روان درمانی وجودی چیست؟
روان درمانی وجودی رویکرد درمانی نسبتا پرطرفداری است که مفاهیم و نظرات خاصی درباره انسان و جهان هستی دارد. افرادی که این روش استفاده کردهاند تغییر و بهبود زیادی در زندگی خود میبینند و نرخ موفقیت این روش درمانی بسیار زیاد است. در این مقاله میخوانیم روان درمانی وجود چیست، چگونه تاثیر میگذارد و چه مبانیای دارد.
روان درمانی وجودی نوعی از روان درمانی است که با تکنیکهای فلسفه اگزیستانسیال یا وجودی پیش میرود. این روش درمانی تلاش میکند تا جایگاه فرد در جهان را به او نشان دهد و تاثیر رفتار و انتخابهایش بر سرنوشتش را روشن کند.
این رویکرد درمانی تا میزان زیادی وابسته به فلسفه است. فلسفه اگزیستانسیال با هدف بررسی و درک چالشهای انسان بودن تلاش میکند تا به ما کمک کند زندگی بهتری داشته باشیم. مفاهیم و مبانی مختلف این نظریه تلاش میکنند تا باورهای عمیق و نهفته در ذهن ما را به نحوی تغییر دهند که قادر به لذت بردن از زندگی باشیم.
در حالی که اکثر روشهای درمانی در روانشناسی به تاریخچه و گذشته فرد بسیار اهمیت میدهند و با بررسی آنها تلاش میکنند تا از جلوگیری چالش در آینده جلوگیری کنند، روان درمانی وجود به محتوای ذهن شامل افکار، باورها و نیازها اهمیت میدهد و به تجربیات شخصی بیشتر از اتفاقات و نتایج اهمیت میدهد.
مفاهیم بنیادی نظریه وجودی
همانطور که گفته شد، روان درمانی وجودی از نظریه وجودی فلسفه نشات گرفته است. به همین دلیل با شناختن این نظریه میتوانیم بهتر آن را درک کنیم. نظریه وجودی بر این باور است که تمام جهان هستی به تنهایی بی معنا و فاقد هدف یا مسیر است و این انسانها هستند که میتوانند معنایی از آن برداشت کنند یا ارزشی برای آن داشته باشند.
به این شکل این نظریه بر این باور است که تجربیات ما ناشی از زاویه دیدمان نسبت به جهان است و هیچ عالم دیگری به اندازه باورهای ما توانایی تاثیرگذاری بر ما و سرنوشتمان را ندارند. در ادامه مفاهیم اصلی این نظریه را بررسی میکنیم.
1_ آزادی و مسئولیت پذیری
نظریه وجودی بر این باور است که هر فرد در زندگی خود آزاد است تا هر مسیری را برای خود انتخاب کند. این نظریه تلاش میکند تا نقش خدا، شانس یا هر عاملی که خارج از کنترل است را تعدیل کند. از طرف دیگر تمرکز بر مسئولیت پذیری افراد است.
بر اساس این نظریه هر اتفاقی که در زندگیمان میافتد مستقیما ناشی از تصمیمات ما است. حتی آسیب دیدن از طرف بقیه افراد یا شرایط نامناسب ناشی از تصمیمات اشتباه ما در برقراری رابطه با این فرد یا قراردهی خود در شرایط نامناسب است.
این نظریه معتقد است بزرگترین مانع بر سر موفقیت، آزادی و رهایی انسان، تلاش ناخودآگاه ما برای فرار از مسئولیت است. گاهی اتفاقات را به قضا و قدر میسپاریم یا تقصیر را گردن افراد دیگر میاندازیم و به این شکل از مسئولیت خود شانه خالی میکنیم.
با مطالعه کتب و منابع این نظریه به این نتیجه میرسید که تلاش این نظریه کسب شناخت درباره خود و رفتارهای خود است. به نوعی که تاثیر هر تصمیم و رفتار را مستقیما ببینیم و تقصیر افراد دیگر را رها کنیم و خود را مسئولیت پذیر بدانیم.
