دلگرم
امروز: شنبه, ۰۲ فروردین ۱۴۰۴ برابر با ۲۱ رمضان ۱۴۴۶ قمری و ۲۲ مارس ۲۰۲۵ میلادی
مجموعه اشعار فارسی برای محرم
زمان مطالعه: 13 دقیقه
گلچینی از مجموعه اشعار فارسی برای ایام محرم ، شامل بیت های کوتاه در وصف امام حسین (ع) و کربلا

بهترین شعرهای فارسی برای ایام تاسوعا و عاشورا حسینی

شعر برای کربلا و امام حسین

کاروان کربلا

شیعیان دیگر هوای کربلا دارد حسین(ع)روی دل با کاروان کربلا دارد حسین(ع)
از حریم کعبه جدش به اشکی شست دستمروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسین(ع)
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیمبیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین(ع)
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتابکس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین(ع)
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کندعزّت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین(ع)
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیتداوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین(ع)
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفابا کدامین سرکند؟ مشکل دوتا دارد حسین(ع)
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خداجای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین(ع)
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریارکاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین(ع)

استاد سید محمدحسین شهریار


بیابان کربلا

 

... هر سال تازه خون شهیدان کربلاچون لاله می دمد ز بیابان کربلا
این تازه تر که می رود از چشم ما برونخونی که خورده اند یتیمان کربلا
آمد فرود و جمله به دل های ما نشستگردی که شد بلند به میدان کربلا
این باغبان که بود که ناداده آب چیدچندین گل شکفته ز بستان کربلا
گلبن به جای گل دل خونین دهد به بارخون خورده است خاک گلستان کربلا
آه از دمی که بی کس و بی یار و هم نشینتنها بماند رستم دستان کربلا
داد آن گلی که بود گل دامن رسولدامن به دست خار بیابان کربلا
خون خورد تیغ تیز که در یک نفس براندآبی به حلق تشنه سلطان کربلا

ملاعبدالرّزاق فیّاض لاهیجی


... حسین تو است

... این لؤلؤتر و دُر گلگون حسین توستوین خشکْ لعلِ غرقه در خون حسین توست
این مرکز محیط شهادت که موج خونافشاند تا به دامن گردون حسین توست
این نیّری که کرده به دریای خون غروبوز شرق نیزه سرزده بیرون حسین توست
این مظهر تجلّی بی چند و چون که هستاز چند و چون جراحتش افزون حسین توست
این مصحف حروف مقطع که ریختهاجزای او به صفحه هامون حسین توست
این گوهر ثمین که به خاک است و خون دفینمانند اسمِ اعظمِ مخزونْ حسین توست
این هادی عقول که در وادی غمشعقل جهانیان شده مجنون حسین توست
این کشتی نجات که طوفان ماتمشاوضاع دهر کرده دگرگون حسین توست

محمدحسین غروی اصفهانی


خاک مشکبار

بس که روح افزاست طرف لاله زار کربلانیست یک دل کان نباشد دغدار کربلا
تا فزاید آبرویش هر سحر باد صبابر حریم کعبه افشاند غبار کربلا
راحتِ جانِ نبی را همچون جان در برگرفتزیبد از این رتبه بر عرش افتخار کربلا
در دل اهل جهان یکباره بار افکند غمشاه یثرب تا ز بطحا بست بار کربلا
میهمان را تشنه کشتن شرط مهمانی نبوداین بنا بنهاد کوفی در دیار کربلا
آب بُد مهریه زهرا و خشکید از عطشبوستانش در کنار جویبار کربلا

صغیر اصفهانی


حیرت ستان

رفته ام من پا به پای آب هارانده ام بر جاده مرداب ها
دیده ام طومار گنگ خارهاخوانده ام منظومه گلزارها
هر کجا حرفی ز بوی یار بودکربلا در نشئه تکرار بود
هر کجا تا خواست نازد سرنوشتکربلا این خوش ترین خط را نوشت
هر کجا حق در تجلی زد قدمصورت از ذات حسینی زد قدم
گرچه رنگ کاستی خلقت نداشتبی حدوث کربلا «حیرت» نداشت
آه بنگر حیرتستان است اینکربلا، یا اوج انسانست این
هان همین جا گشت حرّ از قدسیانلعنت تاریخ سهم کوفیان...

