مجله دلگرم
امروز: جمعه, ۰۴ فروردين ۱۴۰۲ برابر با ۰۱ رمضان ۱۴۴۴ قمری و ۲۴ مارس ۲۰۲۳ میلادی
متن و شعر کوتاه در مورد برف و زمستان
1
زمان مطالعه: 10 دقیقه
با مجموعه‌ای از شعر برف، شعر درباره آدم برفی، متن و شعر در مورد زمستان و برف، شعر کودکانه برفی، تک بیتی، دوبیتی و رباعی در مورد برف، شعر نو درباره برف، شعر کوتاه برف و ... همراه دلگرم باشید.

تک بیت‌های ناب، دو بیتی و رباعی درباره برف و آدم برفی

زمین عروس شد و آسمان به حرف آمد
چه شادباشی ازین خوب‌تر که برف آمد؟

separator line

دانه برفی و آنقدر ظریفی که فقط
باید از این طرف شیشه تماشا بشوی

separator line

می‌بینی‌ام وقتی به مویم برف غم باشد
روزی که پشتم مثل پشت کوه خم باشد

separator line

رفتی و آسمان به حرف آمد
تو نبودی چقدر برف آمد

متن و شعر درباره برف و آدم برفی

برف بارید به این شهر، کجایی بی من؟
کاش سردت نشود دل نگرانم برگرد

separator line

رفتی و پشت سرت برف بدی می‌آمد
رفتی و ساخته‌ام جای تو آدم برفی

separator line

از برف می‌تکاند و می‌ریزدم به هم
از شاخه درختِ خیالم، پریدنت

separator line

هوایم بی تو چون گنجشک تنهایی ست
که در سرما، میان برف‌ها مانده

شبیه آن مهاجر مرغ دل خسته
که بی تقصیر از پرواز جا مانده

separator line

نه مثل تگرگ، ناگهان، رگباری
نه چون باران، ریز و درشت و جاری

قربان تو ای برف! که در خلوت شب
با آن همه حرف، بی صدا می‌باری

separator line

قطره قطره شد آب آدم برفی
شد آب در آفتاب آدم برفی

آب از سر او گذشت اما هرگز
بیدار نشد ز خواب آدم برفی

separator line

پاییزم اما برف می‌بارد
هر لحظه دی لج می‌کند با من

دی بس کن این دیوانه‌بازی را
هی بغض‌ها را چیده‌ای تا من

شعر درباره برف و آدم برفی

شعر درباره برف و آدم برفی

ببین باز می‌بارد آرام؛ برف
فریبا و رقصنده و رام؛ برف

عروسانه می‌آید از آسمان
در این حجله، آرام و پدرام؛ برف

جهان را سراسر سپیدی گرفت
به هر شاخه، هر شانه، هر بام؛ برف

نشسته به اندوه انبوه دشت
به بی‌برگی باغ ایام؛ برف

خزان هم به دامان مرگی خزید
کنون فصل سرد سرانجام؛ برف

فرو بسته یک شهر چشمان خویش
و می‌بارد آرام آرام؛ برف

separator line

برف باریده بر این جاده و جایت خالی‌ست
دست در دست من اما ردپایت خالی‌ست

روی این جاده یخ بسته بی مقصد، آه
چه قدر جاذبه گرم صدایت خالی‌ست

امتدادی‌ست پر از برف و پر از دلتنگی
جای نجوای تو و زمزمه‌هایت خالی‌ست

آسمان صاف و زمین سرد و درختان دلگیر
جاده از بوی دل انگیز هوایت خالی‌ست

گرچه با فوجی از احساس قشنگم اما
سطرسطر دلم از حرف و هجایت خالی‌ست

ای پشیمان پریشان شده در باد هنوز
کلبه شعر و غزل نیز برایت خالی‌ست

separator line

غمگین‌تر از یک آدم برفی، که روی ریل ساخته باشند
در انتظار سوت قطارم، با گریه‌ای شبیه به لبخند

پیپ پدر بزرگ به لب‌هام، یک کیف پاره پاره به شانه
بینی من مداد درازی، بر پای من دو پوتین، بی‌بند

یک ساعت قدیمی کوکی روی سرم شبیه به یک تاج
بی آنکه هیچ گاه بپرسم: پس ساعت دقیق سفر، چند؟

ریل طویل گم شده در مه مثل پل معلق دوزخ
با غربت دو خط موازی در آرزوی نقطه پیوند

آنک قطار می‌رسد از راه هی سوت‌های ممتد اخطار
هی سوت سوت سوت، ولی من، مانند یک مترسک، پابند

