند .
من اگر معلم بودم بیشتر به اخلاق دانش آموز اهمیت می دادم تا به درس آن ، چون اگر اخلاق دانش آموزی خوب باشد می تواند درسش را هم بهتر کند و خودش را به رتبه های بالا برساند .
من اگر معلم بودم اگر دانش آموز ده سوال مهم از من بپرسد ناراحت نمی شدم امروزه بعضی از دبیران اینطور نیستند .
اگر هم آن سوال راحت بود باید جواب بدهند چون آن سوال به نظر خودشان راحت است .
من اگر معلم بودم با دانش آموزان سخت رفتار نمی کردم و سعی می کردم به آن ها بفهمانم که اخلاق نا شایست به شما هیچ نفعی ندارد .
من اگر معلم بودم دانش آموزان را به بازدید از محلی می بردم مثلا به آزمایشگاه درس های مختلف .
با این کار دانش آموزان بهتر می توانند درس خود را یاد بگیرند تا آن ها هم کارشان را با جدیت تمام آغاز کنند .
معلم نباید بین بچه ها فرق بگذارد حال چه زرنگ باشد چه ضعیف چه آشنا باشد چه غریب .
انشا درمورد اگر من معلم ریاضی بودم
اگر من معلم بودم، معلمی می شدم که اجبار در کارش نبود. به جای گذراندن وقت برای خواندن کتاب، درس زندگی می دادم. چون درس رندگی است که به درد ادم ها می خورد. درس زندگی است که روزی جایی پیش کسی به کار می اید.
بدنه
مثلا اداب معاشرت که خود به تنهایی بیشتر از نیمی از سنگینی وزن این درس را بر عهده دارد.
همین که بدانی چگونه با دیگران، صرف نظر از وضعیت مالی و این بحث های پیش افتاده صحبت کنی و رفتاری درست داشته باشی، بزرگترین چیز است.
همین که بتوانی محبت و مهربانی را با یک لبخند هدیه کنی و تخم مهر را در دل هرکس بکای،
همین که بتوانی دوست خوبی باشی و یا پدر و مادر خوب، همین که قدر دان زحمات همه باشی و از هیچکس انتظار نا بجا نداشته باشی و به چیزی که داری قانع باشی ولی دست از رسیدن به هدفت نکشی،
هیمن که سرت در کار خودت باشد و در زندگی مردم سرک نکشی و دخالت نکنی و اینکه ادم ها را از روی ظاهر قضاوت نکنی، بزرگترین و موثر ترین چیزی است که یک معلم می تواند تدریس کند.
نتیجه گیری
اگر معلم بودم، در کنار ورق زدن بیهوده کتابها کمی به تدریس زندگی می پرداختم تا ادمها اینگونه نباشد؛ و ان موقع زندگی بهتری بود و لبخند بر لبها بود حتی اگر از ته دل نبود بالاخره لحظه ای شادی از دلها گذر می کرد
انشا درمورد اگر من معلم فارسی بودم
اگر من یک معلم بودم همیشه سعی می کردم به موقع به مدرسه بیایم و به دانش آموزان محبت می کردم که آنها مرا دوست خود بدانند وازدرس خواندن لذت ببرند.
من اگر معلم بودم، شاگردم را سرکلاس جلو بچه ها تهدید نمی کردم تا غرورش را بشکنم دوست دارم لبخند روی لبهای آنها باشند.
اگر شاگردان، شاد باشند من هم شاد خواهم بود و اگر یکی ازآنها مشکل برایش پیش آمد ه وغمگین است .
مثل این است که برای من مشکل پیش آمده ومن بیشتر از آن ناراحت خواهم شد. و اگر بعضی موقع سخت گیری می کردم دلیل آن را تذکر می دادم که این کار فقط بخاطر خود تان است.
نتیجه گیری :
من معلم هایم را خیلی دوست دارم و میدانم آنها همه تلاش خود را میکنند تا برای ما الگو های خوبی باشند و به ما درس زندگی بیاموزند و امیدوارم بتوانم قدردان زحمت ها و تلاش های آنها باشم .
