لطفا بگید تعبیرش چی است اولش نگران این موضوع نبودم تا اینکه فال گرفتم فالم اومد که بزودی ثروتمند میشی و مرحله زندگیت رو به پایان است!!!
1
1
ایلماه|۲ هفته پیش
سلام خوابی که دیدم تقریبا مثل این بوده تعبیر دقیقی براش پیدا نکردم خواب دیدم که توی اتاقم روی تخت خوابیدم و یک نفر با صدای مردونه اسمم و صدا کرد بعد از اینکه بیدار شدم و ازش پرسیدم چی شده گفت که وقت رفتنم رسیده دو نفر بودن با حاله آبی رنگ تلاشی برای اینکه من بزور ببرن نداشتن من هم ترسی از رفتن نداشتم اما بخاطر مادرم دوست نداشتم برم اونا سعی کردن با صحبت کردن منو قانع کنند اما وقتی نتونستن دوست عزیزم که فوت شد و آوردن که بهم بگه برای مادرم اتفاقی نمیفته و باید بریم اما من به حرف های اونم گوش ندادم و وقتی از روی تختم بلند شدم وارد یه صفحه کاملا سفید شدم که اون دوتا حاله هم همراهم بودن
خواب دیدم.عزاییل دو مرحله،رفت وبرگشت در کوچه محله خونه پدریم بدون جسم فقط لباس خالی بوده سوار براسب احتمالا قهوه ای قصد جونمو کرده،ک من تلاش میکردم اونو با وسیله ای ک تو دیتم بود احتمالا چوب یاهر جیزی بکشم.ولی برای رفتنم از کوچه،رد کرد ورفت.وای موقع برگشتم از کوچه با لباس یرنگ دیگه باز سراغم اومد ک باز تلاش داستم از خودم دورس کنم وبا همون چوب دستی بدکن اینکه بهس اییب بریونه رد کرد،دبگه نزدیکای خونه پدرم بودم .وهی خدا خدا میکردم بخونه بریم بعد جونمو بگیره وتوکوچه نمیرم.واز شدت ترس توی خواب قبض روح شدم،وبقیشو دیگه نمیدونم چ شد واز خواب پریدم......😢😥😢😥 😢خیلی میترسم!!!!!
خواب دیدم عده ای سیاهپوس در اتاق بودند وچهره شان پوشیده بود من وعزراییل در حیاط بودیم ومن فکر می کردم باید همراه انها بروم دستم رو روی شانه عزراییل گذاشتم صورت یک مرد معمولی بود گفتم من اگه همراه انها برم نکنه لباس نداشته باشم لختنشم ولی عزراییل فقط اروم به من خندید خواهش می کنم تعبیر خوابمو بگین
من خواب دیدم برادر مرده ام آمد روی زمین همه خوشحال دورش جمع شدن که بغلش کنن دست رد به سینه همه زد گریه کنان خودش رو تو بغل زنم انداخت های های گریه می کرد وصدایی از غیب آمدو گفت که پرونده پسر عموم که باعث مرگش شده آمادست بگید بیاد اون دنیا
من همیشه وقتی همچین خواب هی میبینم یکی با منه مثل رفیق هچوقت صورت خودشو نشون نمیده دیشب خواب دیدم با همون رفتیم یه جایی بین آسمان و زمین با همونی که همیشه باهامه بعدش یهویی عزرائیل دیدم همینجوری وایساده بود رفتم نگاهش کردم با دقت بعدش انقد فشار به مغزم آمد از خواب پریدم
من خواب دیدم وارد یک اتاقی شدم همراه با یک نفر دیگه یادم نماید اون کی بود ولی به لحظه به مردرو دیدم که لباس ازراعیل پوشیده و من یهو جیغ زدم و مرده بدون اینکه هیچی بگه لباس رو درآورد و از اتاق بیرون رفت
من خواب دیدم با فامیل ها بابا بزرگم رفتیم مسافرت بعد رفتیم خونه گرفتیم تا اونجا باشیم بعد اومدیم بیرون با هم حرف میزدیم و یهو تیغ عسای عزرائیل را دیدم بعد رفت دوباره حرف زدیم بعد یکی از دختر عمه هام عزرائیل رو با دستش به من نشون داد و من عزرائیل رو دیدم و یهو مردم
خواب دیدم کا یک مرد مسن خوش چهره با عمامهای به رنگ سفید و سبز به مد میگفت که عمر شما به پایان رسیده ومن میخواهم روح را از تنت جداکنم من از او خواستم که به من محبت دهد واو عمامه را اش را آورد جلوی من گفت کدام رنگ را انتخاب میکنی من رنگ سبز را انتخاب کردم و به من یک محبت کوتاه داد
تعبیر خوب منو اگه میشه یکی بگه یک دفعه خواب دیدم که عزراییل بالا سرمه که بعدش شهادتمو خوندم و دفعی بعدی جانمو گرفت و با خشم که در قبرم فشرده میشم یه لهظ
سلام خاب درحرم یکی ازائمه هستم نمیدونم حرم امام رضابودیاحرم امام حسین،سرپادعامیخ وندیم افراد زیادی بودن که ناگهان گفتن حضرت عزرائیل (ع)هم اینجا هستن ومن نگاه کردم دیدم یه مرد سیاه پوش ولی صورتش مشخص نیست به من نگاه میکردغضبناک.من هم ترسیدم ازنگاهش.ناگهان دیدم دوتاخانوم سیاه پوش یکی قدبلند ولی پیرودیگری قدکوتاه ولی جوان. تعبیرخابم چی میشه خیلی میترسم
