چگونه کودک تاب آور و سازگار تربیت کنیم ؟
چگونه کودکانی تاب آور تربیت کنیم؟
کودکان بیش از هر کسی، مهارتهای زندگی را از والدین خود و در بستر زندگی یاد میگیرند. برای داشتن کودکانی تابآور شاید اولین قدم زیستنی تاب آورانه از سمت والدین باشد؛ در کنار خلق چنین الگویی، لازم است به چهار باور مرکزی برای پرورش ذهنیت تابآوری در کودک توجه کنیم.
باورهای مرکزی کودکان حاصل نوع نگرش والدین و اجتماعی است که کودک در آن بزرگ میشود؛ این باورها ریشههای تفکر و نگرش و سبک زندگی و رفتارهای کودک ما خواهند شد. پس حواسمان باشد که چه بذری در ذهن کودکمان میکاریم.
این ۴ باور مرکزی میتواند به رشد و توسعه تابآوری در کودک کمک کند:
- این که کودک باور داشته باشد که میزانی از کنترل را روی زندگی خود دارد.
- اینکه او این قابلیت را دارد که از شکستها بیاموزد (یا به عبارت دیگر، شکست ها قابلیت این را دارند که از آنها چیزی بیاموزیم.)
- اینکه به عنوان یک انسان او مهم است؛ ( همین که دارای وجود است ارزشمند و صاحب کرامت انسانی است و برای ارزشمند شدن محتاج دستاورد اضافی نیست)
- اینکه او نقاط قوت فراوانی دارد که می تواند به آنها تکیه کند و آن را با دیگران به اشتراک بگذارد.
فاکتورهایی که به طور کلی به پرورش کودکان سازگار و تابآورتر منجر میشوند:
۱- وجود ساختار مشخص و منظم و مرزهای قابل پیشبینی در دوران کودکی به خصوص در سالهای اولیه زندگی که امکان ثبات و پیشبینی کردن و حس کنترل داشتن بر امور را به کودک میدهد.
۲- عواقب و پیامد کارهای او در کودکی مشخص و معین است؛ و باز این مسئله به دلیل پیشبینی پذیر کردن عواقب به او حس تحت کنترل داشتن اوضاع را میدهد.
۳- ارتباط مستحکم والد و فرزندی از نوع دلبستگی ایمن. که یکی از مهمترین ارکان پرورش عزت نفس در کودک است. این عزت نفس در کودکی مقدمه خود دوستی و خودارزشمندی و اعتماد و اتکا به خود در بزرگسالی خواهد بود که از ویژگیهای افراد تاب آور است.
۴- شکل دادن ارتباطات قوی دیگر : گاهی خانواده اصلی کودک ناکارامد هستند؛ گاهی یک همسایه، یک نفر در مدرسه، یک مددکار اجتماعی، یک فامیل درجه دوم میتواند پناهگاه و لنگر عاطفی کودک در بحران باشند و لازم است که این مراجع امن به کودک معرفی شوند و اجازه شکل گرفتن چنین ارتباطی به کودک داده شود.
۵- دادن هویت مستقل به کودک و به رسمیت شناختن مرزهای هویت او و جشن گرفتن کودک به خاطر هر آنچه که هست. به کودک نشان دهیم که او برای خودش کسی است؛ و ما او را همانطور که هست به رسمیت میشناسیم و بیقید و شرط دوست میداریم و او برای ارزشمند دیده شدن در چشم ما نیاز به تلاش مضاعف ندارد و به دلیل وجود یگانه و منحصر به فردش برای ما دوست داشتنی و عزیز و ارزشمند است.
۶- دادن حق انتخاب و تصمیمگیری و داشتن کنترل بر حداقل بخشی از زندگیاش؛ در حد توان هضم و در امور مرتبط به خود او و در جایی که هیچ آسیب جبران ناپذیری رخ نخواهد داد اجازه دهیم انتخاب کند، اشتباه کند، تجربه کند، شکستهای کوچک بخورد، مسئولیت بپذیرد، تغییر دهد، از نو بسازد و اثر خود را در اتفاقات زندگی خودش ببیند.
۷- او را طوری پرورش دهیم که احساس تعلق کند، به فرهنگش، به رسوم و آداب، به عضوی از قبیله یا خانواده بودن، به وطنش، به معنایی در زندگی، و به او یاد بدهیم که ارتباطش با اشیا و آدمها را فراتر و عمیق تر ببیند و به معنا و ارتباط خود با آدمها و اشیا بیندیشد. گاهی یک احساس تعلق هر چند کوچک، میتواند تنها لنگرگاه یک فرد برای ادامه زندگی باشد.
۸- برای کودک حق شهروندی قائل شویم و باید به او مسئولیتها و تعهداتی در قبال دیگران بدهیم و او را متوجه این مسئله کنیم که دیگرانی هستند که به او اتکا دارند، مثلا یک کودکی که هر روز باید برای مادربزرگش نان بخرد و در مسیر برگشت از مدرسه به خانه این نان را به او بدهد، میپندارد که سهمی و وظیفه ای در دنیا دارد که منحصر به خود اوست و او نقشش منحصر به خود او و کلیدی است ( مهم کوچک یا بزرگ بودن نقش نیست) .
۹- لازم است کودک را از بابت امنیت و حمایت خود مطمئن کنیم و برای او مرجع امن و قابل اطمینانی باشیم و در غیاب خود به او مراجع امن دیگری معرفی کنیم و به او نیز بگوییم که ما هم خودمان مراجع امن دیگری داریم و در سختیها یا جایی که نیاز به همدلی و آغوش امن داریم افرادی را داریم که از آنها طلب کمک میکنیم.
۱۰- در بحرانها و ناملایمات برای کودکمان رل مدل باشیم و حواسمان باشد که کودک لحظه به لحظه در حال اسکن و کپی برداری روشهای ما و مکانیسمهای انطباقی ماست. اگر از روشهای انطباقی بدوی استفاده کنیم و اجتناب کنیم یا در انکار بمانیم یا فرافکنی کنیم یا در نقش قربانی و منفعل فرو برویم یا مقصریابی پیشه کنیم و جهان و جهانیان را سرزنش کنیم ، الگوی مناسبی از جهت تاب آوری نخواهیم بود.
منبع : مادر در نقش کوچ
- برچسبها
- تربیت کودک
دیدگاه ها