دلگرم
امروز: جمعه, ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ برابر با ۱۸ رمضان ۱۴۴۵ قمری و ۲۹ مارس ۲۰۲۴ میلادی
شعر احساسی و رمانتیک فروغ فرخزاد در وصف انتظار
3
زمان مطالعه: 4 دقیقه
گلچینی از بهترین اشعار عاشقانه و زیبای فروغ فرخزاد در مورد انتظار

شعر انتظار فروغ فرخزاد

پنجره
یک پنجره برای دیدن
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت
این مهربانی مکرر آبی رنگ
یک پنجره که دست های کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار میک ند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد
یک پنجره برای من کافیست
من از دیار عروسکها می آیم
از زیر سایه های درختان کاغذی
در
باغ یک کتاب مصور
از فصل های خشک تجربه های عقیم دوستی و عشق
در کوچه های خاکی معصومیت
از سال های رشد حروف پریده رنگ الفبا
در پشت میز های مدرسه مسلول
از لحظه ای که بچه ها توانستند
بر روی تخته حرف سنگ را بنویسند
و سارهای سراسیمه از درخت کهنسال
پَر زدند
من از میان ریشه های گیاهان گوشتخوار می آیم
و مغز من هنوز
لبریز از صدای وحشت پروانه ای است که او را
دردفتری به سنجاقی
مصلوب کرده بودند
وقتی که اعتماد من از ریسمان سست عدالت آویزان بود
و در تمام شهر
قلب چراغ های مرا تکه تکه می کردند
وقتی که چشم های
کودکانه عشق مرا
با دستمال تیره قانون می بستند
و از شقیقه های مضطرب آرزوی من
فواره های خون به بیرون می پاشید
وقتی که زندگی من دیگر
چیزی نبود هیچ چیز بجز تیک تاک ساعت دیواری
دریافتم باید باید باید
دیوانه وار دوست بدارم
یک پنجره برای من کافیست
یک پنجره
به لحظه ی آگاهی و نگاه و سکوت
اکنون نهال گردو
آن قدر قد کشیده که دیوار رابرای برگهای جوانش معنی کند
از آینه بپرس
نام نجات دهنده ات را
آیا زمین که زیر پای تو می لرزد
تنها تر از تو نیست ؟
پیغمبران رسالت ویرانی را
با خود به قرن ما آوردند ؟
این انفجار های پیاپی
و ابرهای مسموم
آیا طنین آینه های مقدس هستند ؟
ای دوست ای برادر ای همخون
وقتی به ماه رسیدی
تاریخ قتل عام گل ها را بنویس
همیشه خوابها
از ارتفاع ساده لوحی خود پرت میشوند و می میرند
من شبدر چهار پری را می بویم
که روی گور
مفاهیم کهنه روییده ست
آیا زنی که در کفن انتظار و عصمت خود خاک شد جوانی من بود ؟
آیا دوباره من از پله های کنجکاوی خود بالا خواهم رفت
تا به خدای خوب که در پشت بام خانه قدم میزند سلام بگویم ؟
حس میک نم که وقت گذشته ست
حس میک نم که لحظه سهم من از برگهای تاریخ است
حس میک نم که
میز فاصله ی کاذبی است در میان گیسوان من و دستهای این
غریبه ی غمگین
حرفی به من بزن
آیا کسی که مهربانی یک جسم زنده را به تو می بخشد
جز درک حس زنده بودن از تو چه می خواهد ؟
حرفی بزن
من در پناه پنجره ام
با آفتاب رابطه دارم

شعر دوستت دارم فروغ فرخزاد - شعر خداحافظی فروغ فرخزاد - شعر جنجالی فروغ فرخزاد - اشعار غمگین فروغ - دکلمه شعر عاشقانه فروغ فرخزاد - فروغ فرخزاد شعر عاشقانه - سنگین جملات فلسفی فروغ فرخزاد - اشعار فروغ فرخزاد درباره زندگیفرخزاد

در انتظار خوابم و صد افسوس

خوابم به چشم باز نمی‌آید

اندوهگین و غمزده می‌گویم

شاید ز روی ناز نمی‌آید

چون سایه گشته خواب و نمی‌افتد

در دام‌های روشن چشمانم

می‌خواند آن نهفته نامعلوم

در ضربه‌های نبض پریشانم

مغروق این جوانی معصومم

مغروق لحظه‌های فراموشی

مغروق این سلام نوازشبار

در بوسه و نگاه و هم آغوشی

می‌خواهمش در این شب تنهائی

با دیدگان گمشده در دیدار

با درد، درد ساکت زیبائی

سرشار، از تمامی خود سرشار

می‌خواهمش که بفشردم بر خویش

بر خویش بفشرد من شیدا را

بر هستیم بپیچد، پیچدسخت

آن بازوان گرم و توانا را

در لابلای گردن و مو‌هایم

گردش کند نسیم نفس‌هایش

نوشد، بنوشدم که بپیوندم

با رود تلخ خویش به دریایش

وحشی و داغ و پر عطش و لرزان

چون شعله‌های سرکش بازیگر

درگیردم، به همهمه درگیرد

خاکسترم بماند در بستر

در آسمان روشن چشمانش

بینم ستاره‌های تمنا را

در بوسه‌های پر شررش جویم

لذات آتشین هوس‌ها را

می‌خواهمش دریغا، می‌خواهم

می‌خواهمش به تیره، به تنهائی

می‌خوانمش به گریه، به بی‌تابی

می‌خوانمش به صبر، شکیبائی

لب تشنه می‌دود نگهم هر دم

در حفره‌های شب، شبی بی‌پایان

او، آن پرنده، شاید می‌گرید

بر بام یک ستاره سرگردان

separator line

3 شعر احساسی و بینظیر درمورد زمستان از فروغ فرخزاد

شعر فصل سرد از فروغ فرخزاد | ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد

زیباترین شعر فروغ فرخزاد در وصف خنده

شعر زیبا و احساسی مادر از فروغ فرخزاد



این مطلب چقدر مفید بود ؟
5.0 از 5 (3 رای)  

دیدگاه ها

اولین نفر برای ثبت دیدگاه باشید !


hits