روزی روزگاری دختری در ایتالیا زندگی می کرد که شمشیرباز چیره دستی بود. نام او بئاتریچه بود اما همه ببه صدایش می کردند. ببه در دوران مدرسه به شدت بیمار شد. وقتی که پدر و مادرش او را به بیمارستان بردند او یک قدم با مرگ فاصله داشت. ببه مننژیت مبتلا شده بود، بیماری شدیدی که به مغز و نخاع بیمار حمله می کند. پزشکان برای نجات جان او مجبور شدند پاها و دست هایش را قطع کنند.
ببه بیش از صد روز در بیمارستان بستری بود. وقتی که پس از عمل جراحی بهبود یافت تنها یک هدف در ذهن داشت: می خواست شمشیربازی را از سر بگیرد. تقریبا همه به او می گفتند این غیرممکن است. اما ببه نقشه ای داشت.قبل از هر چیز راه رفتن و حمام کردن و باز کردن پنجره ها و مسواک زدن را از نو یاد گرفت. حتی به همکلاسی هایش یاد داد که از اندام های مصنوعی جدید او استفاده کنند. سپس شمشیر فلز ی را به بازوی ش وصل کرد و تمریناتش را از سر گرفت.
ببه عنوان تنها شمشیرباز جهان که بدون دست و پا روی صندلی چرخدار مسابقه می داد مجبور شد تکنیکی ابداع کند که فقط برای او کارساز بود. او با تلاش فراوان دوباره برای مسابقه دادن آماده شد. ببه در عرض چند سال و با کمک دو نفر از معروف ترین مربی های شمشیربازی در ایتالیا به قهرمانی دست یافت و در کانادا جام جهانی را برد و در رقابت ها ی قهرمانی اروپایی در ایتالیا و مسابقات قهرمانی جهانی در مجارستان برنده شد و در مسابقات المپیک معلولان در ریو دو ژانیرو در برزیل مدال طال کسب کرد. ببه می گوید: برای اینکه استثنایی باشی باید ناتوانی ها و ضعف هایت را به چیزهایی تبدیل کنی که برایت باعث بیشترین افتخار می شود.
دیدگاه ها