انشا با موضوع اگر من معلم بودم
انشای خود را با این حدیث زیبا آغاز میکنم که : « زکات علم ، آموزش دادن ونشر آن است .»
یکی از شریف ترین شغل ها،شغل معلمی است چه بسیار معلمانی که در راه یادگیری دانش آموزان از جان خود گذشته و دراین راه زحمت بسیار کشیده اند.اگر به تاریخ اسلام نگاه کنیم متوجه می شویم که بزرگترین معلمان ما، پیامبران وامامان ما بودند که مردم را به راه راست هدایت کرده و آن هارا بادین اسلام آشنامی کردند بی جهت نیست که می گویند،شغل معلمی شغل انبیا است. این موضوع می تواند بهانه ی باشد که ما دانش آموزان اززحمات معلمان خود قدردانی کرده و تا می توانیم رضایت و خوشنودی آنان را جلب نماییم .
انشا اگر معلم نگارش بودید چگونه معلمی بودید برای پایه هشتم
من اگر معلم بودم ….
من اگر معلم بودم تا می توانستم آنچه را می دانستم کاملا به دانش آموزان انتقال داده و سعی می کردم قبل از آموزش به “پرورش “بچه ها بپردازم.
من اگر معلم بودم دوست داشتم درکارم بسیار دقیق ودلسوز و مهربان باشم بچه ها را از خود بدانم و سعی کنم حرف درست و رفتارشایسته به آن ها بیاموزم.
اگر سخن می گفتم در حد حرف نباشد ابتدا خودم آن کار را انجام می دادم بعد آن را به دانش آموزان یاد می دادم.
اگر معلم بودم کاری می کردم که شاگردانم خاطره خوش ازمن ومدرسه، کلاس،دوستان،درس و… داشته باشند.
انشا اگر من معلم بودم
معلم را با حروفش ( میم ، عین ، لام ، میم ) باید صرف کنیم…
کلمه معلم با حرف میم آغازمی شود .میم اول آن به معنای محبوبیت است یعنی او باید بین دانش آموزان محبوبیت داشت باشد.رفتارو کردار معلم باید طوری باشد که بین معلم ودانش آموزان دوستی و الفت ایجاد شود.
حرف دوم آن عین است عین معلم به معنای عالم بودن اوست معلم باید علم داشته باشد و به مسایل آگاه باشد. حرف
حرف سوم واژه معلم لام است حرف لام به معنای لبخند و شادی است و شاید تشدید داشتن لام به معنای شدت شادی وگشاده روی اوست و او با لبخند خود شادی را برای دانش آموزان هدیه می کند.
آخرین حرف آن نیز میم است میم آخر آن به معنای مهربانی است. پس میم اول محبوبیت وعین آن علم معلم ولام مشدد آن لبخند ولام آخر آن لطف و مهربانی است.
نتیجه گیری :
من اگر معلم شوم سعی خواهم کرد تمام این صفات را داشته باشم . اگر چه ممکن است خیلی سخت باشد اما تلاش خود را میکنم که مسئولیت خود را به نحو احسن انجام دهم . در پایان دعا میکنم همه ما دانش آموزن بتوانین قدر دان محبت معلمین خود باشیم .
انشا اگر من معلم علوم بودم
معلمی شغل شغلی که عشق میخواهد و چیزی جز شکیبایی و صبر و مهربانی و محبت نمی طلبد به طوری که بدون این ویژگیها تحمل این شغل بسیار سخت و به نوعی دیگر غیر ممکن است.