با پذیرفتن مسئولیت میبینیم که در هر شرایط گزینههای مختلفی برای ما وجود داشتند که به دلیل عدم مسئولیت پذیری، گزینه سادهتر را انتخاب کردیم. مسئولیت پذیری درباره زندگی خود باعث میشود تا در مقابله با چالشهای مختلف تلاش بیشتری برای موفقیت داشته باشیم.
اعتماد به خود و باور به آزادی و رهایی خود راه حلی است که ما را از شر این مشکلات رها میکند. به جای اینکه همیشه سادهترین گزینه را انتخاب کنیم و تقصیرها را گردن بقیه افراد یا سرنوشت و قضا بندازیم، بهترین گزینه را انتخاب میکنیم و به بهترین نتیجه میرسیم.
2_ آگاهی از مرگ
یکی از مهمترین مبانی نظریه وجودی، مرگ است. این نظریه عنوان میکند که مرگ بخشی از زندگی است و ما به دلیل ترس خود از مرگ از آن فرار میکنیم و بسیاری از رفتارها و واکنشهای ما به خاطر ترس از مرگ است. این ترس از مرگ به دلیل اینکه طی تمام سالهای زندگی پس رانده شده است، گاهی هیچ نشانهای در سطح شخصیت ما ندارد، با این وجود همیشه بر آن تاثیر گذار است.
آگاهی از مرگ یعنی بدانیم و قبول کنیم که انسان فانی است، روزی از این دنیا خواهد رفت و آن روز ممکن است امروز، فردا یا صد سال دیگر باشد. بر اساس این نظریه پذیرش این مسئله به ما اجازه میدهد تا از تاثیر ترس از مرگ در رفتار خود بکاهیم.
ترس از مرگ همیشه عامل منفی نیست. از دید نظریه وجودی، ترس از مرگ انگیزهای برای زندگی کردن است. علم به این موضوع که مدت زندگی ما محدود است باعث میشود تا میل به برخی تجربهها داشته باشیم و برای آنها اولویت بندی کنیم. ترس از مرگ وقتی منفی میشود که هر لحظه نگران نابودی باشیم.
3_ انزوا
مفهوم مهم دیگر در نظریه وجودی انزوا است. این نظریه توضیح میدهد که با وجود همه افرادی که میشناسیم، همه نزدیکانی که داریم و حتی با وجود اطراف بسیار نزدیک به خود مثل همسر و فرزندان، همیشه در انزوا هستیم. این انزوا به نوعی مفهوم انتزاعی و فلسفی دارد و به این موضوع اشاره دارد که هیچکس دیگری در دنیا تجربیات مشابه شما ندارد، بنابراین هیچکس قادر به درک کامل شما نیست.
این انزوا برای برخی افراد عامل منفی است. کسی که از ترس تنهایی و انزوا ازدواج میکند یا بچه دار میشود، کسی که از ترس تنهایی به هر خواسته و میل دیگران جواب مثبت میدهد همگی تحت تاثیر ترس از انزوا هستند؛ در حالی که همه ما در حباب خود تنها هستیم و این انزوا هیچوقت پر نمیشود. به همین دلیل نظریه وجودی بر مراقبت از خود تمرکز میکند.
4_ جستجوی معنا
نظریه وجودی بر این باور است که یکی از انگیزههای انسان برای رشد، خلاقیت و حتی علم و دین، معنا است. ما میل داریم تا معنای اتفاقات و شرایط مختلف را بدانیم. برای کشف معنای جهان هستی و زندگی خود ممکن است به سمت علم، دین یا مفاهیم دیگر برویم اما نظریه وجودی عنوان میکند که جهان هستی به خودی خود فاقد معنا و ارزش است.
خوبی یا شر مطلق در جهان وجود ندارد و نیروی برتری برای محافظت یا پاداش دادن یا جریمه کردن ما وجود ندارد. واکنش نظریه وجودی به این مسئله این است که هر کس خود باید ارزشها و معنای خود را کشف کند یا بسازد.
