
فرق غریزه و فطرت در چیست ؟
قبل از اینکه به تفاوت غریزه و فطرت بپردازیم ابتدا باید با با معنای واقعی این دو مقوله بیشتر آشنا شویم و غریزه و فطرت را بطور جداگانه تعریف نماییم .
بدون شک، همان گونه که دلایل عقلى و منطقى به انسان جهت مى دهد، در درون جان او نیز کشش ها و جاذبه هایى وجود دارد که گاهى آگاهانه و گاه ناخودآگاه براى او تعیین جهت مى کند.
فلسفه وجودى آن ها همین است که در مسائل حیاتى، انسان همیشه نمى تواند به انتظار عقل و منطق بنشیند؛ چرا که این کار گاهى سبب تعطیل هدف هاى حیاتى مى شود؛ مثلا اگر انسان براى خوردن غذا یا آمیزش جنسى، بخواهد از منطق"لزوم بدل ما یتحلل" و "لزوم تداوم نسل از طریق توالد و تناسل" الهام بگیرد و طبق آن حرکت کند، باید مدت ها پیش از این، نوع او منقرض شده باشد؛ ولى غریزه و جاذبه جنسى از یک سو، و اشتها به تغذیه از سوى دیگر، خواه ناخواه او را به سوى این هدف مى کشاند و هر قدر هدف ها حیاتى تر و عموم تر باشد، این جاذبه ها نیرومندتر است.
ولى باید توجه داشت که این کشش ها و جاذبه ها، بر دو گونه است: بعضى ناآگاه است؛ یعنى نیاز به وساطت عقل و شعور ندارد؛ همان گونه که حیوان بدون نیاز به تفکر، به سوى غذا و جنس مخالف جذب مى شود.
اما گاهى تأثیر آن به صورت آگاهانه است؛ یعنى این جاذبه درونى در عقل و اندیشه اثر مى گذارد و او را وادار به انتخاب طریق مى کند.
فطرت یعنی چه؟
فطرت عبارت است از نوعی هدایت تکوینی انسان در دو حوزه شناخت و احساس (مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن (خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی)، ص 26، انتشارات مؤسسه امام خمینی ـ رحمة الله علیه ـ چ سوم 1380)
در مفهوم فطرت، نگاه به جنبه روحانی، ملکوتی و غیر حیوانی انسان اشراب شده است؛ مانند گرایش به دین و فضائل اخلاقی که از همین سنخ است. خداوند در قرآن، آنجا که سخن از فطرت الله میگوید، پای مردم را به میان کشیده، عبارت «فطر الناس علیها» (روم/ 30) را میافزاید.
ناس آن چنان گسترده و فراگیر است که سایه خود را بر سر هر انسانی در هر زمان و مکانی میگستراند و کسی را بیرون از خود وانمینهد. از سوی دیگر تعبیر ناس در آیه فطرت، در عین جامع افراد بودن، مانع از ورود اغیار (غیر انسان) نیز هست. این اختصاص و انحصار دامنه فطرت را از گستره طبیعت و غریزه، که در میان همه حیوانات و موجودات طبیعی عمومیت دارد، بر میچیند و آن را به نوع انسان محصور میکند. (مهریزی، عزیزالله، خداشناسی فطری، ص 20، انتشارات کانون اندیشه جوان، چ اول 1377)
غریزه یعنی چه؟
واژه غریزه اختصاصاً در مورد حیوانات به کار برده میشود و البته درباره انسان هم به کار میرود، از آن جهت که او این حقیقت را در نهاد خود و در جنبه نفسانی و حیوانی خود داراست و با حیوانات شریک است.
باید توجه کرد که مفهوم غریزه، در ادبیات دینی و فلسفی با همین اصطلاح، در زیستشناسی و روانشناسی حیوانی متفاوت است.
در زیستشناسی حیوانی، غریزه به رفتاری گفته میشود که در همه افراد یک گونه حیوانی به صورت کاملا مشابه، از نظر زمان انجام، شکل و راهاندازها و دیگر خصوصیات دیده میشود؛ مانند پدیده لانهسازی در میان پرندگان.
در ادبیات دینی و فلسفی، به هرگونه گرایش یا آگاهی خداداد و غیراکتسابی، که موجود زنده با خود به دنیا میآورد، غریزه گفته میشود. به گرایشهایی که در ادبیات دینی و فلسفی، غریزه میگویند، در ادبیات روانشناسی، سائق یا کشاننده اطلاق میشود.
