دلگرم
امروز: یکشنبه, ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴ برابر با ۱۹ ذو القعدة ۱۴۴۶ قمری و ۱۸ مه ۲۰۲۵ میلادی
5 متن مجری تاسوعا سوزناک و غم انگیز
زمان مطالعه: 6 دقیقه
متن مجری تاسوعا / متن مجری برای تاسوعا / متن مجری گری تاسوعا / متن مجری تاسوعای حسینی / متن مجری گری تاسوعای حسینی / متن مجری درباره تاسوعا

متن مجری تاسوعا

در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از متن مجری تاسوعا را برای شما عزیزان آورده ایم. با ما همراه باشید.

متن مجری گری تاسوعا

عباس جان! از تو که می نویسم، تمام کلمات خیس اند و در سکوت یاد تو، چیزی جز دریا نمی گذرد. ای ایستاده ترین دریا ! مشک خالی ات، اشتیاق تمام آب های جهان را برانگیخته است تا قطره قطره تو را فریاد کنند.

امروز، کتاب عاشورا را که ورق می زنی، با مقدمه عباس آبرو می گیرد تا بلندترین شعر خون، به نام تو سروده شود و به امضای حسین علیه السلام برسد.

بوسه می زنم بر دستانی که از مسیر فرات برگشت تا نمایش وفا را در قلب هر مسلمان، به تعزیه بنشیند؛ از آن روز، تمام رودها سراسیمه پی تو می گردند.

در سوگ تو، فراتی از گریه بر دیده ام جاری است؛ بیا و تصویر بلند ماه رخسار خویش را بر فراتِ جانم بینداز که دستانم از دامانت بریده است. تو، حکایت دستان بریده را می دانی.

گناهانم، آب چشمه حیات را به روی جانم بسته اند و تو تشنگی را می فهمی؛ جز تو چه کسی را امان نامه می دهند تا روز محشر، شفیع تشنگی حال زارمان باشد؟!

به منزلتت سوگند، درهای روشنی را به روی تیرگی مان بگشای تا چون تو، در صراط مستقیم حسین علیه السلام قدم بگذاریم و مشک تیرخورده قلبمان را با اشک دیدگان خود، از فرات یادت پر کنیم!

متن مجری تاسوعا

متن مجری تاسوعای حسینی

کاش می گشتم فدای دست تو

تا نمی دیدم عزای دست تو

خیمه های ظهر عاشورا، هنوز

تکیه دارد بر عصای دست تو

از درخت سبز باغ مصطفی

تا فتاده شاخه های دست تو

اشک می ریزد ز چشم اهل دل

در عزای غم فزای دست تو

یک چمن گل های سرخ نینوا

سبز می گردد به پای دست تو

در شگفتم از تو ای دست خدا

چیست آیا خون بهای دست تو

در ابتدای برنامه توجه شما را به شنیدن آیات نورانی قرآن کریم جلب می کنم.

متن مجری تاسوعا

متن مجری گری برای تاسوعا

صحرا نفس نفس می زند و دهان گداخته خود را به آسمان دوخته است؛ آسمانی برآشفته از تقدیر نفس گیر قافله.

صدای لالایی می آید. گویی ترانه های تاول زده از لب های رباب طفلش را آرام نمی کند. دست ها بر سینه سوخته از نامردمی ها در حسرت یک جرعه مردانگی اند. فرات رود رود جاری است و ناله های موج گرایش را به موج اشک های عباس گره می زند.

دردی بزرگ در تلاطم شط خوابیده و آن سوتر صدایی شنیده نمی شود، جز هوهوی تفدیده باد و خواهش پیاله های آب.

نُه روز می گذرد. زبان ها دیگر به سقف دهان چسبیده. حنجره ها سوخته. لب ها ترک خورده و بی رمق از گفتاری دوباره برای تقاضای آب.

نُه روز می گذرد و ترانه خشکسالی برای کودکان زمزمه می شود. نُه روز، نُه روز، نُه روز...

می ایستد رشادت بی همتای تاریخ، قیام می کند عموی مهربانی ها؛ قامتی است که به پهنای صحرا قیامت به پا کرده است. «و إن یکاد» از لبان فرشته ها جاری است.