برای مثال فردی را تصور کنید که فرزند خود را از دست داده است. این والد که به شدت تحت تاثیر مرگ فرزند خود است، ممکن است به دنبال مقصر بگردد، سعی کند تا با فرزندش در جهانی دیگر ارتباط برقرار کند، سعی کند وی را به زندگی برگرداند یا واکنشهای دیگری که ممکن است وجود داشته باشد. از دید نظریه وجودی مرگ نابودی است و معنایی در زندگی یا مقصری برای اتفاقات وجود ندارد.
عدم وجود معنا و ارزش در نظریات فلسفی دیگر مثل نیهیلیسم نیز وجود دارد اما زاویه دید نظریه وجودی به آن کاملا متفاوت است. این نظریه نمیگوید زندگی بی معنا و بی ارزش است پس باید آن را رها کنیم، بلکه باور دارد زندگی هدیه ارزشمندی است که به ما داده شده است و باید از آن لذت ببریم. بنابراین نیاز به ارزشها و معانی خود داریم.
ارزش و معنی هر کس میتواند متفاوت باشد. افراد نیازها و ویژگیهای شخصیتی متفاوتی دارند و معنای یک فرد ممکن است در شغلش باشد، معنای شخص دیگر ممکن است در کمک کردن به بقیه افراد باشد یا هر فعالیت دیگری که برای فرد ارزشمند است.
چه زمانی از روان درمانی وجودی استفاده میشود؟
کاربرد روان درمانی وجودی
فلسفه وجودی برای درک بهتر جهان به وجود آمده است. با توجه به مفاهیم و مبانی این نظریه، رویکرد درمانی وجودی میتواند به همه افرادی که از زندگی خود راضی نیستند کمک کند. با توجه به تمرکز این روش درمانی بر مسئولیت پذیری، این روش درمانی به همه این افراد کمک میکند تا کنترل زندگی خود را در دست بگیرند.
این روش درمانی مخصوصا برای افراد مبتلا به انواع افسردگی، انواع اضطراب و افراد درگیر با اعتیاد نتیجه خوبی دارد. از طرف دیگر این رویکرد برای حل تعارضات بین فردی نیز موثر است. خانواده درمانی و زوج درمانی نیز میتواند با این رویکرد انجام شود.
روان درمانی وجودی دقیقا چکار میکند؟
رویکرد درمانی وجودی با تکنیکهای مختلفی قادر به کمک به افراد است. از دید این نظریه درمانی افرادی که قصد یادگیری این نظریه و بهره بردن از آن را دارند مسافرانی هستند که به دنبال مسیر مناسب خود میگردند و به نوعی در جهان هستی سردرگم شدهاند. رایجترین و موثرترین تکنیکهای مورداستفاده در درمان وجودی شامل این موارد میشود:
مکالمه آزاد: مکالمه بدون محدودیت، بدون قضاوت و صادقانه بین مراجع و متخصص
ذهن آگاهی: حضور در لحظه، درک افکار و رفتار خود و رهایی از بند گذشته و آینده
پرسشگری فیلسوفانه: توانایی به چالش کشیدن هر باور، مفهوم یا اتفاق
نابرابری تجارب: باور به این مسئله که هر تجربه منحصر به فرد است و امکان مقایسه آنها وجود ندارد
برچسب نزدن: رها کردن چهارچوبهای فکری و استفاده از برچسب خوب و بد، سیاه و سفید و …
جستجوگری: تلاش برای کشف معنا و ارزش در خود
پذیرش تغییرات: باور و پذیرش این موضوع که هیچ چیز در جهان ثابت نیست؛ پایان شب سیه سپید است
تصمیمگیری زمینهدار: تصمیم گیری بر اساس شرایط نه بر اساس باورها و افکار
- برچسبها
- روان درمانی
دیدگاه ها