یه جایی مثل یه اتاق متوجه شدم روی صورتشون فقط بازه و صورتشون خیلی ناز و آروم بود
یکباره نوزاددختر رو گذاشتن توی بغلم و یه عده میگفتن پس دختردار میشی
بعد من به یه خانمی که مسئول انجام کارهای تشییع بود گفتم که من پاک نیستم
خانم به یه اقایی سپرد که مجددا نوزاد رو غسل بده،کفن کنه و بیاره،که بعدش من و همسرم از اونجا خارج شدیم