من ایستاده‌ام که بیایی، در این غروب، روی همین ریل
تنها‌تر از یک آدم برفی که روی ریل ساخته باشند

separator line

شعر درباره برف و آدم برفی

تو شب ساکت و برفی
ته کوچه تک و تنهاست
با تموم انتظارش
چشم به راه صبح فرداست

به سپیدی خیره مونده
با دو تا چشم زغالیش
می‌خواد آسمون بخنده
توی فردای خیالیش

رو تن ساکت و سردش
دونه‌های برف می‌شینه
اگر آدمک بخوابه
خواب خورشیدو می‌بینه

عشق خورشید توی قلبش
داره آشیون می‌سازه
نمی‌دونه پای این عشق
باید عمرش رو ببازه

نمی‌دونه چتر آفتاب
هستیش رو ازش می‌گیره
گم می‌شه تو دست خورشید
توی تنهایی می‌میره

صبح فردا، ته کوچه
ساکت و سرده و خالی
اون طرف‌تر روی برفا
مونده چشم‌های زغالی

شعر درباره برف

من یه آدم برفی بودم
که شدم عاشق خورشید
آخه اون یه دنیا گرما
به دلی یخ‌زده بخشید

شدم عاشق نگاهش
چه قشنگ و مهربون بود
دستاشو خواستم بگیرم
نشد اون تو آسمون بود

با نگاهی توی چشماش
گفتم حرفای دلم رو
گفتم از وقتی رسیدی
بردی سرمای دلم رو

گفت اگه با من بمونی
می‌میری توی جوونی
برو زُل نزن تو چشام
تو باید زنده بمونی

چرا چشم به من می‌دوزی
زل نزن به من می‌سوزی
گفت بخون، بخون عزیزم
می‌سوزونمت یه روزی

separator line

تو را ساختم با اون برفا، آدم برفی
تو اون شب اومدی دنیا، آدم برفی

شبی که عمرش از هر شب درازتر بود
به اون شب ما می‌گیم، یلدا، آدم برفی

یه جورایی من و تو عین هم هستیم
توام تنها، منم تنها، آدم برفی

من عاشق بودم و خواستم پناهم شی
توام عاشق بودی اما، آدم برفی

همه انگار پی اونن که کم دارن
تو بودی عاشق گرما، آدم برفی

منم از عشقم و اسمش واست گفتم
نوشتم با دسام زیبا، آدم برفی

تو خندیدی و گفتی، قلبت از یخ نیست
تو عاشق بودی عین ما، آدم برفی

تو گفتی که براش می‌میری و مردی
آره مردی همون فردا، آدم برفی

دیگه یخ سمبل قلبای سنگی نیست
سفیدی داشتی و سرما، آدم برفی

تو آفتاب و می‌خواستی تا دراومد اون
واسش مردی، چه قدر زیبا، آدم برفی

نمی‌ساختم تو رو ای کاش واسه بازی
تو یه پروانه‌ای حالا، آدم برفی

چه آروم آب شدی، بی سر و صدا رفتی
بدون پچ پچ و غوغا، آدم برفی

کسی راز تو رو هرگز نمی‌فهمه
چه قدر عاشق، چه قدر رسوا، آدم برفی

من اما با اجازت می‌نویسم که
تو روحت رفته به دریا، آدم برفی

تو روحت هر سحر خورشید و می‌بینه
می‌بینیش از همون بالا، آدم برفی

ببخشید که واسه بازی تو را ساختم
قرار ما شب یلدا، آدم برفی

separator line

شعر کوتاه برفی

پشت شیشه برف می‌بارد
در سکوت سینه‌ام دستی
دانه اندوه می‌کارد

فروغ فرخزاد

separator line

آه، آدم برفی
دلم برای تو می‌سوزد
که هنوز دلت برای کودکانی که دستکش ندارند
می‌سوزد
کاش دل آدم‌ها هم
مثل دل آدم برفی سفید بود

separator line

وقتی برف
سنگین باشد
نقاشی چه ساده است

separator line

برف
حجابی بر قامت زمین
لباسی سپید
بر تنی چرکین

separator line

سپیدی برف
چشمان عاشقی‌ست
خیره بر رد پای معشوقه‌ای که
یک زمستان
در خیابانی رهایش کرد

separator line

من برف ندیده‌ام
خواهر و برادرم نیز برف ندیده‌اند
اما پدرمان آدم برفی بود
که در حسرت شال و کلاهی برایمان
قطره قطره آب شد

separator line

برف
همان دوستت دارم‌های باران است
که روی دستان سرد ابرها
باد کرده است

separator line

دنیای آدم برفی‌ها
دنیای ساده‌ای‌ست
اگر برف بیاد هست
اگر برف نیاید نیست
مثل دنیای من
اگر تو باشی هستم، اگر نباشی...

separator line

در این پولک‌‌افشان
جهان، ناگهان، بارِ دیگر جوان است:
چه اندوه اگر می‌گذارد مرا همچنان پیر؟
چه برفی!
چه برفی!
چه پاکیزه آرامشی، با چه ژرفای ژرفی

separator line

پرده توری برف
جلو پنجره آویخته است
مرد، با خاطره عشقی دور
مانده سرگرم در این روز زمستانی سرد
یادها می‌ریزند
از سر شاخه اندیشه او
برگ‌هایی همه زرد...

