من خواب دیدم توی یک جایی بودم که همه بودن الی خانواده ام ولی من افراد اونجا رو میشناختم و احساس تنهایی نمیکردم و دوستامم بودن اونجا بعد یهو اسم من و دوستام رو یکی یکی صدا زدن و همه رفتیم تو یک محوطه ی دیگه که پر از قبر بود و میگفتن اینها قبر های ماست و همه قبر خودشون رو پیدا کنن و بشینن روش اگر پایین رفت یعنی وقت مردنتون فرا رسیده و برعکس هرکس نشست هیچ اتفاقی نیوفتاد ولی وقتی من روی قبرم نشستم قبرم رفت پایین و یک عالمه توش چیزی مه که باید این ها رو بیرون میاوردم بعد من که فهمیدم وقت مردنم فرا رسیده و شوهرم نیست که حتی یه خداحافظی کوچیک ازش بکنم خیلی استرس گرفتم و ناراحت شدم و شروع کردم به گریه کردن
من خواب دیدم عزراییل امد حونم را بگیره باهاش شروع ب صحبت کردم ک طبق قولی ک خدا بهم داده اول زیبایی واقعیت را ببینم بعد خواستی جونم را بگیر ولی عزراییل با حرفم منو رها کرد و رفت
منم دیشب خواب دیدم عزراعیل جونمو گرفته بعد باهاش حرف زدم گفتم برم گردون اونم برگردوند منو
1
3
atefe|۲ ماه پیش
من عنل جراحی سختی داشتم تو بیهوشی زن چادر مشکی با پوست تیر چورک دیدم ن خیلی زشت بود نه خوشکل دستشو سمت من دراز کرد بدون هیچ حرفی . من دستمو دراز کردم سمتش کشیده شدم به سمت زمین بهوش اومدم بعد بهوش اومدنم احساس میکردم یکی اطرافمه ولی سیاه قدکوتاهه در یک لحضه سیاه میدیم سری غیب میشد مثل این ک خیالاتی شدم ولی بعدش فک میکنم اون زن تو بیهوشی ازائیل بوده . ایا ازرائیل به شکل زن هم ظاهر میشه؟ و تعبیر این چی میتونه باشه؟
سلام من پرستارسالمندهست م حدودا یک سالی میشه پیش این خاتمه هستم یعنی وابسته هم شدیم یه جورایی خیلی خواب مردنشومیببنم اماهمین دیشب خواب دیدم نشستم دارم باهاش حرف میزنم یهویی گفت رها عزرائیل اومده جونمو بگیره اماعزارئیل مثل یه هاله ی نوراومدتو همه جا تاریک شد وبعدازیکساعت زنده شد
من خواب دیدم پسرم مرده خودمم نمی تونستم به تنهایی چه جوری خاکش کنم جناب عزرائیل اومدن خاکش کردن من خیلی گریه میکردم به تنهایی خودم ملکه مرگ اومدن کنارم گفتن تو تنها نیستی من کنارتم یه گل رز قرمز گذاشت روقبر پسرم رفت تعبیرش چی میشه خیلی نگرانم
پیر زنی رو دیدم که در زندان است و من پسر خالم رو به دنبال لباس هایم که گمشده بود فرستادم که سید هم هست رفت به زندان زن که اون هم یه شلوار نو داد پسر خالم گفت تو دزدیدی گفت من دزد جان ها هستم نه لباس ها
چرا خواب من رو کامل ننوشتید..فقط خط اولش رو نوشتید😅
0
2
حنین مرصاد|۳ ماه پیش
سلام من خواب دیدم دارن زمین داخل اتاقم رو گود برادری میکنن با جرثقیل من ازشون پرسیدم چرا اینکارو میکنن گفتن اینجا یه شهید هست میخواییم برش داریم و بعد گفتن این شهید روده هاش تیر خورده تعبیرش چی میشه دوستان
سلام من خواب دیدم حضرت عزرائیل امده و چهره اش شبیه انسان و لباس سبز کمرنگ پسته ای بر تن دلرد و به طرف اون فرار میکردم و که من رو هم ببره با خودش و هی بهش میگفتم خدا زبانم بند اومده بود حز حرف خدا نمیتونستم تو خواب عزراییل بگم هی بهش میکفتم خدا که منو ببره پیش خدا اون هم اعتنا ننی کرد و از من فرار میکرد و اخرش از من فرار کرد و من رو با خودش نبرد
سلام ، خواب دیدم که عررائیل پدر خانومم را با خود برده و سر یه قبر نشسته وبا چهره خیلی خوب به من نگاه میکند و من هی به خود میگفتم چرا منو نبردی و به من نگاه کرد و گفت ازم بخواه که ببرمت و من نتوانستم این جمله تکرار کنم و از خواب پریدم .
