شعر درباره نور از شاملو
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتِشان بود
احساسِ واقعیتِشان بود.
با نور و گرمیاش
مفهومِ بیریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهومِ بیفریبِ صداقت بود.
شاملو
شعر شاملو در وصف نور
بر شیشههای پنجره
آشوبِ شبنم است.
ره بر نگاه نیست
تا با درون درآیی و در خویش بنگری.
با آفتاب و آتش
دیگر
گرمی و نور نیست،
تا هیمهخاکِ سرد بکاوی
در
رؤیای اخگری.
شعر برای نور از شاملو
در این بُنبستِ کج و پیچِ سرما
آتش را
به سوختبارِ سرود و شعر
فروزان میدارند.
به اندیشیدن خطر مکن.
روزگارِ غریبیست، نازنین
آن که بر در میکوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
شعر شاملو در مورد نور
هنر شهادتی است از سرِ صدق:
نوری که فاجعه را ترجمه میکند
تا آدمی
حشمتِ موهونش را بازشناسد.
شعر برای نور از شاملو
ز نگاه و ز سخن عاری
شبنهادانی از قعرِ قرون آمدهاند
آری
که دلِ پُرتپشِ نور اندیشان را
وصلهی چکمهی خود میخواهند،
و چو بر خاک در افکندندت باور دارند
که سعادت با ایشان به جهان آمده است.
شعر نور شاملو
در زیرِ تاقِ عرش،
بر سفرهی زمین
در نور و در ظلام
در هایوهوی و شیونِ
دیوانهوارِ باد
در چوبههای دار
شاملو
شعر تنهایی | بهترین شعرهای احمد شاملو در مورد تنهایی
شعر عاشقانه شاملو | برگزیده زیباترین اشعار احساسی و عاشقانه احمد ...
عاشقانه ترین اشعار در وصف لبخند یار از شاملو
شعر فوق العاده احساسی انتظار از شاملو
دیدگاه ها