عبدالعظیم صاعدی


سفر سرخ

سیل خون تو ز صد وادی نخجیر گذشتبر تو ای شیر چه در جنگل شمشیر گذشت
شعله زد زخم تو بر خیمه خورشید و غمتنیزه ای گشت و ز قلب فلکِ پیر گذشت
ای کماندار هزار آهوی شوریده عشقچون شد از دشتِ تنت قافله تیر گذشت؟
حجم توفانی خونِ تو بنازم که چه زوداز سر کاخ بلند زر و تزویر گذشت
سفر سرخ تو، خوش باد که در هر نفسشکاروانی دگر از جاده زنجیر گذشت
من چه گویم که به درگاه عبودیت دوستوصف مشتاقی ات از عهده تقریر گذشت

بهمن صالحی


میدان عطش

آنچه در سوگ تو ای پاک تر از پاک گذشتنتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
چشم تاریخ در آن حادثه تلخ چه دیدکه زمان مویه کنان از گذر خاک گذشت
سیر خورشید، بر آن نیزه ی خونین می گفتکه چه ها بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
جلوه ی روح خدا در افقِ خون تو دیدآن که با پای دل از قلّه ی ادراک گذشت
مرگ، هرگز به حریم حَرَمت راه نیافتهر کجا دید نشانی ز تو چالاک گذشت
حرِّ آزاده شد از چشمه مهرت سیرابکه به میدان عطش پاک شد و پاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شدکه چرا تشنه از او این همه بی باک گذشت

نصراله مردانی


رجعت سرخ

کربلا را می سرود این بار روی نیزه هابا دو صد ایهام معنی دار روی نیزه ها
نینوای شعر او از نای هفتاد و دو نیمثل یک ترجیع شد تکرار روی نیزه ها
چوب خشک نی به هفتاد و دو گل آذین شده ستلاله ها را سر به سر بشمار روی نیزه ها
یا بر این نیزار خون امشب متاب ای ماهتابیا قدم آهسته تر بردار روی نیزه ها

محمد علی مجاهدی (پروانه)


کربلا

روح القدس که پیش لسان فرشته هاستاز پیروان و مرثیه خوانان کربلاست
این ماتم بزرگ نگنجد در این جهانآری در آن جهان دگر نیز این عزاست
کرده سیاه حلّه نور این عزای کیستخیرالنسا که مردمک چشم مصطفی است
بنگر به نور چشم پیمبر چه می کنداین چشم کوفیان چه بلا به چشم بی حیاست
بلبل اگر ز واقعه کربلا نگفتگل را چه واقع است که پیراهنش قباست
شاخ گلی شکست ز بستان مصطفیکز رنگ و بو فتاد گلستان مصطفی

وحشی بافقی

شعر فارسی برای محرم و امام حسین ، شعر عاشورا

محرم

قد آیینه ها خم شد دوبارهدلم دریاچه غم شد دوباره
صدای سنج و دمّام آمد از دوربخون ای دل محرم شد دوباره

علیرضا قزوه


ماه محرم

ترا از جوهر غم آفریدندمرا از ابر، نم نم آفریدند
برای گریه در سوگ حسین ستاگر ماه محرم آفریدند

علیرضا قزوه


خون گریه می کرد

زمان بر باغبان خون گریه می کردزمین هم بی امان خون گریه می کرد
و وقتی اسب او بی صاحب آمدتمام آسمان خون گریه می کرد

ابراهیم درویشی


سرسبزترین بهار

خونی که ز پیشانی او جاری شدسرسبزترین بهار بیداری شد
آن سر که به روی نیزه ها گشت بلندآیینه روشن فداکاری شد

محمدحسین امیدی

ماه نیزه ها

یک قافله غم ز کربلا آوردمصد شور و نوا ز نینوا آوردم
بر روشنی تیره دلان کوفهیک ماه به روی نیزه ها آوردم

محمود تاری (یاسری)

شام غریبان

امسال بنفشه را سیه پوش کنیدگلخنده عیش را فراموش کنید
در شام غریبان حسین بن علی(ع)هر جا که بُوَد چراغ، خاموش کنید

عباس حداد کاشانی

تجسّم قیام


همواره تجسّم قیام است حسین(ع)در سینه عاشقان، پیام است حسین(ع)
در دفتر شعر ما، ردیف است هنوزدل چسب ترین شکل کلام است حسین(ع)

معصومه جمهوری

حسین(ع)