سلام. اگر خودِ ملکالموت که مأمور گرفتن جانهاست، از عمر بنده بیخبر است تا زمانی که به او دستور داده شود که جان او را بگیرد، پس چگونه کسی میتواند به دروغ بر خدا افترا ببندد!؟ساعت عمر انسان مثل ساعت قیامت است که جز خدا قبل از ان نمیداند و انسان بجز هنگام مرگ نمیداند.عزرائیل زمانی به خواب میاید که ان زمان مرگ انسان است و هیچ مهلتی نیست!پیامبران هم زمانی عزرائیل به سراغشان امده بود که ان روز پایان عمر پیامبران بود.روایتی هست که شیطان می تواند خودش را شبیه هرکسی بکند بجز حضرت محمد.
خواب دیدم حضرت عزرائیل روی سرم نشسته شبیه انسان خوش چهره بود می خواست منو با خودش ببره من تند تند نام دوازده امام رو گفتم.بعد بهم گفت برو حمام خودتو بشور یا غسل کن بعد بیا بریم.من رفتم حمام داخل حمام بودم که از خواب بیدار شدم .
این خواب میتواند نشانهای از ترس شما از مرگ یا تغییرات بزرگ در زندگی باشد، اما به کمک ایمان و توکل به خداوند و اهل بیت (ع)، این ترس کاهش یافته و حالت آرامش پیدا میکند.غسل یا رفتن به حمام نیز میتواند نماد پاکسازی معنوی و آمادگی برای شروع یک مرحله جدید در زندگی باشد.
مبینا|۴ ماه پیش
سلام خواب دیدم اول زلزله شده بعد ازآسمون ازرائیل باصورت انسان وسیاه پوش بهم میگه وقت رفتنته ترسیدم گفتم کجا گفتش اون دنیا گفتم نه من نمیام گفت پس پدرت دوتا حق انتخاب داری یاخودت یاپدرت گفتم پدرمم نه گفت خودت می دونی بعدرفت باگریه باخداحرف زدم بعدازخواب پریدم خیلی ترسیده بودم😱🥺
سلام من بعد ظهر خوابیدم خواب دیدم از کنار محلمون با از چند تا آشنا همون داریم رد میشم و چند تا اسب های رنگی میبینم سفید قهوهای مشکی ویکم بیشتر میرم جلوتر به قبرستان میرسم که اونجا چند نفر وایسادن و چند تا از قبر ها هم تازه بودن یعنی تازه مره بودن و دیدم کسی شعبیه عزرائیله که داره میاد سمت من و من از خواب بیدار شدم
خواب دیدم مامانم بهم گفت بیا بریم بیرون مامانم خیلی اسرار میکرد که بیا بریم ولی من قبول نمیکردم چون از جاهای شلوغ بدم میاد بعد همینطور که اسرار میکرد منم اعصابم خورد شد بهش گفتم باشه میام بعد که اماده شدم رفتم بیرون داشتم کفشم میپوشیدم که یهو سرم کردم بالا دیدمش که یه شنل مشکی و یه چوبی داخل دستش بود صورتش ندیدم چون سیاه بود نمیدونم پچجوری بگم خیلی توی خواب ترسیده بودم همش گریه میکردم بعد که دیدمش بعد تا اومدم نشون مامانم بدم یهو غیب شد نمیدونستم باید چیکار کنم فقط توی خواب گریه میکردم میگفتم نرید اگه برید شما هم با من میمیرید خیلی بد بود خواهش میکنم بگید تعبیرش چیه نمیدونم چحوری توضیح دادم ولی سعی خودم کردم...