قیامی به پا خاسته در نیام، غیرتی برخاسته از غیرت علی علیه السلام. دستانی که به دست های فاتح خیبر می ماند. سیاهی ها به لرزه درآمده اند. هلهله ای به پا شده که چه خواهد شد!

صدای شیهه اسب به پهنای دشت ریخته. گام های سبکش بر خاک ضخمت و عطش دیده، به بال فرشته می ماند.

صدای شیهه اسب می آید؛ نه! گام هایش چونان پایکوبی یورتمه وار شب های عروسی است.

متن مجری تاسوعا

متن مجری برای تاسوعا

دلتنگم؛ مثل همه ماهیانی که در گلوی تُنگ، گیر کرده اند؛ مثل همه ابرهایی که بغض آسمان را به دوش می کشند؛ مثل رودهایی که خویش را گم کرده اند.

دلم گرفته است؛ مثل همه روزهای بارانی؛ مثل دل دیوار سیاه پوش حسینیه؛ مثل شمع های سقاخانه؛ مثل مادربزرگ که این روزها، بی اختیار اشک می ریزد.

تشنه ام؛ تشنه تر از همه ابرها؛ تشنه تر از همه سنگ ها؛ تشنه تر از کویرهای بی باران؛ تشنه تر از دجله، فرات، کوفه، علقمه؛ تشنه تر از همه آب هایی که به دنبال لب های خشک تواند؛ تشنه تر از همه آب ها و آدم هایی که راه به سراب می برند.

کاش می توانستم تشنگی لب های تو را ببوسم!

کاش تَرَک لب های تو، رودم می کرد! من به اشک های خودم پیوسته ام.

سال هاست که در تشنگی ام دنبال تو می گردم؛ دنبال خودم؛ دنبال دست های بریده تو؛ دنبال دست های خودم؛ دنبال...

گم می شوم در صدای زنجیرها، صدای سینه زنی ها، صدای هق هق بی وقفه اشک ها.

گم می شوم تا شاید تو پیدایم کنی. شاید دست های جدا افتاده تو دست هایم را بگیرند.

به هر طرف می دوم، تا در نگاه تو که به سمت در خیره مانده اند، آب شوم و به سمت خیمه ها بدوم! بدوم به سمت تشنگی بی وقفه کودکان؛ کودکانی که سال هاست منتظر آمدن تواند.

خیابان ها هم عزاداری می کنند. عطر تو را از کنار علقمه می شنوم. عطر تو در نفس عزاداران و اشک ها جاری است. صدای فرات را می توانم بشنوم؛ دارد دنبال تو می گردد؛ دنبال دست های دور از مشک تو؛ دست های در راه مانده ات. چه قدر نزدیک آسمان شده ایم!

متن مجری تاسوعا

متن مجری گری تاسوعای حسینی

فردا، عشق، هفتاد و سه بار بر خاک می افتد و آن گاه چون ققنوسی تازه نفس، از شعله های خویش برمی خیزد و در آغوش پروردگارخویش، سرفراز و مسرور، لبخند می زند و خود را در خلد برین، از سر می گیرد.

فردا، گریه های شیرخوارگی، به ناگاه، هزاران سال قد می کشد و در عروجی سرخ، به آغوش پروردگار می رسد.

فردا، دست های برادرانگیِ دریا، به دست خدا می پیوندد و گلوگاه دریده عشق، در حضیض قتلگاهِ عصمت، عزیزتر از تمام حرمت های هستی، مصداق «صَدَقوا ما عاهَدوا اللّهَ عَلَیه» را جلوه گر می کند.

آه، دخترِ صبر فاطمی و بلاغت علوی! امشب، نماز شبت را هنوز بایست! بر خاک نشستنِ سجده هایت را بگذار برای فردا؛ فردا که گیسوانِ سپیدِ یک شبه ات، شبیه انحنای قامت زهرا، ناگهان و سرزده از راه می رسند.

آه، سجاد دل نگران و تب دار! تاب و توانِ کم رمقت را بگذار برای فردا؛ فردا که تو دلیل استواری آسمان و زمین خواهی شد و امام زمانه و حجت معصوم پروردگار.

آه، حسین! با چشمان وداع، به کائنات خیره نشو؛ ستون های عرش را به لرزه نینداز!...

قیامتِ زودرس را به پا نکن!

متن مجری تاسوعا

 

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits