798
ملا نصرالدین، شخصیتی داستانی و بذلهگو در فرهنگهای عامیانه ایرانی، افغانستانی، ترکیهای، عربی، قفقازی، هندی، پاکستانی و بوسنی است که در یونان هم محبوبیت زیادی دارد.
روزی باران شدیدی میبارید. ملانصرالدین پنجره خانه را باز کرده بود و داشت بیرون را نگاه میکرد. در همین حین همسایهاش را دید که داشت به سرعت از کوچه میگذشت. ملا داد زد: آهای فلانی! کجا با این عجله؟ همسایه جواب داد: مگر نمیبینی چه بارانی میبارد؟
ملا گفت: مردک خجالت نمیکشی از رحمت الهی فرار میکنی؟ همسایه خجالت کشید و آرام آرام راه خانه را در پیش گرفت. چند روزی گذشت و بر حسب اتفاق دوباره باران شروع به باریدن کرد و این دفعه همسایه ملا پنجره را باز کرده بود و داشت بیرون را تماشا می کرد که یکدفعه چشمش به ملا افتاد که قبایش را روی سر کشیده است و دارد به سمت خانه میدود!
فریاد زد: آهای ملا! مگر حرفت یادت رفته؟ تو چرا از رحمت خداوند فرار میکنی؟ ملانصرالدین گفت: مرد حسابی، من دارم میدوم که کمتر نعمت خدا را زیر پایم لگد کنم.
دیدگاه ها