سلام.خواب دیدم کسی بیمار بوده و عزراییل از سوز جاده ای با کالسکه و اسب آمد و اورا برد و من در آغوش کسی نظاره گر بودم .منو نگاه کرد و کف دستش رو ب علامت پایین(ک مثلا کم مونده) نشانم داد.ظاهرا سنم کمتر بود.واون فرد ک میرفت انگار همکلاسی م بود ک بیمار بود.ولی اسمش یادم نیست.
بیدارشدم.نگران شدم بازم خوابم برد.با بچه هام پایین تر ازون جاده دنبال همسرم بودم.۳ راه بود.هر چ نگاه نکردم ندیدمش.صدایی اومد از جاده بزرگتر برو.صدای همسرم نبود.من همون جاده قبلی رو دیدم.نخواستم برم.ولی رفتم. ناگهان از دور عزراییل دیدم ک ایدفعه روی اسب بتاخت میومد. و من فرار کردم و از حواب پریدم
سلام بنده خواب دیدم دوتا انگشتر توی دستانم دارم وحضرت عزارائیل به من میگوید آنها را به من بده تا باهام بریم ولی وقتی انگشترهارودادم درزیرخاک مدفون شد ومنونبرد
سلام میشه کمکم کنین و تعبیر خوابمو بگین خواب دیدم که مامانم بهم میگه برو بخواب منم رفتم خوابیدم (توی خواب) که عزراییل زرد رنگ و خیلی قد بلند بدون اینکه چهرش مشخص باشه(شنل داشت انگاری) روبه روم ایستاده بود و منم خیلی شوکه شده بودم بعدش از اتاقم اومدم بیرون به مامانم گفتم دیدمش مامانم گفت تا وقت داری کارای خوب بکن اینا همه توی خواب بود
خواب دیدم رو تخت خوابیدم کسی را چادر رنگی زیبا بر سرش بود ولی یک طرف چادر رو جوری روی صورت کشیده بود که صورتش را ندیم ولی دستش را دیدم که از موچ نداشت یعنی موچ رو سیاه دیدم تعبیر ش چی لطفاً جواب بدید
من خوابم تصویر نداشت. حالم خیلی بد بود یه بیماری بدی داشتم. یه لحظه یه صدای خیلی زیبا شنیدم که گفت میخوای بریم؟ منم ناخودآگاه جواب دادم که نه. بعدش بیدار شدم و بعد حس کردم شاید صدای ازرائیل بوده.
