شعر روز عاشورا که روز داغ بود | شعر زیبا و غمناک در مورد عاشورا

شعر روز عاشورا که روز داغ بود

در این مطلب از مجله دلگرم شعر زیبای روز عاشورا که روز داغ بود؛ را برایتان تهیه و آورده ایم. امید است از خواندن آن لذت ببرید. با ما همراه باشید .

شعر زیبا و غمگین روز عاشورا که روز داغ بود

روز عاشورا که روز داغ بود

  باغبان تنها میان باغ بود
باغ او گل های رنگارنگ داشت

 با خزان بی مروت جنگ داشت
یورش باد خزان بیداد کرد

  کربلایش را حسین آباد کرد
یوسف زهرا که از روز الست

 با خدایش رشته میثاق بست
از برای حفظ و عدل و داد

هر چه بودش در کف اخلاص داد
جمله گلهایش زکین پرپر شدند

  میهمان حضرت داور شدند
شد چو تنها آن امیر ارجمند

 بانک هل من ناصرش گشتی بلند
سینه پر سوز و دلی صد پاره داشت

  کودک شش ماهه در گهواره داشت
شیر خوارش از عطش بی تاب بود

  خشک لب در انتظار آب بود
در کنار آب از جور یزید

  از عطش انگشت خود را می مکید
باغبان تا بانگ غربت ساز کرد

  نرگس شهلای خود را باز کرد
ناله اش روحی به سوز و ساز داد

  با زبان کودکی آواز داد
کای پدر از بی سپاهی دم مزن

  زین سخن آتش بر این عالم مزن
زانکه من آماده جانبازیم

  کن تو امضا سر خط سربازیم
ای پدر آغوش خود را باز کن

  سوی میدان عزم رفتن ساز کن
ای یگانه قافله سالار عشق

 اصغرت را بر سر بازار عشق
چون مرا بردی بگو با صد خروش

 گل فروشم ، گل فروشم، گل فروش
دوست دارم همدم اکبر شوم

  از دم تیر خزان پرپر شوم
( در پی معشوق اندر جست و جو

 طالب وصل است در نیزار عشق
غنچه ای نشکفته از گلزار چید

  تا نماید هدیه بر دلدار عشق
شاخه ی گل را بروی دست خویش

 تا رساندش بر در دربار عشق
پس ندا بر عاشقان زد بر ملا

 کیست طالب بر گل بی خار عشق
گلفروشم گلفروشم گلفروش

تحفه آوردم سر بازار عشق
ناگه از معشوق آمد این ندا

 من خریدار گلم با خار عشق
تیر صیاد از کمین بر جست و زد

 بوسه بر حلقوم گل رخسار عشق
غنچه اش بشکفت و زد لبخنده ای

  که ای پدر سیرابم از دیدار عشق
شاخه ی گل روی دست باغبان

 قبله را می جست چون پرگار عشق
رنگ از رخسار برگ و گل پرید

 شد خزان در دامن سالار عشق )
دوست دارم با خدا سودا کنم

 پیروی از محسن زهرا کنم
دوست دارم محو جانانم کنی

 در منای قرب قربانم کنی
حرمله گویا برآرد حاجتم

 کز عطش بی تاب گشته طاقتم
زاده ی شیرم بگو نخجیر کو

 عاشق تیرم بگو آن تیر کو
طبق قانون الهی ای امام

 ذبح را شش ماه می باید تمام
ای پدر وقت دگرگونی شده

 سن من امروز قانونی شده
تیر باید تا قدح نوشم کنید

  وندر آغوش تو مدهوشم کنید
گر شوم با تیر دشمن روبرو

 تیر دشمن را سپر سازم گلو
جنگ با تیر ، بابا دیدنی است

  خون من بر آسمان پاشیدنی است
تا مرا شوق خدا باشد به سر

تشنگی باشد بهانه ای پدر ....

بیشتر بخوانید :

منظومه شعر ظهر روز دهم قیصر امین پور

شعر برای اربعین : برگزیده ۶۰ شعر زیبا در مورد اربعین

یک شعر برای امام حسین : ۶۰ شعر سوزناک در وصف عشق امام حسین و محرم