دیدم مردم سوار گاری قدیم از یه جوب اب گاری رو اومدن رد کنن که جنازم افتاد داخل اب مادرم دست روی سینم گذاشت که فرو رفتم داخل اب به اصطلاح یه حس مثل غسل دادن یا شستن
سلام من خواب دیدم یه صحنه عجیبی اتفاق افتاد که یادم نیست چی بود یعنی کلا از ذهنم پاک شده بعد دیدم من تو قبرم و یک مرد خوشتیپ کنارم نشسته بود که انگار دوست پسرم بود ما سه نفر بودیم من زیر خاک بودم ولی روحم کنار اون پسر بود با هم داشتیم گریه میکردیم من یه لباس سفید خوشگل بلند پوشیده بودم بعد پسره میگفت چرا رفتی و از این حرفا بعد داشت رو قبر ما سه نفر یه چیزای مثل برچسب بودن میپسبوند من کنارش نشسته بود سرم رو شونه بود تعبیرش چی میشه
سلام من خواب خیلی عجیبی دیدم یه موجود که اصلا ماهیتی نداشت و نمی دونم دقیقا چی بود تا یه جایی منو برد و بعدش با یکی عجیب تر از اون اشنا شدم با مهربونی گفت قبرته یکم ترسیدم توش چند تا مار بود بعد مار ها رفتن من یواشکی از قبر اومدم بیرون اون موجود بهم حمله کرد و با خشم گفت برو تو قبرت منم وقتی رفتم دیدم مار ها دوباره برگشتن یه چیزی مث حصار اهنی گذاشت رو قبرم و خاک ریخت و یه لبخند خیلی عجیب زد و یه دفعه از خواب پریدم
من خواب دیدم داشتند من را در قبر میکردند و درست یادم نبود ولی وقتی من را داخل یک اتاقک مانند قرار دادند یک پارچه هم روی ان اتاقک قرار دادند . بعد احساس میکردم مثل یک اسانسور به سمت اسمان در حرکت هستم شب بود و به ستاره ها نزدیک میشدم ولی انها تکان نمیخودند رسیدم به یک شهرک شهرکی در یک جای پر نور و سفید از آن بالا تمام افراد را میتوانستم ببینم حتی بعضی افراد بعد از من هم به اون شهرک اومدند.من یک فرد آشنا را اونجا دیدم و کلی با هم صحبت کردیم نزدیک 20 دقیقه بعد نمیدونم فکر کنم تا یادم هست به من گفت برو از اینجا فعلا وقت تو نیست بیای اینجا باید بری تا اومدم بپرسم چرا برم دیدم از خواب پریدم و دیدم بابام 6 متر بالاتر داره نماز میخوانه حدود ساعت 4/30 یا 5 بود تعبیرش را میشه بگید و یک خواب دیگر هم خودم را داشتم در قبرستان میدم نمرده بودم داشتم فرار میکردم از آنجا میشه تعبیرش را بگید ممنون
سلام من خواب دیدم که در فضا هستم و یک فضانورد شدم اما محاسبات رو اشتباه انجام دادن و من تو فضا نزدیک خورشید گیر میفتم و همون جا به خورشید برخورد می کنم و میمیرم.
سلام، من خواب دیدم که تصادف کردیم و من مردم ، و مادرم داشت بالاسرم گریه میکرد، بعدش من خودم از که از بدنم بلند شد و فهمیدم که روحم هستم و بقیه رو میدیدم و با تعجب پیش خودم میگفتم که پس اینطوری هست که روح جدا میشه، اما همینطوری که مادرم داشت گریه میکرد بهم گفتن که باید برگردی، و بعدش تو خواب حس کردم که کشیده شدم به جسمم و چشامو باز کردم و بعدش از خواب بیدار شدم
سلام خسته نباشید من خواب دیدم که در حال سفر به تنهای با تاکسی بودم به مقصد رسیدیم اما ناگهان ماشین تصادف کرد حس کردم که هیچ جا رو نمیبینم و روحم به اسمان پرواز کرد، وقتی از خواب بیدار شدم نفسم بند امده بود و نمیتوانستم نفس بکشم تعبیر این خواب چیست؟
من خواب دیدم ک حشره بهم حمله کرده و شوهرم پا گذاشت روش و کشتش همینطور ک داشتم میخندیدم درختی ک زیرش ایستاده بودم با شاخه هاش ب سمتم اومد و همینطور ک نزدیکم شد من بدنم و چشمام سنگین شد و مردم و در همون حال گفت تو هرچقدرهم فرارکنی نمیتونی از مرگ فرار کنی و وقتی ک دوباره بیدارشدم دیدم داخل ی جنگل بزرگ بادرختای سرب فلک کشیده و تااااریک هستم .خیلی ترسیدم گفتم خدایا ینی من انقد ادم بدی بودم ک این دنیام اینطوریه همینطورک داشتم با خودم فکر میکردم یهو تا شعاع ۲۰متری من روشن شد و توی این روشنایی دورم بوته های زرد و نارنجی بود . تعبیرش چی میتونه باشه؟
سلام خسته نباشید من خواب دیدم که در راه برگشت از خونه مامانبزرگم ناگهان ماشین که راننده اش یکی از همکلاسی های قدیمی من بود چپ می کنه و با صخره کنارش برخورد می کنه و من و پدرم هم توی ماشین بودیم و من مردم بر اثر تصادف میشه لطف کنید بگید تعبیرش چیه
من خواب دیدم که بقیه فک میکنن من مردم و دارن برام گریه میکنن, خودم داخل یه راهرو با دوستام بودم وصدای گریه اون هارو میشنیدم در حالی که خودم و دوستام لبخند داشتیم و من میدونستم که زنده هستم تعبیرش چی میشه؟
واقعا ممنونم فهمیدم که چرا خواب دیدم که توی آب افتادم و مردم چون این خواب رو حدود سه ماه پیش یا تو تابستون دیدم و اون موقع ها نماز نمی خوندم ولی الان دارم نمازم رو می خونم و بعد از این خواب کلا تغییر کردم.واقعا ممنونم فقط یه قسمت از خوابم مونده که تعبیر نشده اونم این هستش که بعد از مرگم به یه باغی خیلی قشنگ با یه دریاچه با آبی زلال و درختی که برگ قرمز دارند دیدم.ولی خیلی گریه می کردم و دلتنگ خانواده بودم این قسمت رو می توانید بگوئید تعبیرش چی هست؟؟