نهاد چیست؟
نهاد قسمتی از جمله است که دربارهٔ آن سخن میگوییم؛ یعنی کاری را انجام میدهد یا صفت و حالتی را به آن نسبت میدهیم.
نهــاد بنیاد و پایه ی جمله بر آنها نهاده شده یا به سخن دیگر اساس و نهاد جمله هستند « علی»، «آب» و «هوا» در جمله های زیر نهاد هستند . مانند:
علی می نویسد - آب می جوشد - هوا گرم بود .
تفاوت نهاد و فاعل چیست؟
اگر نهاد کاری انجام داده باشد به آن نهاد فاعل یا «فاعل» می گوییم. فاعل یعنی کننده کار.
مانند: « علی و مادر » در جمله های زیر فاعل هستند:
علی می نویسد - مادر غذا پخت .
فرق نهاد و فاعل
به دیگر سخن، نهاد واژه یا گروهی از واژگان یک بند است که دربارهٔ آن خبری میدهیم. یعنی صاحب خبر است.
هر بند (جمله ساده) دارای دو بخش نهاد و گزاره است. نشانهٔ نهاد همخوانی آن با شناسه است. نهاد معمولاً پیش از گزاره مینشیند. نهاد توسط گزاره تکمیل میشود.
نمونه: هوا سرد است.
نهاد: هوا
گزاره: سرد است (که شامل فعل هم میشود)
نهاد به دو نوع تقسیم میشود: فاعل و مسند الیه.
فاعل نهادی است که کاری انجام داده است. یعنی اینکه پیام بند به انجام عملی توسط او اختصاص دارد. برای نمونه:
پرویز [فاعل] رفت [فعل].
علی [فاعل] حلب ساخت [فعل].
***
مسند الیه نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت میدهیم. برای نمونه:
هوا [مسند الیه] سرد [مسند] است.
نیما [مسند الیه] خوشحال [مسند] است.
تفاوت ی نکره و وحدت در چیست و انواع ی کدام است ؟ | دلگرم
تفاوت نهاد و فاعل
نهاد سازهای از جمله است که گزاره را به آن نسبت میدهیم. در زبانِ پارسی تنها بندهای اسمی نقشِ نهاد را بازی میکنند.
نکتههایِ زیر در زمینهیِ کاربردِ نهاد در زبانِ پارسی چشمگیر هستند:
نهاد پیش از گزاره جای میگیرد:
حکومتِ ایران با آمریکا قطعِ رابطه کرد.
دو درویش در گلیمی گنجند.
در تنگنایِ شعری، نهاد را پس از گزاره نیز آوردهاند:
چار کس را داد مردی یک درم
آن یکی گفت: «این به انگوری دهم!»
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
***
چنین گفت رستم به اسفندیار
که: «کردار ماند زِ ما یادگار»
فردوسی (سدهیِ چهارم خورشیدی)
***
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
بتی سنگیندلی سیمینبناگوش
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
در مثال های بالا میانِ گزاره و نهادش همنوازیِ شمارشی، شخصیّتی و قطبی حکمفرماست.
(برایِ موردهایِ ناهمنوازی گزاره و نهادشبه مثال های زیر توجه کنید).
گونههایِ این نمودهایِ دستوریِ گزاره را میتوان در زبانِ پارسی (به خاطرِ فعلپردازیِ پیشرفته در این زبان) به آسانی از هم باز شناخت.
همین پدیده به زبانِ پارسی این توانایی را میبخشد که زبانی ضمیرافکن باشد. زبانهایی را ضمیرافکن مینامند که در آنها بتوان نهاد را افکند، اگر ضمیرِ شخصی باشد:
(من) به دعا آمدهام، هم (من) به دعا باز روم
که وفا با تو قرین باد و خدا یاورِ ما!
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
***
(تو) باز آی! که تا به خود نیازم بینی
بیداریِ شبهایِ درازم بینی
مولوی (سدهیِ ششم و هفتم خورشیدی)
***
(او) دوش میآمد و (او) رخساره بر افروخته بود
تا (او) کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
حافظ (سدهیِ هشتم خورشیدی)
نهاد در زبانهایِ هند و اروپایی
در زبانهایِ هند و اروپایی در جایگاههایِ زیر به جملههایی بر میخوریم که در آنها نهاد، کنشگرِ جمله نیست:
رخدادهایِ گیتی یا آب و هوا:
آلمانی: Es regnet sehr stark.
انگلیسی: It rains very strongly.
آلمانی: Es dämmert in einer Stunde.
انگلیسی: It dawns in an hour.
حسهایِ روانی یا تنی:
آلمانی: Es ist mir kalt.
آلمانی: Es gruselt mich.
کمبود:
آلمانی: Es mangelt an Nahrung.
چنین جملههایی جملهیِ بینهاد نامیده میشوند.
نمونههایِ بالا نکتههایِ زیر را آشکار مینمایند:
گزارهیِ جملههایِ بینهاد همواره سومشخصِ مفردست. نهاد بر کنشگر دلالت نمینماید و همواره به چهرهیِ ضمیرِ شخصیِ سومشخصِ مفرد پدیدار میگردد. چنین ضمیرِ شخصیای ضمیرِ پوچ نامیده میشود.
کاربردِ جملههایِ بینهاد در میانِ زبانهایِ هند و اروپایی گوناگونست. برایِ نمونه، در زبانِ انگلیسی این جملهها را “weather sentences” مینامند، چون تنها بر رخدادهایِ آب و هوایی دلالت مینمایند.
در زبانِ پارسی (که زبانی ضمیرافکنست) نیازی به ضمیرِ پوچ نیست و جملههایِ بینهاد بدونِ هیچ نهادیِ پدیدار میگردند. این جملهها در زبانِ پارسی برایِ بیانِ حسهایِ روانی یا تنی به کار میروند:
همان گونه که این نمونهها نشان میدهد، کسی که حس میکند (مفعولِ عطفی)، همواره به گونهیِ ضمیرِ داراییِ (پیبست) پدیدار میگردد.
جملههایِ بینهاد را باید از جملههایِ دیگری باز شناخت که همواره سومشخصِ مفرد و با ضمیرِ دارایی پیبست به کار میروند:
بیشتر بخوانید:
مجموعه ای از بهترین اشعار کارو دردریان
شعر زیبای آب را گل نکنیم، از سهراب سپهری + دکلمه خسرو شکیبایی
شعر زیبای عقاب و زاغ از دکتر پرویز خانلری
شعر: دوستان شرح پریشانی من گوش کنید از وحشی بافقی
۱۰ تا از زیباترین و ناب ترین شعرهای بهاری از شاعران بزرگ
۱ دیدگاه