شعر نو درباره برف

بر کشتزار دلم برف سنگینی نشسته
و کسی ندانست
اندوه از کی باریدن گرفت

separator line

هیچ برفی را به یاد ندارم
جز آن برفی که
رد پایت
بر آن نقش بست
برفی که هنوز سرمایش
عمق استخوان‌هایم را
می‌سوزاند

separator line

شعر نو درباره برف و آدم برفی

قول داده بودی
با اولین برف به خیابان برویم و
آدم برفی رویایی‌مان را بسازیم

امروز برف آمد
من حتی منتظرت هم نبودم
آخر چطور انتظار کسی که نیست را بکشم؟

هویج را در سوپ ریختم
دکمه‌ها را به لباسم دوختم
کلاه را بر سرم گذاشتم
دو تکه چوب را در شومینه انداختم
قدری برف برداشتم
و فقط
سردی روز قرار را حس کردم و
در حسرت دستان گرمت سوختم

این شد عاقبت آدم برفی ما
و
قرار روز برفی
و
شعری که
می‌شد شادترین شعر سال باشد

separator line

تنها یک‌بار
می‌توانست
در آغوشش کشند

و می‌دانست آن گاه
چون بهمنی فرو می‌ریزد

و می‌خواست
به آغوشم پناه آورد

نامش برف بود
تنش، برفی
قلبش از برف
و تپشش
صدای چکیدن برف
بر بام‌های کاگلی

و من او را
چون شاخه‌ای که زیر بهمن شکسته باشد
دوست می‌داشتم

separator line

فصل که رخت عوض می‌کند
دوباره عاشقت می‌شوم

گیرم زمستان باشد و
آهسته روی پیاده‌روی یخ زده راه بروم

عشق تو همین شال پشمی‌ست
که نفسم را گرم می‌کند

بر لبم نام تو را می‌برم
تا برف
مثل قند
در دل زمستان آب شود

separator line

شعر کودکانه درباره برف

نی نی توی حیاطه
چشمش به آسمونه

منتظره برف بیاد
از ابر دونه دونه

به ابر میگه: چرا برف‌های سرد کمتر
برف می‌آری واسه مون

زمستونه، لم نده
بی کار توی آسمون

برف‌های دیروز تو
هی چیکه چیکه آب شد

آدم برفی‌ای که
ساخته بودم خراب شد

برف‌های سردتر بریز
توی حیاط خونه

برفی که زود آب نشه
یکی دو روز بمونه

separator line

برف آمده شبانه
رو پشت‌بام خانه

برف آمده رو گل‌ها
رو حوض و باغچه ما

زمین سفید هوا سرد
ببین که برف چه‌ها کرد

رو جاده‌ها نشسته
رو مسجد و گلدسته

برف قاصد بهاره
زمستان‌ها می‌باره

سلام سلام سپیدی!
دیشب ز راه رسیدی؟

پروین دولت‌آبادی

شعر روز برفی

به‌به،
چه برفی نیشس رو زمین

هنوزَم می‌باره،
بچه‌ها پاشین

خونه
خیابون
مونده زیر برف

روز برف بازییه،
بچه‌ها پاشین

به‌به،
چه برفی، دونه به دونه
چه سفید، چه خوشگل
چه مهربونه

چشمه
چشمه‌سار
مونده زیر برف

روز برف بازییه،
بچه‌ها پاشین

به‌به،
چه برفی داره می‌باره
رو زمین برامون
پنبه می‌کاره

کوچه
پشت‌بون
مونده زیر برف

روز برف بازییه،
بچه‌ها پاشین

به‌به،
چه برفی نقش زمینه
پولک و مرواری
فرش زمینه

بیشه
بیشه‌زار
مونده زیر برف

روز برف بازییه،
بچه‌ها پاشین

به‌به،
چه برفی شکوفه‌بارون
شکوفه می‌شینه
رو تاق ایوون

صحرا
بیابون
مونده زیر برف

روز برف بازییه،
بچه‌ها پاشین

ثمین باغچه‌بان

separator line

دلت می‌خواد آدم برفی بسازیم؟
از اونجا بیا بیرون تا بازی کنیم
من دیگه هیچ وقت ندیدمت
بیا بیرون
به نظر میاد تو رفتی
ما قبلاً بهترین هم‌بازی بودیم
و حالا نیستیم
آرزو دارم بهم بگی چرا؟
دلت می‌خواد آدم برفی بسازیم؟
این بهتر به نظر نمیاد؟


این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (1 رای)  
دیدگاه ها

درج کامنت برای این مطلب غیر فعال است