متن شعر برف نو سلام احمد شاملو
احمد شاملو یکی از شاعران معاصر است که غزل هایی درمورد برف و زمستان دارد. در ادامه یکی از اشعار او درمورد برف را خواهید دید.
این شعر در قالب غزل سروده شده است و لحنی قصیدهوار دارد. زبان و موسیقی این شعر تا حد زیادی یادآور حال و هوای شعرهای کهن پارسی است و نشان از مطالعه و انس شاعر با ادبیات دیرین ایران دارد.
شعر برف نو از احمد شاملو
برف نو! برف نو! سلام! سلام!
بنشین، خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی _ای امید سپید!_
همه آلودگی ست این ایام
راه شومی ست میزند مطرب
تلخواری ست می چکد در جام
اشکواری ست میکشد لبخند
ننگ واری ست می تراشد نام
شنبه چون جمعه، پار چون پیرار
نقش هم رنگ میزند رسّام
مرغ شادی به دامگاه آمد
به زمانی که برگسیخته دام
ره به هموار جای دشت افتاد
ای دریغا که بر نیاید گام
تشنه آن جا به خاک مرگ نشست
کآتش از آب می کند پیغام
کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفتهایم از کام
خام سوزیم الغرض، بدرود!
تو فرود آی برف تازه، سلام!
دیدگاه ها