میشه لطفا تعبیر خواب منو بگید خواب دیدم تو یک بازی شرکت کردم که باختم و باید بمیرم خیلی میترسیدم گریه میکردم منتظر عزرائیل بودم ولی یه دفع بهم رحم کرد جونمو نگرفت بهم فرصت داد توخواب کلیییی خداروشکر میکردم تعبیرش چیه؟؟؟
سلام من خواب دیدم یک جاه آتش یک دفگعی روشن میشد باریک میشد دور آدمها دور میزد باسرعت خیلی بالا داخل جسم یکی میشد میسوخت یک اتاق کوچلو هم بود وقتی نفر داشت میسوخت داخل اتاق میکردن درو میبست باز دوباره آتش روشن میشد و می آمد یکی دیگه انتخاب کند داخل مردم دور زد منو انتخاب کرد وارد سینم شد همه میگفتن اعزرایل هسته الان نوبت تو شده منم بچم بغلم بود داشتم از داخل میسوختم بچمو دادم دست یکه دیگه از همه خداحافظی کردم همینطور داشتم آتش میگرفتم یکی در اتاق باز کرد الان باید بری داخل بسوزی تمام شد منم با خودم میگفتم صبر کن بزار بیشتر بسوزم نمیتونم برم اونجا از داخل سینم کامل داشتم میسوختم یک دفگعی بیدار شدم از بست تو خواب سینم سوخت وقتی بیدار شدم سینم درد گرفته بود خواهش میکنم جواب خواب برام بگید
من خواب دیدم رفته بودیم بیرون از شهر بعد اینکه برگشتیم همه جا خاک رس ریخته بود موقع غروب خورشید بود از در خونه مون به بیرون نگاه میکردم منظره قشنگی بود بجای سختمان های اطراف خونه مون دشت و کوه های رسی بود یهو متوجه ابری شدم که به صورت مار پیچ تا روز زمین امده است بعد عزرائیل از زمین به طرف آسمان پرواز کرد از بین همون ابر پیچی یک روح هم دنبالش میرفت روح یک انسان بود منظره خیلی قشنگی بود تو خاب گریم گرفت اونجا بود که تو خواب فهمیدم فرشته حضرت عزرائیل است مامان و بابام اومدن سمتم بهم میگفتن چرا داری گریه میکنی ولی زبون قفل شده بود نمیتونستم چیزی بگم که چی دیدم اونجابود که از خواب بیدار شدم لطفا بگید تعبیرش چی است اولش نگران این موضوع نبودم تا اینکه فال گرفتم فالم اومد که بزودی ثروتمند میشی و مرحله زندگیت رو به پایان است!!!
3
3
ایلماه|۹ ماه پیش
سلام خوابی که دیدم تقریبا مثل این بوده تعبیر دقیقی براش پیدا نکردم خواب دیدم که توی اتاقم روی تخت خوابیدم و یک نفر با صدای مردونه اسمم و صدا کرد بعد از اینکه بیدار شدم و ازش پرسیدم چی شده گفت که وقت رفتنم رسیده دو نفر بودن با حاله آبی رنگ تلاشی برای اینکه من بزور ببرن نداشتن من هم ترسی از رفتن نداشتم اما بخاطر مادرم دوست نداشتم برم اونا سعی کردن با صحبت کردن منو قانع کنند اما وقتی نتونستن دوست عزیزم که فوت شد و آوردن که بهم بگه برای مادرم اتفاقی نمیفته و باید بریم اما من به حرف های اونم گوش ندادم و وقتی از روی تختم بلند شدم وارد یه صفحه کاملا سفید شدم که اون دوتا حاله هم همراهم بودن
خواب دیدم.عزاییل دو مرحله،رفت وبرگشت در کوچه محله خونه پدریم بدون جسم فقط لباس خالی بوده سوار براسب احتمالا قهوه ای قصد جونمو کرده،ک من تلاش میکردم اونو با وسیله ای ک تو دیتم بود احتمالا چوب یاهر جیزی بکشم.ولی برای رفتنم از کوچه،رد کرد ورفت.وای موقع برگشتم از کوچه با لباس یرنگ دیگه باز سراغم اومد ک باز تلاش داستم از خودم دورس کنم وبا همون چوب دستی بدکن اینکه بهس اییب بریونه رد کرد،دبگه نزدیکای خونه پدرم بودم .وهی خدا خدا میکردم بخونه بریم بعد جونمو بگیره وتوکوچه نمیرم.واز شدت ترس توی خواب قبض روح شدم،وبقیشو دیگه نمیدونم چ شد واز خواب پریدم......😢😥😢😥 😢خیلی میترسم!!!!!
