
درس هفدهم فارسی کلاس یازدهم | خاموشی دریا
از شعله
به خاطر روشناییاش
سپاس گزاری کن،
امّا چراغدان را هم
که همیشه صبورانه در سایه میایستد،
از یاد مبر.
قلمرو ادبی: شعله و چراغدان: مراعات نظیر./ روشنایی و سایه: تضاد./ شعله مجاز است از سود و برخورداریهاست و چراغدان استعاره از کسانی است که بیشترین فشارها را در عرضه و رسانیدن این سود متحمل می شوند، اما به چشم نمیآیند.
قلمرو فکری: در عرصهٔ خدمت رسانی، معمولاً گروه سود رسانها به چشم نمیآیند و ما سودها و خوشیهایی را که از آنها به ما میرسد، لمس میکنیم. پس آن گاه که بهره مند میشویم یادمان نرود این نور و روشنایی از چراغهایی است که روشناییاش را مدیون آنها هستیم.
گریه کنی اگر
که آفتاب را ندیدهای
ستارهها را هم
نمیبینی.
قلمرو فکری: چون آفتاب باشد، ستارهها به چشم نمیآیند؛ شاعر از این تصویر و واقعیت علمی، معنا و مضمون زیبایی خلق میکند؛ میگوید: آنکه چشمانش را به واقعیتی بزرگ و آشکار بپوشد از دیدنِ واقعیتهای کوچکتر از آن البته محروم میماند. به نوعی یادآور بیت معروف مولاناست:
آفتاب آمد دلیلِ آفتاب
گر دلیلت باید از وی رو متاب
قلمرو ادبی: آفتاب: استعاره از چیزهای با ارزش./ ستاره : استعاره از حقایق جزئی و کوچک / مراعات نظیر: آفتاب و ستاره
ماهی در آب خاموش است و
چارپا روی خاک هیاهو میکند و
پرنده در آسمان آواز میخواند.
آدمی،
امّا
خاموشی دریا و
هیاهوی خاک و
موسیقی آسمان را در خود دارد.
قلمرو فکری: اینکه انسان، مجموعهای از همه مؤلّفههایی است که کائنات را شکل داده است (عصارهٔ کائنات است). در مرصاد العباد «باب دوم، فصل اول» پس از بیان چهار آخشیج و خاصیتهای آنها، در آفرینش آدم میگوید: «پس مجموعهای میبایست از هر دو عالم روحانی و جسمانی که هم آلت محبت و بندگی به کمال دارد و هم آلت علم و معرفت به کمال دارد تا بار امانت مردانه و عاشقانه در سُفت جان کشد و این جز ولایت دو رنگ انسان نبود...» (نجمرازی، 1386، 41)
قلمرو ادبی: ماهی وآب - چارپا وخاک - پرنده وآسمان: مراعات نظیر./ خاک 1: مجازاًَ خشکی./ دریا : مجازاًَ موجودات دریایی / خاک: مجازاً موجودات زمینی./ خاموشی و هیاهو: تضاد.
هنگامی که
در فروتنی،
بزرگ باشیم،
بیش از همه به آن بزرگ نزدیک شدهایم.
ممکن
از ناممکن میپرسد:
«خانهات کجاست؟»
پاسخ میآید:
«در رؤیای یک ناتوان.»
ماه نو و مرغان آواره، رابیندرانات تاگور
قلمرو فکری: از ناتوانیها نباید سخن گفت. رؤیاهای ما باید پر از امید و توانایی باشد تا بر کشندهٔ ما باشند نه فرو کشندهٔ ما.
اگر گویی که بتوانم قدم در نه که بتوانی
وگر گویی که نتوانم برو بنشین که نتوانی
قلمرو ادبی: ممکن و ناممکن: تضاد./ پرسیدن و پاسخ: تناسب./ پرسیدن ممکن از ناممکن و ...: تشخیص.
قلمرو زبانی: در عبارت در رؤیای یک ناتوان، فعل «است» به قرینهٔ لفظی حذف شده است.
آگاهیهای فرامتنی
رابیندرانات تاگور (1861-1941 م) از شاعران بزرگ جهان و از افتخارات هندوستان و مشرق زمین است. تاگور در کلکته چشم به جهان گشود. در کودکی با ادبیات هند آشنا شد. دو بار به انگلستان سفر کرد و پس از سفر دوم، به نهضت آزادی میهن خویش پیوست و مورد احترام گاندی، رهبر بزرگ هند قرار گرفت. اشعار او سرشار از ذوق عارفانه، ستایش آزادی و آزادگی و الهام گرفته از صحنههای عادی و جزئی زندگی است. این نویسنده، شاعر و فیلسوف بزرگ، به دریافت جایزه ادبی نوبل نیز نایل آمد.
قلمرو زبانی (صفحهٔ 144 کتاب درسی)
1- با توجّه به رابطهی معنایی «تضمّن»، جاهای خالی را پر کنید.