یا رب به رخ نشسته در خون حسین(ع)بر زخم تن از ستاره افزون حسین(ع)
در جبهه حق به طاعتی دست بگیرما را برسان به خاک گلگون حسین(ع)

* * *

بر کفر جهان خشم الهی است حسین(ع)در جنگ به کارِ دادخواهی است حسین(ع)
بگذار به خاک پاک او روی نیازچون رحمت حق نامتناهی است حسین(ع)

استاد مشفق کاشانی


ای فرات

هفتاد دو حنجره به پایت می سوختاز شدت تب ز های هایت می سوخت
ای جاری رو سیاه، ای شط فراتلب های حسین از برایت می سوخت

گلاب اشک

عمری است که راه سرخ تو می پوییمبا خون حماسه های تو می روییم
گردی که گرفته شش گوشه توفردا به گلاب دیدگان می شوییم

محمدرضا سهرابی نژاد

شعر برای کربلا و امام حسین

حسین(ع)

گلواژه شعر انقلاب است حسین(ع)بر قلب ستم تیر شهاب است حسین(ع)
دانی ز چه رو ماه بر او رشک بردپرورده دامان حجاب است حسین(ع)

درس وفا

آنچه از درس وفا آموختیمدر نوای نینوا آموختیم
نغمه هیهات منّا الذِّله رااز شهید کربلا آموختیم

حشمت اللّه خالقی

داغ

هر چند قدش خمیده امّا برپاسترنگ از رخ او پریده امّا برپاست
این سرو که در میان خون می بینیدهفتاد و دو داغ دیده امّا برپاست.
پیوسته به گوشم این ندا می آیدگویی ز گلوی نی نوا می آید.
آواز غریبانه هَل مِن ناصراز خنجر سرخ کربلا می آید

عباس براتی پور


هفتاد و دو لاله عشق

تا خیمه به خون زنند در یاری عشقدارند صلای سرخ بیداری عشق
در کرب و بلای عاشقان پرپر شدهفتاد و دو لاله در هواداری عشق

عاشورایی

الحقّ که به ما درس وفا داد حسین(ع)هر چیز که داشت بی ریا داد حسین(ع)
یعنی که تأملی کنید ای یارانآن هستی خود ز کف چرا داد حسین(ع)
از بهر ستیز و مرگ آماده شویددر محضر عشق دوست افتاده شوید
از خون حسین(ع) بشنوید این پیغامدر طول زمان همیشه آزاده شوید

سید هاشم نبی زاده

تیغ ستم

هم «حی علی الفلاح» او خونین بودهم سجده بی سلاح او خونین بود
افسوس که چند ساعتی بعد نمازپیشانی ذوالجناح او خونین بود

مولا

بر عاطفه ها قیام کردی مولارو سوی سپاه شام کردی مولا
حاشا که کمک بخواهی از دشمن خویشتو حجت را تمام کردی مولا

علیرضا دهقانیان

شعر برای کربلا و محرم

یاس پرپر

کسی بر یک کبوتر گریه می کردکنار یاس پرپر گریه می کرد
دریغا ظهر عاشورا برادربه دستان برادر گریه می کرد

گریه خون

زمان بر باغبان خون گریه می کردزمین هم بی امان خون گریه می کرد
و وقتی اسب او بی صاحب آمدتمام آسمان خون گریه می کرد

ابراهیم درویشی

دشت کربلا

بر نیزه، سری به نینوا مانده هنوزخورشید فراز نیزه ها مانده هنوز
در باغِ سپیدهْ بوته بوته گل خوناز رونق دشت کربلا مانده هنوز

محمد پیله ور

آهنگ سفر

آن روز که آهنگ سفر داشت حسین(ع)از راز شهادتش خبر داشت حسین(ع)
از بهر سرودن یکی قطعه سرخهفتاد و دو واژه در نظر داشت حسین(ع)

عزیزاللّه خدامی

خورشید خونین

گودال ز خون تو لبالب شده بودانگار که روز خواهرت شب شده بود
خورشیدِ به خون نشسته کرب و بلایک قطره ز اشک چشم زینب(س) شده بود