ویژگیهای فطرت و غریزه (تفاوتها و تشابهها)
ویژگیهای امور فطری:
- آگاهیها و گرایشهای فطری انسان، تحمیلی و اکتسابی نیست، بلکه در نهاد او تعبیه شده و به علم حضوری و شهودی معلوم است.
- با فشار و تحمیل نمیتوان آن را زائل کرد، لذا تغییر پذیر و تبدیلپذیر و زوالپذیر نیست؛ «لا تبدیل لخلق الله» به عبارت دیگر، امور فطری، ثابت و پایداراند، گرچه ممکن است تضعیف و کمرنگ شوند؛ یعنی انسان از آغاز تولد با فطرت الهی زاده میشود و با همان فطرت از دنیا میرود.
- فراگیر، عمومی و همگانی است؛ کافر و مؤمن، فاسق و جاهل، با تقوا و فاجر، ... همه دارای فطرت الهیاند، چون حقیقت هر انسانی با این امور سرشته است.
- چون پارهای از بینشها و گرایشهای انسان متوجه هستی محض و کمال مطلق است، از ارزش حقیقی و عقلانی و نوعی قداست برخوردار است و ملاک تعالی او همین بینش ها و گرایش های متعالی است و از این رهگذر، تفاوت بین انسان و سایر جانداران باز شناخته میشود. (جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 26 و 27، نشر اسراء)
تفاوت غریزه و فطرت
از ویژگیهای چهارگانه، سه ویژگی اول، مشترک بین غریزه و فطرت است، زیرا غریزه هم به اموری اطلاق می شود که در سرشت انسان و حیوان قرار داده شده است، تغییرپذیر نیستند و همه گانیاند. اما ویژگی چهارم، اختصاص به فطرت دارد و همین مسئله یکی از تفاوتهای غریزه و فطرت است، که امور فطری، ملاک رشد و تعالی انسانها است و روبه بالا دارد، بر خلاف غریزه و طبیعت که محصور در امور تنانه و متناسب با حیات مادی مرتبط است. (همان، ص27)
در واقع، هر کمال و صفت نیکی که انسان به دست میآورد، مبتنی بر فطرت انسانی است و از طریق شکوفا ساختن آن به دست میآید؛ به عبارت دیگر، غریزه در حدود مسائل مادی (غریزه گرسنگی، غریزه جنسی و ...) است ولی فطرت مربوط به مسائل ماوراء حیوانی (فطرت حقیقتجویی، فطرت کمالطلبی و گرایش به کمال مطلق، فطرت خیرخواهی و گرایش به فضائل انسانی و ...) است. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 466، صدرا )
تفاوت دیگر غریزه و فطرت این است که غریزه، خود به خود شکوفا میشود. اساسا میتوان گفت که امور غریزی، از همان ابتدای تولد، فعلیت داشته و پا به پای رشد جسمی و روان شناختی، تحول مییابند. کودک از لحظهای که به دنیا میآید غریزه گرسنگی او را در طلب غذا به تکاپو میاندازد و اگر به موقع آن را نیابد، با گریه و بی تابی مادر را به سمت خود متوجه می کند.
در زمان بلوغ، غریزه جنسی، خود به خود به اوج شکوفایی نزدیک میشود و او را به ارضا فرا میخواند و با کمترین آموزش، راه ارضاء و اشباع آن را می فهمد. این مطلب در حیوانات، بسیار واضحتر است. اما فطرت، که منشأ کمالات معنوی است، چنین نیست، بلکه اولاً باید آن را با تعلیم و تربیت شکوفا ساخت و ثانیاً پس از شناخت امور فطری و این که فلان مسئله برخاسته از فطرت انسان است، باید با اعمال اختیار، آن را شکوفا ساخته و بارور کند؛ (مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، ج 1، 3، ص 428، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه )
یعنی فطری بودن مسئله، انسان را در موقعیت جبر قرار نمیدهد؛ مثلاً خدا خواهی، گرایشی فطری برای انسان است و ریشه در فطرت او دارد، اما انسان، اجباراً خداپرست نیست، بلکه خداپرستی یا الحاد را با انتخاب و گزینش خود بر میگزیند.
طبیعت و غریزه، که در انسان و حیوان خود به خود شکوفا میشود، هم انسان را مجبور نمیکند و او مغلوب قهری غرایز نفسانی و حیوانی خود نیست، بلکه باز هم از روی انتخاب و گزینش خود از هوای نفس و ... پیروی میکند.
پس از مفهومشناسی فطرت و غریزه و توجه به تشابهها و تفاوتهای این دو مفهوم، روشن می شود که خداپرستی از امور فطری است و از مختصات انسان محسوب میشود.