دریا و ماهی
فصل و بهار
2- نوع «واو» (عطف، ربط) را در بند سوم درس مشخّص کنید.
در عبارت «ماهی در آب خاموش است و چارپا روی خاک هیاهو میکند و پرنده در آسمان آواز میخواند.» نوع «واو» واو ربط است؛ زیرا چند جمله را به هم ربط داده است؛ اما در عبارت «آدمی، اما خاموشی دریا و هیاهوی خاک و موسیقی آسمان را در خود دارند.» نوع «واو» واو عطف است؛ زیرا چند واژه را به هم پیونده داده است.
جملههای زیر را بخوانید:
الف) طبیعت، زیبا است.
ب) طبیعت، زیبا آفریده شده است.
حذف واژهی «زیبا» از کدام جمله، نظم دستوری و معنایی جمله را برهم میزند؟
مشاهده می کنید که جملهٔ «الف» پس از حذف واژهٔ «زیبا» از نظر اجزای دستوری جمله، ناقص و ناکامل میشود؛ چون «زیبا» مسندِ جمله و از اجزای اصلی آن است ولی جملهٔ «ب» پس از حذف «زیبا» هم چنان کامل است؛ چون «زیبا» در این جمله، قید است و حذف آن نقصی در ساختار دستوری جمله ایجاد نمیکند.
3- اکنون، هر یک از واژههای زیر را در دو جمله به گونهای به کار ببرید که در جملهٔ نخست، «مسند» و در جملهی دیگر «قید» باشد.
خندان:
مسند: پیامبر، خندان بود.
قید: پیامبر، خندان وارد خانهی علی شد.
چگونه:
مسند: زندگی چگونه است؟
قید: علی چگونه زندگی میکند؟
نکته: برای ساختن قید از واژههایی که با پسوند «گر» (پسوند صفت فاعلی)، ترکیب شدهاند، لازم است از پسوند «انه» استفاده کنیم.
قلمرو ادبی (صفحهٔ 145 کتاب درسی)
1- دو نمونه آرایهٔ «تشخیص» در متن درس مشخّص کنید.
چراغدان را هم که همیشه صبورانه در سایه میایستد از یاد مبر- ممکن از ناممکن میپرسد...
2- در متن درس، «آفتاب» و «ستاره»، در کدام مفاهیم استعاری به کار رفتهاند؟
آفتاب: پیامبران
ستاره: عارفان، مردان بزرگ
قلمرو فکری (صفحهٔ 145 کتاب درسی)
1- در بند نخست این سروده، منظور شاعر از «چراغدان» چه کسانی است؟
انسانهایی که غیر مستقیم ما را هدایت میکنند و همواره یاریگر ما هستند؛ اما ما آنها را نمیبینیم. معلمان، دوستان و ... میتوانند مثالی برای این نماد باشند.
2- در بند سوم، بر چه موضوعی تأکید شده است؟
اینکه انسان همهی ویژگیهای هستی را در خود دارد. او یک موجود چند بُعدی و نمونه کوچک عالم کبیر است.
3- دربارهٔ ارتباط معنایی عبارت زیر، با متن درس توضیح دهید.
از آسمان تاج بارد امّا بر سر آن کس که سر فرو آرد.
(خواجه عبدالله انصاری)
اینکه انسان همهی ویژگیهای هستی را در خود دارد. او یک موجود چند بُعدی و نمونه کوچک عالم کبیر است.
4- با توجّه به بند پایانی، ویژگی مهمّ انسان توانمند، چیست؟
همه چیز را برای خود ممکن میبیند. او این توانایی را در خود میبیند که هر کار غیر ممکنی را ممکن کند.
گنج حکمت: تجسّم عشق
آنگاه برزیگری گفت: با ما از «کار» سخن بگو،
و او در پاسخ گفت:
من به شما میگویم که زندگی به راستی تاریکی است؛ مگر آنکه شوقی باشد،
و شوق همیشه کور است؛ مگر آنکه دانشی باشد،
و دانش همیشه بیهوده است؛ مگر آنکه کاری باشد،
و کار همیشه تهیست؛ مگر آنکه مِهری باشد.
شما را اگر توان نباشد که کار خود به عشق در آمیزید، و پیوسته بار وظیفهای را بیرغبت به دوش کشید،
زنهار، دست از کار بشویید؛
زیرا آن که با بیمیلی، خمیری در تنور نهد، نانِ تلخی واستاند که انسان را تنها نیمه سیر کند.
کار، تجسّم عشق است!
پیامبر و دیوانه، جبران خلیل جبران
واژهنامه
برزیگر: برزگر، دهقان، کشاورز
چراغدان: جایی یا ظرفی که در آن چراغ بگذارند.

درس شانزدهم فارسی کلاس یازدهم | قصّۀ عینکم
- برچسبها
- درس هفدهم فارسی