خواب دیدم عده ای سیاهپوس در اتاق بودند وچهره شان پوشیده بود من وعزراییل در حیاط بودیم ومن فکر می کردم باید همراه انها بروم دستم رو روی شانه عزراییل گذاشتم صورت یک مرد معمولی بود گفتم من اگه همراه انها برم نکنه لباس نداشته باشم لختنشم ولی عزراییل فقط اروم به من خندید خواهش می کنم تعبیر خوابمو بگین
من خواب دیدم برادر مرده ام آمد روی زمین همه خوشحال دورش جمع شدن که بغلش کنن دست رد به سینه همه زد گریه کنان خودش رو تو بغل زنم انداخت های های گریه می کرد وصدایی از غیب آمدو گفت که پرونده پسر عموم که باعث مرگش شده آمادست بگید بیاد اون دنیا
من همیشه وقتی همچین خواب هی میبینم یکی با منه مثل رفیق هچوقت صورت خودشو نشون نمیده دیشب خواب دیدم با همون رفتیم یه جایی بین آسمان و زمین با همونی که همیشه باهامه بعدش یهویی عزرائیل دیدم همینجوری وایساده بود رفتم نگاهش کردم با دقت بعدش انقد فشار به مغزم آمد از خواب پریدم
من خواب دیدم وارد یک اتاقی شدم همراه با یک نفر دیگه یادم نماید اون کی بود ولی به لحظه به مردرو دیدم که لباس ازراعیل پوشیده و من یهو جیغ زدم و مرده بدون اینکه هیچی بگه لباس رو درآورد و از اتاق بیرون رفت
من خواب دیدم با فامیل ها بابا بزرگم رفتیم مسافرت بعد رفتیم خونه گرفتیم تا اونجا باشیم بعد اومدیم بیرون با هم حرف میزدیم و یهو تیغ عسای عزرائیل را دیدم بعد رفت دوباره حرف زدیم بعد یکی از دختر عمه هام عزرائیل رو با دستش به من نشون داد و من عزرائیل رو دیدم و یهو مردم
خواب دیدم کا یک مرد مسن خوش چهره با عمامهای به رنگ سفید و سبز به مد میگفت که عمر شما به پایان رسیده ومن میخواهم روح را از تنت جداکنم من از او خواستم که به من محبت دهد واو عمامه را اش را آورد جلوی من گفت کدام رنگ را انتخاب میکنی من رنگ سبز را انتخاب کردم و به من یک محبت کوتاه داد
تعبیر خوب منو اگه میشه یکی بگه یک دفعه خواب دیدم که عزراییل بالا سرمه که بعدش شهادتمو خوندم و دفعی بعدی جانمو گرفت و با خشم که در قبرم فشرده میشم یه لهظ
سلام خاب درحرم یکی ازائمه هستم نمیدونم حرم امام رضابودیاحرم امام حسین،سرپادعامیخ وندیم افراد زیادی بودن که ناگهان گفتن حضرت عزرائیل (ع)هم اینجا هستن ومن نگاه کردم دیدم یه مرد سیاه پوش ولی صورتش مشخص نیست به من نگاه میکردغضبناک.من هم ترسیدم ازنگاهش.ناگهان دیدم دوتاخانوم سیاه پوش یکی قدبلند ولی پیرودیگری قدکوتاه ولی جوان. تعبیرخابم چی میشه خیلی میترسم
من خواب دیدم تو یه اتاق تاریک هستم روبروم یه آینه بود یه زنه نیمه لخت تقریبأ سبز رنگ جلوی آینه موهاشو شونه میکرد یکی هم کنارم بود ولی نمیدیدم احساس میکردم که پیشمه نمیدونم خودم میگفتم یا اونیکه پیشم بود میگفت اون عزرائیل یه لحظه زن پاشد اومد طرف من قدش از دو متر بیشتر بود قیافش هم یه کمی ترسناک بود من جیغ میکشیدم ولی صدام به زور در میومد بعد دیگه از خواب بیدار شدم
سلام من های دیدم که با دوستام داشتم شوخی میکردم یه رفیق یه چیزی رو زد تو برق بعد همه مونو برق میگیره بعد من افتادم زمین میدونم دارم میمیرم بعد عزرائیل اومد داشت جونمو میگرفت منم داشتم کلمیه مو میگفتم که از خاب به زور بیدار شدم
9
8
علی کعب|۱ سال پیش
سلام من پدرم به رحمت خدارفته ودرخواب دیدم که پدرم بم گفت میخام روحتو ببرم وچیزی دردستم بود که بش گفتم فقط بزار وسایلوبه بچهام بدم راضی نشد بعدش گفتم فقط بزارتوبه کنم کفت دیگه نمیشه ودرذهنم فهمیدم که پدرم خودعزرائیل بود باخودم میگفتم من میترسم ازشب قبر واینقدرترسیدم ازخواب پریدم لطفا تعبیرش چیه
