یادش بخیر اوموقع من کوچک بودم وبابام زنده بود تلویزیون بزرگ بود ومن خواهرم تلویزیون بلند میگیرم و می بریم در حیاط خانه سریال تماشا می کردیم یادمه یک روز صدا تلویزیون قطع شد بعد همسایه صدای تلویزیونشون برد بالا که ما بشنویم اون موقع همه ی مردم با هم صمیمی بودند یادش بخیر
سلام اون موقع یادش بخیر ۱۳ سالم بود با مادر و پدر مرحوم و بزرگوارم می نشستم اوشین می دیدیم ده بار وسط فیلم باید می رفتیم آنتن رو دست کاری می کردیم تا بتونیم فیلم رو ببینیم زمان جنگ بود دلهره و استرس داشتیم صدای آژیر خطر هنوز تو مغزم هک شد صف شیر کوپن صف نفت دفترچه اقتصادی ... اما به خدا دلمون خوش بود همه خوب بودند آخر هفته ها خونمون پر مهمون بود هیچ کس گله و ناله می کرد همه چیز دیدیم تجربه کردیم الان ۵۱ سالمه خونههامون بزرگ شده رفاه داریم اما دلمون خوش نیست اوشین و دردها و رنج هاش من یاد بهترین سالهای عمرم در کنار بهترین پدر مادر دنیا می اندازه کاش بودند و در کنارشون شاد بودیم
یادش بخیر😔😔 اون موقع ..ما توی روستا زندگی میکردیم تلویزیون نداشتیم همسایمون ی تلویزیون سیاسفید ۱۴ اینج داشت ک همه همسایه ها میرفتن خونه اونا میدیدن با اینکه من اون موقع بچه بودم مادرم نمیزاشت برم اوشین ببینم الان میبینمش ب یاد اون وقتا گریه میکنم الان پنجاه سالمه .کاش برگردیم اونروزا
من نوجوونم و ۱۴ سالمه و چون مامانم نگاه میکرد تماشا کردم و علاقهمند شدم. واقعا خیییلی قشنگه چجوری تونستن تو اون زمان یه همچین فیلمی بسازن؟؟ خودش، فیلمنامهش، آهنگش.. اصلا...