چند بیت از اشعار دکتر فرامرز عرب عامری عزیز
از قسمت و حکمت ای خدا خسته شدم
اینبار برای من فقط معجزه کن
• از من پس از تو چیز زیادی نمانده است
جز چشمهای تر که به در خشک می شود
• بگو به خاطره هایت دگر خیالی نیست
شب گذشته دلم را عصب کشی کردم
• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها
• از نگاهم رفتی و دارد خدایی می کند
بغض های از رگ گردن به من نزدیکتر
• پای عرق اگر که نشستی سگی بخور
شاید زمان مستی آن با وفا شدی
• پختست روزگار چه آشی برای عشق
او می رود و من پرم از اشک پشت پا
. دو قدم مانده که پاییز به یغما برود
اینهمه رنگ قشنگ از کف دنیا برود
• درد است که با نسیم سردی برود
آنکس که به خاطرش به طوفان زده ای
• روی نبودت هم حسابی تازه وا کردم
یاد تو می ارزد به بودنهای خیلی ها