من خواب دیدم تو اتاقم هستم و یچیزی دستمو گرفته خیلی نرم و بود چشمش،دهنش و ابروش خش داشت اول نشناختمش ولی بعد که خوابمو واسه رفیقم گفتم گفت این حضرت ازراعیل بوده ولی گفت رنگش باید سیاه یا سفید باشه ولی من تو خواب دیدم قهوه ای سدخته هس با خال های سیاه خیلی هم بلند بود و باریک تعبیرش چیه؟
خواب دیدم عزراییل بالا سقف خونه است اومد سمتم من فهمیدم میخواد منو ببره منم به پای مادرم افتادم که منو حلال کنید دادمیزدم واونم نمیشنید از خواب پریدم همون لحظه تعبیرش چیه
9
11
سهیلا|۳ سال پیش
سلام من دارخواب دیدم که شبه خوابم چشمامو باز کردم عزرائیل رو دیدم روبه روم واستاده بود هیچی نگف اصلانم قیافش دیده نشد تاریکو سیاه بود من ترسیدم میخواستم جیغ بکشم نمیتونستم.فقط واستاده بود بعد دیگه انگار توخواب بیدار شدم ندیدمش
با سلام. من خوابم دقیقا یادم نیست و محتوای کمی از اون یادمه. خواب دیدم که روحم از بدنم جدا شده و از پشت بوم خونمون که دارم میام پایین حضرت ازرائیل داشتن از پله ها میومدن بالا و من همینطور که داشتم میومدم پایین جلوی در طبقه دوم ایشان رو دیدم.و میدونستمم که کیه و میخواد جونمو بگیره در صورتی که من روح بودم و من بهش گفتم فقط یه لحظه بزار یه سجده شکر کنم. از شکل و شمایلشون هم بگم که کاملا شبیه یک انسان و چهره ایشون هم ناراحت یا عصبی نبود ولی فک کنم خوشحال هم نبود و چهره ی بسیار مرموزی داشت و منم ترسیده بودم. فقط نمیدونم حکمت اون حرفی که زدم گفتم فقط یه لحظه بزار سجده شکر کنم چی هست. رفته بودم سجده که از خواب بیدار شدم. ممنون میشم اگه تعبیر یا تحویل این خواب رو میدونید برای من بگید.خیلی منو تو ترس فرو برده...
سلام من خواب صبح خواب دیدم که با حضرت عزرائیل تو هوا معلق هستم ایشون با یه دستشون منو گرفته و با یه دست دیگه سلاحشون با اینکه صورتشون کاملا سیاه بود ولی من لبخند و چشماشونو دیدم حتی یه لحضه پاشونم دیدم مثل یک انسان. اون لحظه به این فکر می کردم اگه حق الناس دارم اداش کنم و یک دفعه لرزیدم و سبک شدم مثل اینکه چیزی سنگین از روم برداشته شده و بعد چند لحظه با صدای زنگ هشدار گوشیم بیدار شدم
سلام من خاب دیدم توی حمومم بعد شبیه خودم توی حموم ظاهر شد من پرسیدم وقتشه؟ گفت اره ی چیزی شبیه شامپو داد بخورم من خوردم ولی مث این فیلما بارها و بارها مث این فیلما ک انگار مدت زیادی داره میگذره میومد یه نگاه بم میکرد و میرفت چون نمرده بودم😶
سلام منم دیشب خواب دیدم یکی از دوستام فوت شده بود داشتم تلفنی باهاش صحبت میکردم که بهم گفت من خوبم نگران من نباش و همون لحظه عزرائیل جلوی چشمم ظاهر شد و گفت باید بیای وقتشه و یکی که شبیه خودم بود خیلی هم تو صورتش آرایش داشت که میخندید و من خودم گریه میکردم میگفتم چرا اینجوری شدی میگفت نمیدونم چرا اینجوری شدم و عزرائیل کلا شبیه یک انسان بود یک لیوان بهم آب داد و دیگر رفت ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید
م حدودا یک سالی میشه پیش این خاتمه هستم یعنی وابسته هم شدیم یه جورایی خیلی خواب مردنشومیببنم اماهمین دیشب خواب دیدم نشستم دارم باهاش حرف میزنم یهویی گفت رها عزرائیل اومده جونمو بگیره اماعزارئیل مثل یه هاله ی نوراومدتو همه جا تاریک شد وبعدازیکساعت زنده شد
بیدارشدم.نگران شدم
بازم خوابم برد.با بچه هام پایین تر ازون جاده دنبال همسرم بودم.۳ راه بود.هر چ نگاه نکردم ندیدمش.صدایی اومد از جاده بزرگتر برو.صدای همسرم نبود.من همون جاده قبلی رو دیدم.نخواستم برم.ولی رفتم.