تنه انشا
اگر معلم ریاضی و یا معلم علوم باشی هر یک از دروس به نوبه خود سختی ها و ویژگی های مخصوص خود را دارد و معلمین عزیز این رشته ها دارای مهارت های مخصوص به آن رشته می باشند ولی اگر من معلم نگارش بودم به دانش آموزان خودم موضوع آزاد را تعیین می کردم تا ذهنشان پرواز کند و تخیلات شان را با فرود بر روی ورقه کاغذ بنویسند و موضوع مورد علاقه خودشان را بر تکه کاغذ سفیدی پیاده سازی کنند یا برای این دانشآموزان موضوع طبیعت را انتخاب میکردند تا قدر اهمیت طبیعت را بدانند و از آن درست استفاده کنند و به آن آسیبی نرساند یا میگفتم که درباره خانواده های تان بنویسید که کمی بیشتر قطره خانواده را بدانند و به آنها اهمیت دهند و با تمرکز تمام حرکات خانواده را بررسی کنند و از تک تک دقایق حضور در پیش خانواده خود لذت ببرندیا به دانش آموزانم موضوع خداوند را تعیین می کردم تا درباره خداوند بنویسند و نعمت های بیکران خداوند را بر روی کاغذ ترسیم کنند و قدر لحظات زندگی و قدر داشتن خداوند متعال و بزرگ را بدانند زنگنه آرش زنگی متفاوت و تازه خواهد بود و در هر جلسه چالشهای جدیدی ایجاد خواهم کرد تا هر بار و در هر زنگ در هفته کلاس نگارش کلاس رنگ و بوی تازه بگیرد و دانش آموزان با شوق و ذوق منتظر زنگ نگارش باشند.
اگر من معلم نگارش بودم دانشآموزان قطعه ای از یک کتاب را هر جلسه می خواندم تا آنها را مشتاق به ادامه دادن این کتاب و خرید کتاب و فرهنگ ندن کتاب را در کلاس رواج میدادم یا هر روز قطعه ای از کتابی میخواندم تا با آن کتاب آشنا شوند یا به دانش آموزان میگفتم که خاطرات روزانه خودشان را بنویسند تا با نوشتن ذهنشان باز شود و قدرت تخیل شان افزایش پیدا کند و یا با خواندن این خاطرات در آینده یاد کلاس نگارش بیفتند و خاطرات بد و خاطرات خوب شان را یادآور شوند و از گذشته درس بگیرند تا دیگر این اشتباهات را تکرار نکنند.
نتیجه گیری
همانطور که در بالا مشاهده می کنید معلم بودن اصلا کار راحت و آسان نیست و چالش های جدی را می طلبد و بسیار شغل پر زحمتی است معلمین نگارش با غم های دانش آموزان غمگین می شوند و با لبخند هایشان خوشحال میشوند و در کلاس یک خانواده را تشکیل میدهند که پایه های فرهنگ جامعه در آن کلاس تشکیل می شود حال ما با این ها هم باید تدرس کینم باید درس زندگی و عشق را نیز تدریس کنید این است که پیش از اینکه شغل را سخت میکند و قبول این مسئولیت بزرگ را داشوارتر.
انشا اگر من معلم بودم در فضای مجازی
من اگر معلم نگارش بودم قبل ازهرچیزی به دانش آموزان دانستن ارزش قلم را می آموختم زیرا با قلم می توان کارهای بزرگی انجام داد که چه بسا از عهده ابزارهای پیچیده بر نمی آید.
بند دوم
من اگر معلم نگارش بودم از دانش آموزانم میخواستم درباره حقیقت بنویسند. درباره وجدان ٬ انسانیت و شرف بنویسند. درباره کودکان یتیم سرزمین های جنگ زده بنویسند. درباره نوعروس غلطیده به خون در سرزمین فلسطین بنویسند. میخواستم از مسلمان نماهای روزگار بنویسند که چگونه لکه ننگ بر نام اسلام نهاده اند و برای رسیدن به مقاصد شوم شان از نام اسلام استفاده کرده اند..میخواستم از غیرمسلمان های مسلمان بنویسند که چگونه انسانیت را به رخ مسلمان نماها کشیده اند.
بند سوم
من اگر معلم نگارش بودم از بچه ها میخواستم در موردگناه بنویسند و اینکه گناهکارکیست؟ درباره کسانی که سرای آخرت را قربانی چندروز زندگی دنیوی می کنند بنویسند و اینکه آیا چنین افرادی چیزی به نام شرف و انسانیت می شناسند؟ آیا حرص و طمع شان پایانی دارد؟
نتیجه
به امیدآنکه دنیا به سمت عدالت پیش برود و ظالمان و جباران به راه راست هدایت شوند. و یگانه حاکم دنیا زمین را بر زیر گام هایش لمس کند.
۱۱ دیدگاه