من خواب دیدم تو یه اتاق تاریک هستم روبروم یه آینه بود یه زنه نیمه لخت تقریبأ سبز رنگ جلوی آینه موهاشو شونه میکرد یکی هم کنارم بود ولی نمیدیدم احساس میکردم که پیشمه نمیدونم خودم میگفتم یا اونیکه پیشم بود میگفت اون عزرائیل یه لحظه زن پاشد اومد طرف من قدش از دو متر بیشتر بود قیافش هم یه کمی ترسناک بود من جیغ میکشیدم ولی صدام به زور در میومد بعد دیگه از خواب بیدار شدم
سلام من های دیدم که با دوستام داشتم شوخی میکردم یه رفیق یه چیزی رو زد تو برق بعد همه مونو برق میگیره بعد من افتادم زمین میدونم دارم میمیرم بعد عزرائیل اومد داشت جونمو میگرفت منم داشتم کلمیه مو میگفتم که از خاب به زور بیدار شدم
7
5
علی کعب|۱ سال پیش
سلام من پدرم به رحمت خدارفته ودرخواب دیدم که پدرم بم گفت میخام روحتو ببرم وچیزی دردستم بود که بش گفتم فقط بزار وسایلوبه بچهام بدم راضی نشد بعدش گفتم فقط بزارتوبه کنم کفت دیگه نمیشه ودرذهنم فهمیدم که پدرم خودعزرائیل بود باخودم میگفتم من میترسم ازشب قبر واینقدرترسیدم ازخواب پریدم لطفا تعبیرش چیه
من خواب دیدم تو اتاقم هستم و یچیزی دستمو گرفته خیلی نرم و بود چشمش،دهنش و ابروش خش داشت اول نشناختمش ولی بعد که خوابمو واسه رفیقم گفتم گفت این حضرت ازراعیل بوده ولی گفت رنگش باید سیاه یا سفید باشه ولی من تو خواب دیدم قهوه ای سدخته هس با خال های سیاه خیلی هم بلند بود و باریک تعبیرش چیه؟
خواب دیدم عزراییل بالا سقف خونه است اومد سمتم من فهمیدم میخواد منو ببره منم به پای مادرم افتادم که منو حلال کنید دادمیزدم واونم نمیشنید از خواب پریدم همون لحظه تعبیرش چیه
5
11
سهیلا|۲ سال پیش
سلام من دارخواب دیدم که شبه خوابم چشمامو باز کردم عزرائیل رو دیدم روبه روم واستاده بود هیچی نگف اصلانم قیافش دیده نشد تاریکو سیاه بود من ترسیدم میخواستم جیغ بکشم نمیتونستم.فقط واستاده بود بعد دیگه انگار توخواب بیدار شدم ندیدمش
با سلام. من خوابم دقیقا یادم نیست و محتوای کمی از اون یادمه. خواب دیدم که روحم از بدنم جدا شده و از پشت بوم خونمون که دارم میام پایین حضرت ازرائیل داشتن از پله ها میومدن بالا و من همینطور که داشتم میومدم پایین جلوی در طبقه دوم ایشان رو دیدم.و میدونستمم که کیه و میخواد جونمو بگیره در صورتی که من روح بودم و من بهش گفتم فقط یه لحظه بزار یه سجده شکر کنم. از شکل و شمایلشون هم بگم که کاملا شبیه یک انسان و چهره ایشون هم ناراحت یا عصبی نبود ولی فک کنم خوشحال هم نبود و چهره ی بسیار مرموزی داشت و منم ترسیده بودم. فقط نمیدونم حکمت اون حرفی که زدم گفتم فقط یه لحظه بزار سجده شکر کنم چی هست. رفته بودم سجده که از خواب بیدار شدم. ممنون میشم اگه تعبیر یا تحویل این خواب رو میدونید برای من بگید.خیلی منو تو ترس فرو برده...
سلام من خواب صبح خواب دیدم که با حضرت عزرائیل تو هوا معلق هستم ایشون با یه دستشون منو گرفته و با یه دست دیگه سلاحشون با اینکه صورتشون کاملا سیاه بود ولی من لبخند و چشماشونو دیدم حتی یه لحضه پاشونم دیدم مثل یک انسان. اون لحظه به این فکر می کردم اگه حق الناس دارم اداش کنم و یک دفعه لرزیدم و سبک شدم مثل اینکه چیزی سنگین از روم برداشته شده و بعد چند لحظه با صدای زنگ هشدار گوشیم بیدار شدم
سلام من خاب دیدم توی حمومم بعد شبیه خودم توی حموم ظاهر شد من پرسیدم وقتشه؟ گفت اره ی چیزی شبیه شامپو داد بخورم من خوردم ولی مث این فیلما بارها و بارها مث این فیلما ک انگار مدت زیادی داره میگذره میومد یه نگاه بم میکرد و میرفت چون نمرده بودم😶
سلام منم دیشب خواب دیدم یکی از دوستام فوت شده بود داشتم تلفنی باهاش صحبت میکردم که بهم گفت من خوبم نگران من نباش و همون لحظه عزرائیل جلوی چشمم ظاهر شد و گفت باید بیای وقتشه و یکی که شبیه خودم بود خیلی هم تو صورتش آرایش داشت که میخندید و من خودم گریه میکردم میگفتم چرا اینجوری شدی میگفت نمیدونم چرا اینجوری شدم و عزرائیل کلا شبیه یک انسان بود یک لیوان بهم آب داد و دیگر رفت ممنون میشم تعبیرشو بهم بگید