ناگهان از دور عزراییل دیدم ک ایدفعه روی اسب بتاخت میومد.
و من فرار کردم و از حواب پریدم
خواب دیدم که مامانم بهم میگه برو بخواب
منم رفتم خوابیدم (توی خواب) که عزراییل زرد رنگ و خیلی قد بلند بدون اینکه چهرش مشخص باشه(شنل داشت انگاری) روبه روم ایستاده بود و منم خیلی شوکه شده بودم بعدش از اتاقم اومدم بیرون به مامانم گفتم دیدمش مامانم گفت تا وقت داری کارای خوب بکن اینا همه توی خواب بود
خواب دیدم تو یک بازی شرکت کردم که باختم و باید بمیرم
خیلی میترسیدم گریه میکردم منتظر عزرائیل بودم ولی یه دفع
بهم رحم کرد جونمو نگرفت بهم فرصت داد توخواب کلیییی خداروشکر میکردم تعبیرش چیه؟؟؟
ولی هنوز زنده ام😂
لطفا بگید تعبیرش چی است اولش نگران این موضوع نبودم تا اینکه فال گرفتم فالم اومد که بزودی ثروتمند میشی و مرحله زندگیت رو به پایان است!!!
خواب دیدم که توی اتاقم روی تخت خوابیدم و یک نفر با صدای مردونه اسمم و صدا کرد بعد از اینکه بیدار شدم و ازش پرسیدم چی شده گفت که وقت رفتنم رسیده دو نفر بودن با حاله آبی رنگ تلاشی برای اینکه من بزور ببرن نداشتن من هم ترسی از رفتن نداشتم اما بخاطر مادرم دوست نداشتم برم اونا سعی کردن با صحبت کردن منو قانع کنند اما وقتی نتونستن دوست عزیزم که فوت شد و آوردن که بهم بگه برای مادرم اتفاقی نمیفته و باید بریم اما من به حرف های اونم گوش ندادم و وقتی از روی تختم بلند شدم وارد یه صفحه کاملا سفید شدم که اون دوتا حاله هم همراهم بودن
😢خیلی میترسم!!!!!
اگ کسی میدونه ب نشونه چیه بگید بم لطفن
وندیم افراد زیادی بودن که ناگهان گفتن حضرت عزرائیل
(ع)هم اینجا هستن ومن نگاه کردم دیدم یه مرد سیاه پوش ولی صورتش مشخص نیست به من نگاه میکردغضبناک.من هم ترسیدم ازنگاهش.ناگهان دیدم دوتاخانوم سیاه پوش یکی قدبلند ولی پیرودیگری قدکوتاه ولی جوان.
تعبیرخابم چی میشه خیلی میترسم
ولی من تو خواب دیدم قهوه ای سدخته هس با خال های سیاه خیلی هم بلند بود و باریک تعبیرش چیه؟