حبیب اللّه بخشوده


کربلا چیست؟

کربلا تفسیر انسانیّت استکربلا اوج خلوص نیّت است
کربلا یعنی عدالت تشنه استتشنه خون عدالت دشنه است
کربلا تندیس ارزش های ماستمکتب تدریس ارزش های ماست
کربلا یعنی تماشای بهارنغمه ها از خیمه ها در هر کنار
کربلا یک سرزمین ساده نیستخاک آن جز مخمل سجاده نیست
کربلا یعنی حسین و چشم بازدر میان تیر دشمن در نماز
کربلا یعنی اباالفضل و حبیبآن همه مجروح و تنها یک طبیب
کربلا یعنی چگونه زیستنریسمانی سوی بال ریستن
کربلا یعنی قناتی در قنوتاشک زینب نیمه شب در سکوت

علی رهبر


عباس چو ماه

شیرازه عترت و کتاب است حسینسرچشمه عشق و انقلاب است حسین
دیگر شهدا ستاره تابانندعباس چو ماه و آفتاب است حسین

سید رضا مؤید خراسانی

دیباچه دفتر فتوّت

دیباچه دفتر فتوّت عباسسرحلقه ارباب مروّت عباس
بی دست گرفت مشک را بر دندانهر چند به تن نداشت قوّت عباس

محمود شاهرخی (جذبه)

اسباب شفاعت

عباس با دلی که پای بستِ تو بودمشتاق لقای حق پرست تو بود
امروز چه کرده ای که فردا زهرااسباب شفاعتش دو دست تو بود؟

شهاب یزدی


گل های سرخ

کاش می گشتم فدای دست توتا نمی دیدم عزای دست تو
خیمه های ظهر عاشورا، هنوزتکیه دارد بر عصای دست تو
از درخت سبز باغ مصطفیتافتاده شاخه های دست تو
اشک می ریزد ز چشم اهل دلدر عزای غم فزای دست تو
یک چمن گل های سرخ نینواسبز می گردد به پای دست تو
در شگفتم از تو ای دست خداچیست آیا خون بهای دست تو؟

صادق رحمانی

علمدار

آنچه در سوگ تو ای پاک تر از پاک گذشتنتوان گفت که هر لحظه چه غمناک گذشت
سرِ خورشید بر آن نیزه خونین می گفتکه چهار بر سر آن پیکر صد چاک گذشت
آب شرمنده ایثار علمدار تو شدکه چرا تشنه ازو این همه بی باک گذشت

نصراللّه مردانی


اگر زینب نبود

سرِّ نی در نینوا می ماند، اگر زینب نبودکربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
چهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگپشت ابری از ریا می ماند اگر زینب نبود
چشمه فریاد مظلومیّت لب تشنگاندر کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبود
زخمه زخمی ترین فریاد در چنگ سکوتاز طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشک سرخدر گلوی چشم ها می ماند اگر زینب نبود
ذوالجناح دادخواهی، بی سواد و بی لگامدر بیابان ها رها می ماند اگر زینب نبود
در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلابپشت کوه فتنه ها می ماند اگر زینب نبود

قادر طهماسبی (فرید)


عطش

عطش از چشم اصغر خواب می بردغمش رنگ از رخ مهتاب می برد
بیابان را سراسر آب می بردعلی را تشنگی از تاب می برد

سیدمهدی حسینی

فواره خون

آن طفل که بوی آب بی تابش کردفوّاره خون گرم سیرابش کرد
ناگاه ز سَمْت کوفه تیری برخاستلالاییِ گرم خواند و در خوابش کرد

سیدمحمد عباسیّه (کهن)

امّا خندید

گل غنچه رگش گسست، اما خندیدآیینه صفت شکست، امّا خندید
بر شانه سلطان ولایت، اصغرتیرش به گلو نشست، اما خندید

احد ده بزرگی

شعر فارسی برای محرم و امام حسین ، شعر عاشورا

کربلا بود و حسین علیه السلام

ظهر عاشورا، زمین کربلا بود و حسین(ع)پیش خیل دشمنان، تنها خدا بود و حسین
هر طرف پرپر گلی از شاخه ای افتاده بودواندر آن گلشن خزان لاله ها بود و حسین
داشت در آغوش گرمش آخرین سرباز راز آن همه یاران، علی اصغر به جا بود و حسین
آخرین سرباز هم غلطید در خون گلوبعداز آن گل، خیمه ها ماتم سرا بود و حسین
یک طرف جسم علمدار رشید کربلاغرقه در خون، دستش از پیکر جدا بود و حسین
عون و جعفر، اکبر و اصغر به خون خود خضابکربلا چون لاله زاران با صفا بود و حسین
تیر باران شد تن سالار مظلومان (فراز)هر طرف از شش جهت تیر بلا بود و حسین

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits